از نظر اخلاقی و حرفه‌ای نباید نامی از منبع مگر در شرایط فوق العاده اضطراری و برای برخی شواهد دادگاهی برد. یک اصل نانوشته ارتباطی می‌گوید:«خبر بسوزد اما منبع خبر نسوزد.»...

به گزارش خبرآنلاین، چاپ چهارم کتاب «خبرنگار ژنرال دوگل» نوشته کامران نجف زاده از سوی غرفه شهر قصه منتشر و در نمایشگاه کتاب عرضه می شود. «خبرنگار ژنرال دوگل» سومین کتاب کامران نجف زاده که پشت صحنه برخی وقایع خبری سالهای اخیر و نکات جالبی از تجربیات وی در عرصه رسانه و ارتباطات را شامل می شود، به تازگی منتشر شده که در کمتر از دوماه با استقبالی کم نظیر مواجه شد و اکنون به چاپ چهارم رسیده است. کتاب شامل یادداشت‌ها و برداشت‌های شخصی نویسنده از رویدادهای مهم 10 سال اخیر و در بردارنده نکاتی از پشت صحنه حوادث مهمی است که نویسنده در آن‌ها حضور داشته است. کتاب نجف‌زاده، در 148 صفحه سرفصل‌های مختلفی دارد که از آن جمله می‌توان به «آسو دختر کردستان»، «مصاحبه با لری کینگ»، «نرگسی‌ها»، «خاطرات عاشقانه»، «تلخه نارنج»، «نامه خبرنگار ژنرال دوگل» و «چطور زنده بمانیم» اشاره کرد.

 

 

در ادامه سه بخش منتخب از این کتاب می خوانیم:

«جایی خواندم نسل منفی یکم و منفی دوم و سوم بیشتر در کوچه‌ها عاشق می شدند. خوراکشان هم همسایه روبرویی بود. دعوا و کتک کاری و «آخ دیگه آبرومون جلو ی در و همسایه رفت» هم هکذا. نسل صفرمی‌ها و نسل یکمی ها اما در شرایط دیگری عاشق شدند. آنها گاهی در پیاده‎رو نامه های عاشقانه ردوبدل می‌کردند و در عین حال گاهی کتاب‌هایی به هم می‌دادند و زیر جملات عاشقانه‌اش خط می‌کشیدند. این کار دو حسن داشت؛ یکی اینکه طرف تابلو نمی‌کرد که بلد نیست یک نامه عاشقانه بنویسید دوم اینکه ادبیات هم وارد ماجرا می‌شد. در همین فاصله کم‌کم در کشورهایی مانند هند با یک عینک جابه‌جا کردن یا با یک بوق یا یک درخت خیلی‌ها عاشق می شدند.


وقتی به نسل ما که سوم باشد نوبت عاشقی رسید دیدیم روش‌های بروز عشق و علاقه با سرعتی معادل سرعت نور افزایش یافته است. اتوبوس و رستوران و پیتزای مخلوط و یک بلیت سینمای اضافه و حتی روی دیوار توالتهای عمومی از عشق خواننده می‌شد. به علاوه چت‌روم‌ها که خودش فرصت خفنی بود برای اینکه شما لیلی و مجنون شوید. الان هم که دیگر نسل چهارمی‌ها و پنجمی‌ها بدترند…»
*
«گاهی منبع خبر نمی‌خواهد نامش فاش شود. در چنین مواقعی باید از یک «منبع آگاه» یا «یک مسئول که نمی‌خواست نامش فاش شود» استفاده کرد. از نظر اخلاقی و حرفه‌ای نباید نامی از منبع مگر در شرایط فوق العاده اضطراری و برای برخی شواهد دادگاهی برد. یک اصل نانوشته ارتباطی می‌گوید:«خبر بسوزد اما منبع خبر نسوزد.»...یادم هست مدتی سردبیر یک روزنامه ورزشی بودم؛ بزرگترین مشکل ما در رقابت با روزنامه‌های دیگر داشتن یک «منبع آگاه» در پرسپولیس و استقلال بود.
یادم هست لابی کردیم با توپ جمع‌کن‌های این دو تیم سرخابی…ما هر از چندی عکسشان را می‌زدیم و زیرش می‌نوشتیم این توپ جمع کن زحمت کش فلان تیم است و آنها هم در عوض خبر درگیری مثلا مربی و ستاره تیم را برای ما می‌فرستادند. سرپرست تیم دربدر دنبال «منبع آگاه» بود و خبر نداشت همان موقع که کنار زمین دارد بعضی‌ها را تهدید می‌کند که بو برده ام خبرها از اینجا بیرون می‌رود...توپ جمع کن پیر در هوس عکسی از خودش در صفحه آخر روزنامه می سوخت.»
*
خاطره‌ها گاهی چیزهای مزخرف و خطرناکی‌اند. یادم آمد 20سال پیش وقتی جوجه‌ام را گربه برد و خورد شعر گفتم:
جوجه‌ام را امروز، آمدی و بردی
دوستم می‌گوید ماهی‌اش را خوردی
کاش می‌دانستی که، جوجه من بوده
ماهیای که خوردی، مال هومن بوده
من و هومن هردو، گریه‌مان می‌آید
من و هومن از تو، بدمان می‌آید...

 


این کتاب با قیمت 6هزار تومان روانه بازار نشر شده است.


ساکنان تهران برای تهیه این کتاب(در صورت موجود بودن در بازار نشر) کافیست با شماره 20- 88557016 سامانه اشتراک محصولات فرهنگی؛ سام تماس بگیرند و آن را در محل کار یا منزل _ بدون هزینه ارسال _ دریافت کنند. باقی هموطنان نیز می توانند با پرداخت هزینه پستی، تلفنی سفارش خرید بدهند.

6060
 

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 214566

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
3 + 11 =