حیدر بوذرجمهر:
غسان بن جدو، مدیر سابق دفتر بیروت الجزیره با استعفایش از این شبکه آن هم در بحبوحه تحولات سوریه، بحرین، یمن و لیبی جنجال گستردهای در رسانههای عربی ایجاد کرد. او در یکی از مصاحبههایش صحبت از ترورش توسط افرادی که میگوید خوب میداند از کجا حمایت میشوند، کرد. غسان بن جدو در گفتگوی اختصاصی با خبر آن لاین از دلایل استعفایش میگوید.
قبل از آن که وارد بحث استعفای شما از الجزیره بشویم، از انقلابهای عربی آغاز کنیم. اکنون در آستانه سالگرد خروج رژیم صهیونیستی از جنوب لبنانیم. برخی میگویند که پیروزی که در 25 می حاصل شد همان پیروزی است که مصریها در 25 ژانویه امسال به دست آوردند و آنها را دوقلوهای تاریخی توصیف میکنند. نظرت در این باره چیست؟
من به صراحت میگویم تاثیر پیروزی سال 2006 بر اسرائیل بسیار بیشتر از سال 2000 است. چرا که پیروزی سال 2000 پیروزی طولانی برای شهروند عربی بود ولی پیروزی سال 2006 پیروزی پس از یک جنگ کوتاه مدت بود که سالها بود جامعه عربی به خود ندیده بود. کل جنگ سال 2006، 33 روز بود و همه منتظر بودند ببینند چه اتفاقی در لبنان میافتد. از این رو به اعتقاد من پیروزی سال 2006 پیروزی بزرگی بود که پیام مقاومت و فرهنگ مقاومت را به طور گستردهای به همه جا نشان داد. فراموش نمیکنیم که مقاومت در لبنان نمونه بینظیری ارانه داد که نشان از شجاعتی بینظیر بود. مثلا دنیا متحیر بود که چگونه زنی در حالی که خانهاش زیر آتشبار دشمن قرار داشت همچنان سید حسن نصر الله را تایید میکرد و در حمایت از او شعار می داد. هنگامی که آتشبس اعلام شد دیدیم که چگونه مردم مستقیما بازگشتند و به طور گسترده دوباره به جنوب زندگی دادند.
نقش خود سید حسن نصرالله را در این پیروزی چگونه میبینی؟
او یکی از عناصر اصلی نماد مقاومت و افتخار لبنان است. چهرهای کاریزما و رهبری واقعا بزرگ که در دوره فعلی انقلابهای عربی که نیازمند شدید به یک رهبری بزرگ کاریزماتیک هستیم، چهرهای مثل او نداریم که بتواند همانند او محبوب و مقتدر باشد و بحرانها را اداره کند. هنگامی که در تونس پیروزی شدیم گفتم که فقط یک انقلاب به دست آوردیم و اکنون بیدرنگ میگویم که ما شاهد یک انقلاب نیمه کاره در تونس و مصر هستیم و امیدوارم حداقل تا چند ماه آینده همین هم به یک چهارم تنزل نیابد و طوری نشود که یک سال دیگر اصلا صحبت از انقلاب نکنیم.
الجزیره برای نخستین بار جشن پیروزی سال 2000 و سخنرانی دبیر کل حزب الله را به طور کامل پوشش داد. الجزیره نقشی مهم در تحولات سال 2006 داشت و توانست دردهای مردم و هر آن چه بر آنها گذشت و همچنین در غزه، تونس، و مصر را نشان دهد. ولی ناگهان با تغییر سیاستهایش امیدهایمان از الجزیره از بین رفت به ویژه این که شما هم استعفا دادی. نظرت در این باره چیست؟
اولا باید به مردم حق دهیم، اکنون از زبان این و آن میشنوم که الجزیره افکار عمومی را در طول این سالها فریب داده است. من همراه این نظر نیستم، شبکه الجزیره صادق و سالم بود و من میدیدم که تا چه اندازه در این زمینه کوشا بود. الجزیره فضاها را باز کرد و در تنویر افکار عمومی تلاش کرد و دروازهها را در برابر مخالفان گشود و حاکمان را در تنگنا قرار داد و دست دیکتاتورها را رو کرد. ولی حد و مرز با دشمن را شکست و این نقطه سلبی الجزیره بود. من این موضوع را مخفی نمیکنم، اعتراضم به الجزیره به این بود که نقشه اسرائیل را پذیرفت، در زمین آنها بازی کرد و در مقطعی به زبان اسرائیل تبدیل شد. من نه با اسرائیلیها هستم و نه حاضر به گفتگو با آنها هستم. به معنای دیگر الجزیره در تمامی این مسیر بزرگ کمک کرد که افکار عمومی عربی روشن شود و در ایجاد فرهنگ جرات تلاش کرد. الجزیره در انقلابهای اخیر نقشی اساسی داشت اما به نظر من اشکال نه تنها در شبکه الجزیره بلکه در کل کشورهای عربی بود و آن انحراف سیاسی در استراتژی بود که همراه با کانالها، روزنامهها، رسانهها و هر آنچه در اختیار دولتها و تصمیمگیران بود در این زمینه قدم برداشتند. این تقصیر رسانهها نبود، استراتژی انحراف سراسر دنیای عرب را فرا گرفت.
