باز فصل معرفی نماینده کشورها برای جایزه اسکار فرارسید و بحث نماینده ایران داغ شد. این دومین باری است که تیم سینمایی دولت دهم می خواهند به اسکار نماینده معرفی کنند.
سال گذشته فیلم خوب "بدرود بغداد" در حالی که کارشناسان روی پروسه انتخاب غیر دمکراتیک آن و ناشناس بودن انتخاب کنندگان فیلم حرف داشتند به اسکار معرفی شد و طبعا به دلایل بی شمار، موفق به راهیابی به جمع کاندیدا های نهایی اسکار بهترین فیلم غیر انگلیسی زبان نشد.
از سوی دیگر این فیلم ارزشمند، با سیاست های نادرست مسوولان سینمایی قربانی شد. اکران محدود در یک شهرستان برای به دست آوردن کف شرایط اسکار باعث شد تا بدرود بغداد اصلا دیده نشود و تا همین حالا هم از اکران عمومی محروم بماند. فکرش را بکنید. نماینده ایران در اسکار 2010 از نگاه مسوولان، قابلیت اکران در داخل کشور را ندارد!
البته انصافا سال گذشته فیلمی که شانسی در اسکار داشته باشد نداشتیم اما بحث بر سر روند و مکانیسم فرمایشی، غیر شفاف و نامعلوم این انتخاب است که ظن انتخاب مستقیم فیلم توسط شخص مدیرکل اداره نظارت را تقویت می کرد و البته بر سر نگاه دولتیان به جنس فیلمی که می تواند نماینده شایسته ایران در اسکار باشد.
متاسفانه در تمام این سال ها سیاست واحد و روشنی در ارسال فیلم به اسکار از سوی مسوولان سینمایی وجود نداشته است. در بعضی دوره ها فیلمی که به گمانشان با استاندارد های کیفی و قواعد نوشته و نانوشته اسکار نزدیکتر بوده را برگزیده اند. بعضی دیگر پرجایزه ترین فیلم سال را ارسال کرده اند. در بعضی دوره ها به شانس فیلم اعتنایی نمی کردند و تنها ارزش های انسانی فیلم و درجه هماهنگی با ارزش های داخلی را مد نظر قرار می دادند و اخیرا هم که وجه ضد امریکایی و ضد صهیونیستی فیلم اهمیت بیشتری یافته است.
یک طیف از گروه حاکمان فعلی سینما نظیر جمال شورجه معتقدند که اساسا اسکار، امریکایی و صهیونیستی است و باید آن را تحریم کرد و احتمالا با این کار مشت محکمی بر دهان یاوه گویان شرق و غرب زد و احیانا رونق این رویداد صهیونیستی را به شدت خدشه دار کرد. این نگاه که خوشبختانه در دستور کار سیاست های کلان مملکت هم - حد اقل درباره امریکا - وجود ندارد، نهایتا به حذف ایران از مجامع بین المللی می انجامد. نگاهی که اوایل انقلاب مثلا در ورزش وجود داشت و خسارت هایی هم به بار آورد. در حال حاضر حرکات تند و مبارزاتی با امریکا به سیاسیون محول شده و فرهنگ و ورزش از مبارزات مستقیم با امریکا معاف شده اند. در حال حاضر ورزشکاران ما با امریکایی ها مسابقه می دهند و در مسابقات آن ها هم شرکت می کنند و در سینما و فرهنگ نیز قصه همین است.
گروه دیگر از گروه حاکم بر سینما که خوشبختانه اینگونه به ماجرا نگاه نمی کنند و ازقضا فعلا مسوولیت تصمیم گیری دراین باره با آنهاست، معتقد به تحریم و این حرف ها نیستند اما آنها هم دوست دارند با فیلم ارسالی مشت محکم را به دهان همان ها بزنند. این گروه اصرار دارند که با ارسال نماینده به اسکار، تمام انقلاب و ارزشهای آن را به همراه سیاست های ضد امریکایی ایران به دنیا صادر کنند. انگار که این یک فستیوال است و فیلم های ارسالی در سطح وسیع اکران می شود و جهانیان این فیلم را می بینند و به حقانیت ما پی می برند و بعد دولت هایشان را تحت فشار می گذارند و...!
