یکی از مباحث درستی که مطرح میشود، لزوم برقراری تناسب میان بهرهوری و دستمزد است که بدون تردید اگر این تناسب ایجاد نشود، کشورمان امکان رشد و توسعه را نخواهد داشت. اما مسأله این است که در درجه اول فهمی که در خصوص بهرهوری در نزد سیاستگذاران و حتی بخش قابل توجهي از کارشناسان ما وجود دارد فهمی ناقص و ناکافی است. بهرهوری زوایای بیشماری دارد که وقتی این زوایا نادیده گرفته میشوند، کل مساله بهرهوری تنها به یک شاخص کلی محدود میشود ( نسبت ستانده به نهاده) و همه پيچيدگيها و ابعاد پديده حياتي بهرهوري در این شاخص گم میشود.
مهمترین مشخصه بهرهوری این است که بازی اقتصاد را از یک بازی با جمع صفر به یک بازی برد – برد تبدیل می کند. بهرهوری وضعیتی است که اگر اتفاق بیفتد هم کارگران، هم کارفرمایان و هم دولت سود میبرند. سوال اصلی این است که چرا این اتفاق در اکثر کشورهای جهان نمیافتد و سوال بعدی این است که چرا وضعیت ایران به طور نسبی حتی از وضعیت اكثريت قاطع کشورهای درحال توسعه در این زمینه هم بدتر است؟
پیتر دراکر متفکر بزرگ و یکی از صاحبنظران در زمینه مدیریت در یکی از کتابهایش این ایده را مطرح میکند که چرا پیشبینیهای مارکس مبني بر مرگ محتوم سرمايهداري در کشورهای صنعتی محقق نشد و در پاسخ به این سؤال میگوید که مهمترین دلیل این امر، وقوع انقلاب بهره وری در کشورهای صنعتی است. انقلاب بهره وری باعث شد که بازی های اقتصادی با جمع صفر تبدیل به الگوهای برد – برد شوند. وی توضیح می دهد که برای جا افتادن این ایده در کشورهای صنعتی مقاومت های زیادی از ناحیه دولت، کارگران و کارفرمایان صورت گرفت که این مقاومت ها به صورت عالمانه زیر ذره بین قرار گرفتند و برای آن ها چاره های نهادی در نظر گرفته شد. پس از آن بود که مسئله بهره وری تثبیت شد و دستاورهای آن ظاهر شد و هیچکدام از پیش بینی های کلیدی مارکس در کشورهای صنعتی اتفاق نیفتاد. وقتی در اروپا با تجربه انقلاب صنعتی، آن همه مقاومت در برابر استقرار حرکت بهره وری مشاهده می شود، در یک اقتصاد رانتی مثل اقتصاد ایران که به اصطلاح گفته می شود که به صورت نظام وار و نهادمند با شکوفایی درآمدهای نفتی و افزایش اتکای اقتصاد ملی به تک محصول نفت، انگیزه های بهره وری، کارایی و دانایی تضعیف می شوند، دقت ها و ظرایفی که برای تثبيت و استقرار انگيزههاي دانايي و كارايي و بهرهوري در این اقتصاد سیاسی باید مورد توجه قرار بگیرد تا حرکت بهره وری ریشه ای قابل دوام پیدا بکند خیلی بیشتر می شود.
بهره وری در جایی اتفاق می افتد که علم مبنای تصمیم گیری ها و تخصیص منابع باشد و دستیابی به این مهم نیازمند نهادسازی است و یک شبه ایجاد نمی شود.بهره وری در جایی اتفاق می افتد که روابط و مناسبات حاکم بر نظام تولیدی، ضابطه محور باشد نه رابطه محور. بهره وری نیازمند دگرگونی های بنیادی در تمام مناسبات اجتماعی است و بنابراین، تا بهره وری درست شناخته نشود، اين خطر وجود دارد كه برقراري رابطه ميان دستمزد و بهرهوري هم در يك قالب مكانيكي بيفتد و كساني فكر كنند كه با يك دستور يا قانون همه چيز حل خواهد شد و عملاً كشور دچار اين خطر شود كه نيروي كار غيرمتشكل و فاقد قدرت چانهزني ايران دستخوش ابعاد جديدي از ظلم، فقر و انحطاط قرار گيرد. به همین ترتیب بهره وری نیروی کار هم تا زمانی که کل ساختارهای ما اصلاح نشود، محقق نمی شود و بنابراين، براي برقراري تعادل بهرهوري و دستمزد نيازمند يك برنامه همهجانبه، تدريجي و انديشيده هستيم و نبايد به رخدادهاي خلقالساعه بسنده كنيم.
در یک اقتصاد رانتی به صورت سیستماتیک مولدها مقهور غیر مولدها می شوند و این مقهور شدن هم وجوه فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی دارد. در چنین بستری تا زمانی که تولید محوری اتفاق نیفتد امکان ندارد که بهره وری تبدیل به یک دغدغه ملی بشود.
حالا این سوال مطرح می شود که چرا بین نیروی کار و بهره وری رابطه تنگاتنگی در کشور ما وجود ندارد؟ ساختار اقتصاد ایران، تولید محور نیست و به شدت از نظر توزیع عایدات رانتی نابرابر عمل می کند و به این ترتیب چون بخش بزرگی از جمعیت از جمله نیروی کار، سهم شان از این رانت توزیع شده بسیار ناچیز است، از یک طرف انگیزه های بهره وری به صورت نظام وار تضعیف می شود و از طرف دیگر به خاطر خصلت تورمی ساختار رانتی، نابرابری فزاینده ذات این اقتصاد است و بنابراین اگر مزد بخواهد به قاعده بهره وری به افراد تعلق بگیرد، بخش بزرگي از خانوارها متلاشی می شوند و بحرانهاي سياسي- اجتماعي تبعي آن تبديل به يك مانع جدي براي موضوعيت يافتن بهرهوري به صورت نظاموار و نهادمند ميشود.
بنابراین، ملاحظه می شود که گرچه همه این شعار درست را می دهند اما در واقعیت این اتفاق نمی افتد و دستمزد متناسب با بهره وری در اقتصادی که مشکلات ساختاری دارد اتفاق نمی افتد.
*استاد دانشگاه علامه طباطبایی
3939
نظر شما