آیا ممکن است رسانهای وابسته به یک حکومت باشد و از ارکان آن حمایت کند؟ منظورم این است که آیا میتوان گفت که الجزیره با پیوستن به یک همپیمانی سیاسی یا استراتژی خاص حق دارد بر جریانی دیگر غلبه کند حتی اگر از همه اندیشههای آن حکومت حمایت نکند یا این که باید بگوییم اگر با کشوری همپیمان شد در موقعیت ضعیفی قرار گرفته است؟
همه ما بر این نکته تاکید داریم که رسانهها تبدیل به یک ابزار قدرتمند و اساسی شدهاند و قبل از هر اسلحه و دیپلماسی یا هر چیز دیگری از قدرت تاثیرگذاری برخوردارند. رسانه میتواند بسیاری از امور را توجیه کند. ولی در عین حال باید کاملا هم متواضع باشیم یعنی این که نباید به جایی برسیم که رسانهای بخواهد تصمیمساز شود اگر چه از قبل آن میتوان خیلی کارها کرد. برای اثبات این ادعا اتفاقات لیبی نمونه مناسبی است. الجزیره آن چه درباره لیبی انجام میدهد با آنچه در قبال یمن و سوریه انجام میدهد، متفاوت است. باید در این جا تاکید کنم که رسانهها تاثیرگذاری بسیاری دارند ولی کم هستند رسانههایی که واقعا متواضع باشند و بیطرف عمل کنند. این بیانصافی است که بگوییم الجزیره یا العربیه یا هر شبکهای در دنیا بن علی را سرنگون کرد، این مردم تونس بودند که بن علی را سرنگون کردند. بله، رسانهها توانستند ابعاد گستردهای از حضور مردم را پوشش دهند و مردم را برای رسیدن به هدفشان حمایت کنند ولی این رسانهها نبودند که باعث سرنگونی حکومتی شدند.
یعنی رسانهها نمیتوانند در سیاستگذاریها دخالت کنند؟
اگر دخالت کنند اشکال است، اگر رسانهها وارد قرار و مدارهای سیاسی شوند مشکل ایجاد میشود. رسانههای عربی باید همواره جوانب میهنی را رعایت کنند...
ولی شما در گذشته از شبکه الجزیره انتقاد نمیکردید؟ مثلا سر همراهی الجزیره با هواداران صدام حسین در عراق شما سکوت کردید؟
خیر این گونه نیست. من آن زمان هم با برخی از سیاستهای شبکه الجزیره مخالف بودم. در بسیاری از پروندهها من جواب نه دادم. امروز هم به صراحت میگویم من از رفتار شبکه الجزیره در جنگ 2003 علیه عراق به هیچ وجه خرسند نبودم و من کاملا مخالف سیاستهای شبکه الجزیره در آن دوران بودم. چرا که میگفتم بسیاری از پوششهایی که الجزیره در قبال تحولات عراق میدهد مبالغهآمیز و برای هواداری از صدام حسین است. بسیاری از آن پوششهای خبری غیر واقعی بود. فقط به خاطر این بود که بر چیزی یا هدف دیگری غلبه کنند...
پس چرا آن موقع از الجزیره استعفا ندادید؟
در الجزیره ماندم چون که انتخاب در آن موقع سیاسی بود...
