سحر عصرآزاد

روز دوم جشنواره فیلم فجر با نمایش دو فیلم اجتماعی- انتقادی با رگه‌های سیاسی، یک فیلم تحول‌گرایانه و یک اثر زنانه به کار خود ادامه داد تا در انتهای روز دوم بازی به نفع زنان شود.
«گشت ارشاد» یازدهمین فیلم سعید سهیلی است که در فراز و نشیب‌های غریب کارنامه این فیلمساز بیش از هر چیز تحت تأثیر کمدی گیشه‌ای «چارچنگولی» و اکشن شعاری «سنگ، کاغذ، قیچی» است.
دیدگاه فیلم چیزی فرا‌تر از‌‌ همان جمله کلیشه‌ای دختر که بر مرد تأثیر می‌گذارد، نیست: همه چیز جفت آفریده شده؛ سفید و سیاه، زشت و زیبا، مثبت و منفی و... همین نگاه سیاه و سفید است که فیلم را حتی در نوع کمدی‌های سطحی و گیشه‌ای واجد دیدگاهی کهنه و کلیشه‌ای می‌کند.
«گیرنده» مهرداد غفارزاده نیز با ایده سفارشی نامه‌نگاری مردم شهرستان‌ها به رئیس جمهور، تلاش می‌کند قصه‌ای آشنا را به شکلی به‌روز تصویر کند.‌‌ همان قصه آشنای فیلم‌های اوایل دهه شصت که یک کارخانه‌دار به سبک اربابان قدیمی خون رعیت را در شیشه کرده و اجازه نمی‌دهد صدای آن‌ها به جایی برسد و هیچ وجه تازه‌ای در این مابه‌ازاء‌سازی وجود ندارد.
سعید راد‌‌ همان رعیتی است که بین وجدان و منافع مجبور به انتخاب می‌شود و نامه‌ها تبدیل می‌شوند به ناموس‌اش و حفظ آن‌ها هدف اصلی قهرمان. یک سری خرده‌داستان‌ها و شخصیت‌های فرعی هم قرار است با هزاران چسب این قصه کلیشه‌ای را نو کنند.
اما واقعیت این است که کمتر به کار می‌آیند و در حد یک رنگ‌آمیزی حاشیه‌ای باقی می‌مانند. مثل قصه فرعی پسر جوانی که می‌خواهد نامه عاشقانه‌اش را از بین نامه‌های رئیس جمهور بردارد و فراز و فرود مسیرش تنها یک پیچ ناکارآمد به قصه می‌افزاید. یا حضور نمایشی دختر خبرنگار که نه طنزی که قرار بوده به قصه تزریق کند قابل قبول است و نه می‌تواند کارکردی داشته باشد.
هرچند جشنواره سی‌ام به کمیت حضور فیلم‌هایی از گونه تازه‌تأسیس سیاسی مفتخر است و در طول این دو روز تعداد فیلم‌های سینمایی با رگه‌ها و رویکردهای سیاسی کم نبوده، اما نگاهی گذرا به این آثار نشان می‌دهد این گونهٔ سینمایی همچنان در مرحله آزمون و خطای ابتدای راه و استارت زدن است و تا تبدیل شدن به گونه‌ای قابل بحث و اعتبار فاصله بسیار دارد. همانطور که فیلم تحول‌گرایانه «پنجشنبه آخر ماه» هم نمی‌تواند فرا‌تر از مدل سریال‌های برنامه خانواده و مجموعه «شاید برای شما هم اتفاق بیفتد» حرکت کند.
«میگرن» نخستین فیلم مانلی شجاعی فرد است که با دغدغه پرداختن به مسائل زنان، یک آپارتمان را برای روایت قصه‌های تو در تویش انتخاب می‌کند. قصه زنانی که به واسطه موقعیتشان از میان افراد خانواده برجسته می‌شوند و البته این مولفه مشترک را دارند که در گیر و دار کنار آمدن با تنهایی و مشکلاتشان فارغ از حضور مردان هستند.

اما امتیاز فیلم این نیست بلکه پرداختن به زنانی است که در چند موقعیت مختلف تنهایی را تجربه کرده و هر یک به گونه‌ای به تغییر، حرکت یا همسازی با شرایط می‌رسند. مثل زن تنهایی که بعد از هفت سال زندگی با دخترش به نقطه تغییر رسیده، مثل زنی که در ترک شدن از سوی شوهرش تنها ماندن را یاد می‌گیرد و مثل مادر و دختر پیری که هر دو می‌فه‌مند تنها کسانی هستند که به درد هم می‌خورند پس چاره‌ای جز همسازی نیست.

فیلم این حُسن را دارد که برای رسیدن به یک فضای جزئی‌نگرانه و زنانه، همه مردان را حذف یا به یک چوب نمی‌زند. بلکه برخی را همچون حسن میوه‌فروش گرفتار و ناگزیر این دو زن، برخی را همچون شوهر زنی دیگر سر به هوا و البته برخی را همچون مدیر دارالترجمه و آقای آذری قابل تکیه کردن نسبی نشان می‌دهد. همین ویژگی باعث می‌شود فیلم بتواند از افتادن به ورطه یکسویه‌نگری نجات پیدا کند.
هرچند در پرداختن به خطوط فرعی چون رابطه پسر و دخترهای آپارتمان - که می‌تواند با ظرافت گذشته این مادران و آینده این دختران را در رابطه با جنس مخالف در جامعه‌ای با این نوع دیدگاه ترسیم کند - کمیت و کیفیتی که از این قصه‌های فرعی وارد داستان شده، جای سوال دارد. البته باید این نکته را هم در نظر گرفت که دو شخصیت فیلم در ممیزی حذف شده و طبعا نشانه‌های نصفه و نیمه‌ای از تأثیر و حضور آن‌ها همچنان در فیلم وجود دارد که باعث لکنت‌هایی در روایت شده است.
5858
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 197279

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
2 + 1 =