در این دوره های مختلفی که از عمر مجلس گذشته است، هر دوره شرایط و ملاحظات خود را داشته است، مثلا نمیتوانیم هشت سال دفاع مقدس را مد نظر قرار ندهیم و به شرایط آن زمان توجه نکنیم یا دوران ساختن خرابیهای بعد از جنگ و سازندگی را مورد نظر نداشته باشیم.
من معتقد نیستم که دیگرانی بیرون از مجلس، میتوانند مجلس را تضعیف کنند. بلکه معتقدم مجلس بیشترین آسیبی را که خدایی نکرده ممکن است بخورد، از درون خود مجلس می خورد. دلیل این امر هم کاملا مشخص است و دلیل سیاسی و جناحی نیست.
ما در مجلس یک سری اختیارات فردی داریم مانند اینکه نماینده تذکر میدهد سوال و نطق میکند و یک سری اختیارات جمعی داریم مانند استیضاح. درست است که برای درخواستش جمع محدودی از نمایندگان باید آن را امضا کنند اما با رای اکثریت است که تکلیف آن مشخص میشود. در حقیقت مانند یک تیغ دو لبه است بدان معنا که وقتی استیضاحی انجام میشود و اکثریت نمایندگان آن را صحیح و به صلاح میدانند که به آن ورود کنند دیگر مسائل سیاسی و جناحی دخالت نمیکند بلکه مسئله کارآمدی مدنظر است که به این جمع بندی میرسند که به استیضاح وزیر رای دهند و نگذارند وزیر به کارش ادامه دهد.
در چنین شرایطی این نقطه قوت مجلس محسوب میشود اما همین استیضاح چنانچه در مجلس نمایندگانی باشند که تحت هر عنوان و به بدترین صورت آن مانند گرفتن یک امکانات برای حوزه انتخابیه از استیضاح کردن دست بکشند یا اینکه نگاه سیاسی و به خصوص جناحی به مسئله داشته باشند، خود یک راه برای تخریب مجلس است.
چنانچه تاکنون این چنین مواردی هم اتفاق افتاده است. با این تفاسیر باید بپذیریم که اگر در مجلس این اتفاقات افتاد، چون در درون مجلس است و توسط برخی از نمایندگانی است که از ساز و کار قانونی استفاده نمیکنند بلکه از روابط حزبی سو استفاده میکنند، در نتیجه مجلس را تضعیف میکنند.
من به جد معتقد هستم که ابزار نظارتی مجلس نباید کند شود. قطعا تذکر، نطق، سوال و... باید کارآمدی خود را داشته باشد. اما این امر بدیهی است که اگر از همین ابزار و حربه که باید درست و به وقتش استفاده شود و در استفاده از آن به مصالح، آن هم نه مصالح فردی، گروهی و جناحی، بلکه به مصالح کشور توجه شود.
اگر در اولین اقدام مجلس از این اختیارش استفاده کند، قطعا جواب نمیدهد. بنابراین باید یک راهی را طی کنیم که اگر این مسیر پاسخ نداد از دیگر اختیارات استفاده کنیم. قدیمیها حرف درستی میزدند که زکات یک تخم مرغ یک پنبه دانه است نه شتر مرغ. برای مثال هر دوره چهار مجلس شورای اسلامی دو سوال از رییس جمهور میکند. امکان دارد یک سوال تبدیل شود به نقطه قوت مجلس و امکان دارد در همان دوره از مجلس یک سوال تبدیل شود به نقطه ضعفش. زمانی که آن سوال، اساسی باشد و مردم هم آن را سوالی بدانند که مشکل آنها را حل میکند و وجدان عمومی مردم اقناع شود که دیگر این آخرین کاری بوده که مجلس باید انجام میداده است، ارزیابی مجلس را مثبت میدانند.
بنابراین کسی میتواند بگوید کدام مجلس از مجلس پیشین قویتر بوده است که یک مجموعه مولفههایی را که در حوزه اختیارت و شرح وظایف نمایندگان است را حساب کند و بعد با یک روش مقایسهای عملکرد مجالس را ارزیابی کند.