پس چرا الآن استعفا دادید؟
چون که الآن من فقط با الجزیره مشکل ندارم بلکه با بخش بزرگی از رسانههای عربی اعم از شبکههای ماهوارهای و روزنامهها مشکل دارم. ما از یک فضاحت رسانهای در هفتهها و ماههای اخیر صحبت میکنیم. ما جزئی از ابزار یک گمراهی بزرگ شدهایم. دروغ، تزویر و وارونه جلوه دادن حقایق. ما در برابر روزنامهها از چیزی صحبت میکنیم که اصلا واقعیت ندارند. با عناوین و موضوعها بازی میکنیم. اگر عناوین جزئی از صحبتهای ضد اسرائیلی بود میگفتم این بخشی از خطاب و قانع سازی میهنی است اما ما با اعرابیم. آیا ممکن است که وقتی با رژیمی در جنگیم بگوییم باید به اندیشههای دیگران احترام بگذاریم آن هم اسرائیلیها؟ در این موقعیت عربی ما همه چیز فرق میکند. این فقط غیبت از عرصه رسانه نیست بلکه تشویش اذهان است.
ممکن است نمونه بیاورید؟
بله سه نمونه روشن و غیر قابل کتمان وجود دارد که در لیبی در حال رخ دادن است که نه در بحرین رخ میدهد و نه در سوریه. در یمن اوضاع نصف نصف است. آنچه در بحرین رخ میدهد به هیچ وجه و در هیچ حالتی قابل قبول نیست. این که میگویند نمیتوان در بحرین به فیلم و عکس دست یافت، کاملا غیر قابل قبول است. در بحرین هم همانند لیبی مردمی هستند که فیلم و عکس تهیه میکنند و میفرستند ولی به هیچ وجه پوشش داده نمیشود. همین وضعیت در سوریه هم حاکم است. یعنی در سوریه هم امکان تهیه عکس و فیلم مانند بحرین نیست در لیبی هم نیست اما چگونه است که پوشش خبری در این کشورها بسیار بالاست اما خبری از بحرین نیست. این تبعیض برای چیست...
ولی به هرحال در سوریه اتفاقاتی از این دست رخ میدهد.
معلوم نیست. در نوار خبری یکی از شبکههای ماهوارهای خواندم که یکی از خودروهای مخالفان شش پلیس را زیر کرد و آنها را کشت. اولا چه کسی گفت که این خودرو مربوط به مخالفان است. تازه بعد مشخص شد که این فیلم قدیمی بوده و اصلا ربطی به تحولات اخیر سوریه نداشته است. در بحرین که اصلا هیچ چیز گفته نمیشود. 30 مسجد و حسینیه کاملا ویران شدند، دهها نفر بازداشت، کشته و مورد تعرض قرار گرفتند ولی حتی یک نوار خبری در جایی دیده نشد. این یک مشارکت سیاسی در خونریزیها است. بله در سوریه اعتراضهایی وجود دارد ولی وقتی که میفهمیم فیلم یا عکسی که مخالفان نشان دادهاند دست کاری شده است لازم است نسبت به تمامی فیلمها و عکسهایی که ارسال میشود شک کنیم تا از صحت و سقم آنها مطلع شویم تا به درستی آنها اطمینان یابیم...
خوب این مسئله متوجه شما هم هست که تا قبل از خروجتان از الجزیره با این شبکه همکاری میکردید؟
بله، ما خبرنگاران و روزنامهنگاران از این وضعیت عذرخواهی کردیم ولی آیا یک شبکه ماهوارهای عذرخواهی کرد؟ این همه فیلم دروغ و دستکاری شده پخش شد یک نفر عذرخواهی کرد؟ آیا معقول است که یک گزارش بر اساس یک فیلم از اساس دروغ که نه میدانیم منبعش کجاست و نه میدانیم چه کسانی را تهیه کردهاند، تهیه شود؟ به همین دلیل است که میگویم بسیاری از رسانههای عربی بر اساس بدهبستانهای سیاسی و اندیشههای غیر میهنی فعالیت میکنند و گمراهی و دروغ را به حد اعلا میرسانند. آیا مثلا معقول است مثلا هنگامی که رئیسجمهور اسد در حال سخنرانی است همان شبکهای که در حال پخش مستقیم سخنان او است حرفها او را در همان لحظه به سخره بگیرد؟ در حالی که آن شکبه خود حق داده که بشار اسد صحبتش را بکند؟ من حرف از اخبار نمیزنم حرف من گزارشهایی است که در درون اتاقهای خبر تهیه میشوند.
