در شرح مرگ دوست ندارم نوحه بخوانم؛ پدرم هم وقتی که رفت؛ فقط نوشتم: پدرم رفت که رفت ... مرگ را چیز بدی نمیدانم؛ هر قصهای باید پایان داشته باشد، گاه اما دیر به قصه میرسیم یا زود قضاوتش میکنیم ...
محسن هم حالا رفته است. ظاهراً کرونا زمان رفتنش را به جلو انداخت؛ زمانی که دیر یا زود داره، اما سوخت و سوز نداره ... همه خواهیم رفت و خوشا به حال محسن خیراللهی عزیز که فقدانش را کسی باور نمیکند. آن هم در زمانهای که مرگ از همیشه به ما نزدیکتر و فلاکت اقتصادی، نفسگیرتر است. با این وجود، مرگ محسن همچنان غیرعادی، غمبار و خیسکنندهی گونههاست ...
سندی گویا در تایید شریفزیستنِ این مرد شریف و عاشق آموزش و کنشگری در حوزه محیطزیست. انسانی که خود بهانه سرکردن زمستان و دلیل حال خوب بسیاری بود ...
سعدی عزیزم میگوید: جان در تنِ مشتاقان از ذوق به رقص آید ؛ چون باد بجنباند شاخی ز گلستانت" و میخواهم بگویم: نسیمِ خنکی که از گلستانِ سلوکِ محسن آفریده شده، تا ابد رقصکنان دنیای ما را زیباتر خواهد کرد ... روحت شاد رفیق
* منتشر شده در صفحه اینستاگرام نویسنده . ۲۱ آبان ۱۳۹۹
نظر شما