به گمان من اگر قرار بر مبارزه مستقیم با امریکا باشد، همان نظر شورجه به هدف نزدیک تر است چرا که با ارسال فیلم هیچ مبارزه ای شکل نمی گیرد چون طبیعتا فیلم ارسالی به دلیل - یا به بهانه- ضعف کیفی و مضمونی و فنی حذف می شود و اصلا شایسته حضور در بخش مهم پایانی که منجر به شهرت فیلم و کشور سازنده خواهد شد، تشخیص داده نمی شود. آن وقت اصلا چه چیزی گیر ما می آید و تکلیف امریکا ستیزی مان چه می شود؟ فکرش را بکنید؟ امریکایی که می خواستیم ضایعش کنیم حذفمان می کند و به بازی اش راهمان نمی دهد. آن وقت چه کسی ضایع می شود؟ هم در زمین امریکا بازی کرده ایم وهم باخته ایم. حداقل اگر به پیشنهاد شورجه عمل کنیم یک خبر کوتاه، اینطرف و آن طرف گیرمان می آید که مثلا "ایران در اعتراض به . . . به اسکار نماینده ای نفرستاد."(البته گفتم که قرار بر چنین مبارزه ای در عرصه فرهنگ نیست)
اما حالا در شرایطی که ایران فیلمی به اسکار خواهد فرستاد، فکر می کنید چه فیلمی معرفی خواهد شد؟ "جدایی نادر از سیمین"؟ پایان نامه؟ یه حبه قند؟ به گمانم خیر، هیچکدام.
با نگاه موجود در معاونت سینمایی فعلی، گزینه هایی مثل "شکارچی شنبه" شیخ طادی و "سی و سه روز" شورجه و حتی "جعبه سیاه" اسلاملو گزینه های مناسبی برای آن مشت محکم به حساب می آیند. ولی از آنجا که برخی عادت دارند به خودشان هم رکب بزنند این فیلم ها هنوز اکران نشده اند و طبعا شرایط لازم آکادمی اسکار را ندارند، مگر آنکه در همین فرصت باقی مانده یک اکران محدود در یک شهرستان، کار گره خورده آقایان را راه بیندازد؛ همان اتفاقی که در باره بدرود بغداد افتاد. این احتمال را اصلا منتفی نمی دانم.
"یه حبه قند" هم به دلیل آنکه هنوز اکران نشده و رضا میرکریمی هم فعلا محبوب آقایان نیست، شانسی ندارد. مطرح شدن نام این فیلم در برخی رسانه های دولتی هم تنها بازی ساده ای است علیه "جدایی نادر از سیمین". ضمن آنکه نداشتن پخش کننده جهانی و . . . هم مزید بر علت است و تازه اگر همه اینها بود با این معضل که یزد قورباغه ندارد چه می کردیم؟! گاف بزرگی که جهانگیر الماسی از این فیلم گرفته مگر می شود از چشم داوران آکادمی دور بماند؟ فکرش را بکنید اگر "یه حبه قند" برود به اسکار، این داوران آکادمی روی کشور ما چه حساب ها که نمی کنند!
"اینجا بدون من" هم که علاوه بر آنکه بعضی شرایط لازم را ندارد، فیلم مورد علاقه آقایان نیست و تازه یک فاطمه معتمدآریا دارد که در موردش بین دوستان اختلاف است. البته دعا می کنم کارمان به معرفی "یوسف پیامبر" هم نکشد.
می ماند "پایان نامه" و "جدایی نادر از سیمین". نام اولی را که بهمن فرمان آرا - به زعم من به شوخی - مطرح کرد. اما دوستی یادآوری کرد که در این معاونت مگر کم شوخی هایی جدی شده؟ و مگر بعضی چیزها و حضور بعضی آدم ها الان کمتر از شوخی است و مگر چیز غیرممکنی هم در این معاونت وجود دارد؟ و یادآوری کرد که مگر اینطور نیست که خیلی از کارهایی که باور نمی کنیم انجام شود، اول شایعه اش درست می شود، بعد تکذیب می شود و بعدش هم به سادگی انجام می شود؟ البته دیدم خداوکیلی پر بیراه نمی گوید ولی شخصا بعید می دانم کسی حاضر باشد کار به چنین اوضاع مضحکی منجر شود.
