۰ نفر
۲۴ مرداد ۱۳۸۸ - ۰۹:۱۰

سیدعلی ‌میرفتاح

ما در دوران عجیب و غریبی به سر می‌بریم. حرف‌هایی می‌شنویم و اظهارنظرهایی را شاهد هستیم که هیچ‌وقت و در هیچ دوره‌ای با این حجم فزاینده نمی‌‌شنیدیم و شاهد نبودیم: یکی از آزار جنسی مرد و زن زندانی می‌گوید، دیگری تکذیب می‌کند، یکی فحش می‌دهد، دیگری لو می‌دهد، یکی زیرآب می‌زند، دیگری اولتیماتوم می‌دهد، یکی از رضا پهلوی فکت می‌آورد، دیگری از جان بولتون نقل‌قول می‌کند، یکی توی راهرو مجلس خط و نشان می‌کشد، دیگری توی صحن پته‌ها را روی دایره می‌ریزد، یکی... همه‌اش را که نمی‌توانم بنویسم؟ خودتان مثل من هر روز بالاخره سری به سایت‌ها می‌زنید و نگاهی به روزنامه‌ها می‌اندازید و می‌دانید که مملکت چه خبر است. اگر قرار بود که راحت حرف بزنم و بی‌رودربایستی اظهارنظر کنم، می‌گفتم که دعوا از جنس همان دعواهای حیدری و نعمتی است، اما ترجیح می‌دهم نگویم و از این اظهارنظرها نکنم، اما با این همه فعلاً شهر آنقدر شلوغ است و آن قدر همه حرف‌های عجیب و غریب می‌زنند و به قول معروف، آنقدر صنم هست که یاسمن (یاصنم) تویش گم می‌شود. آنقدر حرف‌های چشم گشادکن این روزها زده می‌شود که حرف‌های من و امثال من اصلاً به حساب نمی‌آیند. . . نمونه‌اش همین مصاحبه اخیر جناب مشایی. به نظر شما آدم حیران نمی‌ماند وقتی می‌شنود که بیست میلیون از بیست و چهار میلیون رأی جناب استاد احمدی‌نژاد، از جانب منتقدین نظام بوده است و تنها چهار میلیون طرفدار بوده‌اند که آمده‌اند و رأی داده‌اند و. . .؟ من کاری ندارم که این حرف در وهله اول ناقض تمام آن فرمایشاتی است که می‌فرمایند کل چهل میلیون رأی، رأی به نظام بوده است. اما این را می‌توانم بگویم، یا لااقل بپرسم که حاکمیت، چندتا طرفدار دارد و چند نفر هستند که از این نظام راضی هستند و با ذوق و شوق، نه به شکل سلبی، که به شکل ایجابی، رأی می‌دهند و نظامشان را دوست دارند؟ عجب مملکت عجیبی شده است؟ از یک طرف بین خس و خاشاک گیر کرده‌ایم، از طرف دیگر بین منتقدین نظام، تا قبل از احمدی‌نژاد، پس این مملکت چطور سرپا مانده چطور است که هنوز این چهار میلیون، زورشان بر بقیه می‌چربد کسی هم دادش در نمی‌آید... کسی دادش در نمی‌آید، برای اینکه تمام اینها که دادشان در آمد، من‌باب مقدمه تصریح کردند که با نظام و قانون و مبانی حاکمیت مشکلی ندارند. . .

هیچ وقت مثل حالا مسئولین کشور به این میزان حرف‌های نسنجیده نمی‌زدند. حتی اگر در مقام نظر به نتایجی شخصی می‌رسیدند، در مقام اعلام‌نظر مراعات جوانب را می‌کردند و با احتیاط و دوراندیشی، نکته‌ای را -آن هم به کنایه- بر زبان می‌راندند. آنها با مردم عادی فرق دارند و حرفشان می‌تواند آتشی به پا کند که خاموش کردنش به سهولت ممکن نیست. آنها مثل ما نیستند و حرفشان در حکم سیگنال‌های دقیقی است که گیرنده‌های جهان آنها را می‌گیرند و بر مبنایش سیاست وضع می‌کنند. ما اگر حرفی بزنیم که از سر احساس یا نتیجه‌گیری نادرست باشد، فوق فوقش حمل بر بی‌خردی‌مان می‌کنند و نهایت خوانندگانمان را از دست می‌دهیم و دیگر کسی جدی‌‌مان نمی‌گیرد، اما کسی که قرار بوده - تا همین دو، سه هفته قبل- تا حد صدراعظمی مسئولیت داشته باشد و همین حالا هم کم از صدراعظم نیست، هر حرفی را نباید و نمی‌تواند که به زبان بیاورد. حتی حرف‌هایی از جنس شبه‌فلسفه و شبه‌علوم اجتماعی که مثلاً به دوره‌های دینداری و شکل دینداری جوامع نظر دارند، حرف‌هایی هستند که یک مقام عالی‌رتبه اجازه گفتن و تحلیلش را ندارد. من فقط شخص مشایی را مخاطب این سخنان نمی‌دانم. روی این نوشته به تمام مدیران و زعمایی است که جایشان را با نویسندگان و تحلیلگران و مفسرین خبری عوض کرده‌اند. علاوه بر تحیر کمی هم نگرانم که هر حرف این بزرگواران ممکن است به. . . بگذریم. من نگران شترهایم باشم کافی است که مملکت صاحب دارد و بزرگانی که حواسشان به همه هست، انشاءالله.

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 14712

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
2 + 0 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • ندا IR ۱۶:۳۸ - ۱۳۸۸/۰۵/۲۴
    0 0
    اگر مطبوعات سرحال بود چنین اتفاقی نمیافتاد