گروهی از مبتلایان به دیابت و خانوادههایشان به تماشای مستندها نشستند و در گفتگو با مستندسازان و پزشکان، پاسخ پرسشهای خود را گرفتند. این همان چیزی است که میشود اسمش را گذاشت تفریحاموزش (Edutainment)؛ ترکیبی از آموزش (Education) و تفریح (Entertainment).
به همان ترتیب که نهاد آموزش به شیوههای نوآورانه روی آورده؛ نهاد سلامت نیز از نگاه سنتی فاصله گرفته است. نگاه سنتی، سلامت را به چشم کالایی میدید که مردم مشتریاش بودند و نظام سلامت، فروشندهاش. منطق حاکم بر این نگاه، منطق بازار بود. هرچه دست خریدار و فروشنده پروپیمانتر، بازار گرمتر و پررونقتر. تولید و تکثیر کلیدواژههایی مانند بیمارستان هزارتختخوابی و جراح پنجهطلا و القاب و عناوینی از این قبیل، زاییده همین نگاه سنتی و درمانمحور بود.
حالا دیگر سالهاست که در کشورهای توسعهیافته، گفتمان «سلامت بهمثابه کالا» جای خود را به گفتمان «سلامت بهمثابه حق» داده است. این تلقی تازه، مردم را به چشم مالک و خالق سلامت میبیند؛ نه خریدار و مشتری دستبهنقد. اینکه در سالهای اخیر میبینیم و میشنویم که خودمراقبتی در ادبیات سلامت، جایگاه و پایگاه محکمتری پیدا کرده؛ محصول همین نگاه نو به مفهوم سلامت است.
خودمراقبتی در بیماریهای مزمن (مانند دیابت) منجر به حدود ۴۰درصد کاهش در مراجعه به پزشکان عمومی، ۱۷درصد کاهش در مراجعه به پزشکان متخصص، ۵۰درصد کاهش در بستری بیمارستانی و ۵۰درصد کاهش در روزهای غیبت از کار خواهد شد.
در خودمراقبتی، آنچه اهمیت دارد، مسئولیتپذیری افراد در حفظ و ارتقای سلامت خود، خانواده و جامعه است. در این رویکرد، سلامت حق مردم است و لازمه برخورداری مردم از این حق، آگاهی و توانمندی آنهاست. آنچه نگاه اهالی رسانه و سلامت را به هم گره میزند، همین آگاهیبخشی و توانمندسازی است.
در این مدل، رسانههای فراگیر (از خبرگزاری و نشریات تا سینما و تلویزیون) جزو بازیگران اصلی صحنه سلامت هستند. آنها میتوانند آموزههای سلامت را به شیوههای مستقیم و غیرمستقیم با بهرهگیری از زبان گویای هنر به شکل موثری به مخاطبان خود انتقال دهند. آنها میتوانند رفتارهای ناسالم و آسیبرسان را شناسایی و معرفی کنند. آنها میتوانند در سالمسازی و کاهش آسیبهای ناشی از این رفتارها نقشی انکارناپذیر ایفا کنند. و به این ترتیب، گام بلندی به سوی اهداف خودمراقبتی و سلامت بردارند.
شکلگیری نشستهای فیلم-سلامت در حضور بیماران و خانوادههای ایشان، محصول همین نگاه است؛ تلاشی همدلانه برای همراهی اهالی سینما و سلامت در مسیر حفظ و ارتقای سلامت جامعه. یک همگرایی به نفع مردم.
حدود سه ماه پیش در یادداشت «جوانگرایی سکته مغزی در ایران» به همین رویکرد در کنگره سکته مغزی اشاره کردم: «گرههای سلامت ما یکیدوتا نیستند و کنگرههایمان برای گرهگشایی باید علاوه بر توجه به مخاطب خاص، نگاهی نیز به مخاطب عام داشته باشند. ما در کنگرههای علمی علاوه بر توجه به تازههای علمی، به فضاسازی مناسب برای اطلاعرسانی عمومی نیز نیاز داریم.»
حالا پس از آن کنگره (سکته مغزی)، این کنگره (همگرایی در علوم غدد) هم چنین قدمی را با نگاهی هنرمندانه برداشته است. کاش کنگرههای دیگرمان هم حواسشان به این گرهگشایی باشد.
*عضو هیئت علمی مرکز ملی تحقیقات راهبردی آموزش پزشکی
۴۷۲۳۲
نظر شما