و اما "جدایی نادر از سیمین". جدا از جنس مضمونش، تکنیک ممتازش، جوایز بین المللی پرشماری که برده، فاصله کیفی بسیار زیادش با سایر تولیدات امسال سینمای ایران، اکران جهانی موفقش، پخش کننده معتبر جهانی اش و تمام شانسی که همه کارشناسان برایش قایلند، به دلایل گوناگون معتقدم این فیلم به اسکار معرفی نخواهد شد.
دلیل نخست آنکه مدیران فعلی همواره ثابت کرده اند تلاش می کنند با ایستادن روبه روی خواست جامعه سینمایی قدرت نمایی کنند و وانمود کنند تحت تاثیر خواست عمومی قرار نمی گیرند و به گمان خودشان، جو زده نیستند.
دوم آنکه به گواه مطبوعات و رسانه های همسو با دولت، برخی از این دوستان، به غلط از فیلم تعبیر سیاه نمایی و از این قبیل تفاسیر داشته اند که همین مساله می تواند شانس فیلم را کمتر کند.
دیگر آنکه فیلم نماینده شایسته ایران در اسکار یا خودش باید ضد امریکایی و ضد صهیونیستی باشد یا کارگردانش سابقه ای در این امور داشته باشد.
دلیل بعدی آن است که قطعا همچون همیشه افرادی با تفکر کاملا مخالف شرکت در اسکار در هیات انتخاب انتخابی آقایان حضور موثرخواهند داشت و طبعا فیلمی که شانس زیادی برای جای گرفتن در میان نامزد های نهایی اسکار داشته باشد برگزیده نخواهد شد. چون اساسا اسکار چیز بدی است.
پنجمین دلیل برای این پیش بینی نظر منفی یکی دو منتقد معتمد آقایان درباره فیلم است که ظاهرا طرف مشورت هم قرار می گیرند. اینان با مواضع مشکوک و خصومت بارشان هرجا توانستند با دلایل بی اساس و ژست هایی که انگار بر استدلالی مبتنی است، خود را فریب دادند و خورشید را انکار کردند.
و ششمین دلیل آنکه تجربه ثابت کرده در این معاونت معمولا کارهایی که درست است و باید انجام شود، نمی شود و کارهایی که نباید، انجام می شود.
پس حالا که همه گزینه ها را از دور خارج کردیم، تکلیف نماینده مان در اسکار چه می شود؟
گمان من این است که "آلزایمر" احمد رضا معتمدی گزینه مورد نظر مدیران سینمایی است واین فیلم به عنوان نماینده ایران به آکادمی اسکار معرفی خواهد شد.
البته ناگفته نگذارم که من نیز مثل همه علاقه مندان صدیق سینمای ایران معتقدم که هیچ فیلمی در تاریخ سینمای ما به اندازه "جدایی نادر از سیمین" شانس بالایی در اسکار نداشته و از شایستگی برخوردار نیست و انتخاب هر فیلمی جز این فیلم هم خطایی فاحش و بدیهی می دانم. شرایط مناسبی که فیلم اصغر فرهادی برای موفقیت دارد هر انتخاب دیگری را منطقا منتفی می کند اما چه کنم که چندان به این اتفاق امیدوار و خوشبین نیستم و آنقدر اطمینان ندارم که جایگاه منطق جدی گرفته شود و یا منافع ملی بر خواست های شخصی رجحان داده شود. چه کنم که باورم نمی شود. البته اگر این فیلم به اسکار معرفی شود با خوشحالی هرچه تمام تر به بدبینی ام و اشتباهم در این پیش بینی اعتراف خواهم کرد.
نظر شما