حالا دلایل استعفای شما دقیقا چیست؟
به اعتقاد من آن چه اکنون رخ میدهد کاملا خطا است و لازم است که رسانههای عربی در عملکرد خود تجدید نظر کنند. اکنون به مرحلهای رسیدهایم که کسی به رسانههای عربی به واسطه گرایشهای سیاسیشان اعتماد نمیکند. مثلا شاید الآن جریان 14 مارس به الجزیره علاقهمند شده باشد و عدهای دیگر نسبت به آن بیاعتماد باشند اما این به آن معنا نیست که جریان 14 مارس الجزیره را تایید میکند، الجزیره اگر سراغ مخاطبان قدیمش برود میبیند که آنها هیچ اعتمادی به آن نمیکنند چرا که عنصر صداقت را از دست داده است. اما درباره این که چرا من استعفا دادم برخی انتظار آن را نداشتند و عدهای نیز گفتند استعفایی مثل مابقی استعفاها است ولی این که بعدا برخی گفتند که درک کردهاند آثار این استعفا بوده و از من خواستند که به یک سری توافقان تن دهم که بعدا همین توافقات هم زیر پا گذاشته شد. با این حال من ملتزم به توافقاتی هستم که به خودم مربوط است و مهم برای من این است که هیچ اتفاقی از سوی دیگران گردنم نمیافتد. افرادی دیگر هم بودند که تلاش کردند به اعتبار من ضربه بزنند و به شخص من توهین کردند، این مسائل قابل اعتنا نیست، من میدانم چه میکنم خوب هم میدانم که چنین برنامههایی از کجا آب میخورد. من تا هماکنون ادب را رعایت کردهام و تلاش کردهام تا آخرین لحظه خویشتنداری خود را حفظ کنم و به آن هم تا آخرین لحظه پایبند خواهم بود. نمیخواهم اصلا به کسانی که دست پخت سیاه به خورد مردم میدهند، نزدیک شوم. همان کسانی که اکنون به من توهین میکنند و میخواهند اعتبار مرا زیر سوال ببرند من خیلی حرفها برای گفتن دارم که خیالیها را ناراضی میکند.
شبکههای تلویزیونی سوریه تو را مرد شجاع ملت عرب توصیف کردند و عکسهایت را در شهرهای مختلف سوریه بر افراشتند و گفتند که غسان بن جدو صدای کسانی است که صدایی ندارند. آیا تو هم با این نظر جامعه سوری موافقی؟
من معتقدم سوریها متحمل خفقان شدید رسانهای هستند که باعث شده چهره حقیقیشان مشخص نشود. آنچه از سوریه میبینیم همگی غیر واقعی است. جناب بشار اسد از صبح ساعت 7:30 کار خود را با ملاقاتهای مختلف آغاز میکند، من گمان نمیکنم هیچ رهبری عربی یا رئیس جمهور عربی حتی کسانی که با مردمانشان مشکل دارند این گونه کارهایشان را آغاز کنند. توافقهای بسیاری میان حکومت و چهرههای بارز مخالف حکومت حاصل شده است. این افراد حاضر شدهاند که در گفتگوهای ملی شرکت کنند. من واقعا میخواهم تصاویر این دیدارها فارغ از این که جواناند یا هنرمندند یا بازرگانند یا رهبران عشایرند در صفحههای تلویزیونی به نمایش در آیند. همین دیدارها است که باعث شده موضوع کاملا جدی شود و کارها به گفتگوهای ملی برسد تا قانونی برای احزاب و رسانهها و قوانین اقتصادی وضع شوند.