باور من بر این است که اگر بخواهیم نقطه اقتدار مجالس راببینیم باید برای هر دوره از مجلس یک نمودار جداگانه مبتنی بر واقعیات رسم کنیم و عملکردها و خروجی مجلس توجه کنیم. اگر مجلس در چارچوب وظایفش پیش رفته و نتیجه هم گرفته است، در نتیجه این نقطه اوج اقتدار مجلس بوده است اما اگر در یک نقطه هم به فرض فرمان مجلس در دست منی بوده است که مراعات مسائلی را نکردم و در وسط کار نتوانستم آن پروژهای را که به نفع کشور است، به سرانجام برسانم، این نقطه افول مجلس بوده است.
با این تفاسیر من معتقد نیستم که اقتدار مجلس از دوره اول تا یازدهم سیر نزولی پیدا کرده است، بلکه معتقدم این نمودار، نموداری است که بالا و پایین داشته است و نقطه اوجش آنجایی بوده است که بدون روردبایستی، بدون گرایشات حزبی و باند بازی، مجلس با رای خود به وظایفش عمل کرده و مقتدرانه ایستاده است.
در مواردی مانند استیضاح که ابزاری نظارتی است که در هر دوره مجلس بکار رفته است اما نتیجه آن را نمیتوانید اوج اقتدار بدانید چرا که زمانی که یک وزیر استیضاح میشود و به مجلس میآید و جواب میدهد و به هر دلیلی استیضاح رای نمیآورد، اینجا نقطه افول است. مقصر هم ممکن است استیضاح کنندگان باشند که مواردی که آوردهاند موارد محکمی نبوده است یا میتواند دلیلش برخوردهای سیاسی باشد.
چنانکه در مجلس گذشته یک مورد استیضاح داشتیم و همکارانمان از یک جناح خاص تا دقیقه ۹۰ همراه بودند و قرار بود صحبت هم کنند اما شخصی گفت صلاح نیست این وزیر استیضاح شود و به یکباره آنهایی که قرار بود به عنوان استیضاح کننده در صحن صحبت کنند، گفتند نه تنها صحبت نمیکنیم بلکه به استیضاح هم رای نمیدهیم. در نتیجه این نقطه افول مجلس است و تقصیر به گردن خودش هم است.
در مورد تاثیر تعدد نهادهای قانونگذار بر مجلس هم باید بگویم که واقعیت را اگر بخواهید در این یازده دوره مجلس به این شکل نبوده است که مجلس بگوید که در این زمینهها میخواستیم کارهای خوبی انجام دهیم اما شورای عالی انقلاب فرهنگی یا مجمع تشخیص مصلحت نظام مانع شده است.
بنده معتقد هستم اگر مجلس، مجلسی مقتدر و قوی باشد و با کارشناسی کارش را انجام دهد، هیچ مشکلی ندارد، از آن جهت که اگر خواستند جلویشان را هم بگیرند، باید با نهاد مربوط بحث کند و از انها بخواهد که تصمیمات درست را بگیرند حتی اگر آنها هم نپذیرند. برای مثال من تحلیلم از وجود نهاد رهبری در کشور این است که با وجود نهاد رهبری و ولایت فقیه، بن بستی در کشور نداریم. چنانکه تا کنون همه روسای جمهور گذشته و رییس جمهور فعلی در مواقعی که به راه دشواری برخورد میکردند و قانونگذار هم ممکن بود به این زودی به داد خواست آنها پاسخ ندهد، مجوز میگرفتند.
اگر به گذشته نگاه کنیم، دو سال پیش در لایحه بودجه مجلس یک تصمیمی گرفت که بر سر اینکه آیا این لایحه است یا طرح که در نهایت از اختیارات جایگاه مجلس استفاده شد و مصوبه مجلس بود. میخواهم بگویم یکی از راههایی که نقطه قدرت مجلس است، همین است نه این دعوا ها و داد و هوارها چرا که اگر من خدایی نکرده رییس جمهور باشم چون با الفبای سیاست آشنا هستم عملا از عدهای حساب میبرم که اهل حساب و کار کارشناسانه و منطق باشند. بنابراین آن نمایندهای که برای خودش حرف دارد، روی نظر کارشناسانه خودش میایستد. در اینجا دولت باید با او بحث و استدلال کند و یکدیگر را قانع کنند.
در انتها میخواهم بگویم که آبادی میخانه ز ویرانی ماست. اگر نمایندگان ما در مجلس، نمایندگانی باشند که در وزن و طراز نمایندگی حضور پیدا کنند، طراز قوه مقننه را هم بالا میبرند.
* نماینده ادوار مجلس و عضو جبهه پیروان خط امام و رهبری
۲۷۲۱۵