دشمنان سوریه بر این باورند که اکنون فرصت طلایی به دست آمده تا به حکومت سوریه فشار وارد آید. ما دیدیم که این فشارها و تهدیدها تا چه اندازه است و اتحادیه اروپا چه تحریمهایی را متوجه رئیس جمهوری سوریه کرد. همچنین شاهدیم که در مرز سوریه و لبنان چه وضعیتی حاکم است تا آن جا که ممکن است بر وضعیت داخلی کشور اثر بگذارد. نظرت در این زمینه چیست؟
قطعا تاثیر دارد ولی مسئله این است که بپرسیم آیا آنچه در سوریه میگذرد انقلاب است، حرکتهای اعتراضی است، فعالیت مسلحانه است یا توطئه خارجی است؟ من به صراحت میگویم آنچه در سوریه میگذرد انقلاب نیست برای این که این تحرکات هفته به هفته و جمعه به جمعه است در حالی که انقلابها ساعتها، روزها، ماهها طول میکشند مثل اتفاقی که در تونس و مصر رخ داد یا آنچه اکنون در یمن میگذرد. مردم هر روز به طور گستردهای تظاهرات و راهپیمایی میکنند در حالی که ما در سوریه صحبت از حرکتهای اعتراضی پس از نماز جمعه میزنیم. نسبت مشارکت عمومی نیز بسیار کم است و در روزهای اخیر به شدت کاهش یافته است. دلیل آن هم این است که مردم سوریه در بیشتر مواقع چندان با این تحرکات موافق نیستند...
یعنی مردم خواهان هیچ گونه تغییری نیستند؟
چرا هستند. بله، مردم خواهان اصلاحات، تغییر در وضعیت کنونی و آزادی هستند ولی به رئیس جمهورشان همچنان اعتماد دارند و میخواهند که اصلاحات را فورا آغاز کند. بخش بزرگی از مردم که میتوانم بگویم اکثریت را تشکیل میدهند معتقدند که اگر بشار اسد کنار رود امور کشور سیر قهقرایی به خود میگیرد. آنها معتقدند که اگر بشار نباشد امنیت و ثبات در سوریه نخواهد بود. برای همین هم میبینیم که در شهرهای بزرگ مثل دمشق تحرکات خاصی صورت نمیگیرد. من احساس میکنم توطئه دخالت خارجی وجود دارد. این که عدهای مسلح علیه حکومت وارد عمل شدهاند چندان قابل هضم نیست. حتی نشنیدیم یک نفر هم بگوید که این افراد از سوی حکومت مسلح یا از سوی نظام اجیر شده باشند. به اعتقاد من وجود افراد مسلح از سالها پیش تدارک دیده شده بودند چرا که واقعا آماده و آموزش دیده هستند و مورد حمایت لجستیکی گسترده، سلاح، موشکهای ساخت فرانسه، موشکهای ضد تانک، مسلسل و خمپارهانداز هستند. اینها افراد عادی نیستند. به اعتقاد من حتی ایالات متحده افرادی را اجیر کرده تا در این خشونتها دخالت کنند. آنها 400 نفر از نیروهای تکفیری مسلح را از خارج وارد سوریه کردهاند و به آنها گفتهاند هر کار میخواهید بکنید.
این اطلاعات را از کجا به دست آوردهاید؟ باورش کمی سخت است.
این اطلاعات را مستقیما از بغداد دریافت کردهام. منبع خبریام از دمشق نیست، شخص مالکی است. فکر میکنم این موضوع را مالکی به اطلاع رهبران سوریه هم رسانده است. مالکی میخواست به من بگوید این کارها به من ربطی ندارد، این افراد شش هفته پیش به مجموعههایی که در درعا و مناطق مرزی لبنان و اردن فعالند، اضافه شدند. جالب آن که در آن مناطق تونلهایی به طول 5 کیلومتر وجود دارد...
آیا مسئولیت اظهاراتتان در این مصاحبه را هم بر عهده میگیرید؟
بله کاملا بر عهده میگیرم. نظامیانی از داخل لبنان به تلکلخ وارد شدند و با نیروهای ارتش سوریه درگیر شدند. من فیلم مصور که این حقیقت را ثابت میکند در اختیار دارم. من سند ضبط شدهای از شیخ جلیل چهره معروف و مشهور عربی و اسلامی در اختیار دارم که با امام درعا تماس میگیرد و با او بحث میکند، توصیه میکند و سفارش میدهد که چه کند و چگونه برخورد کند. آنچه در روزهای اخیر در آن جا رخ داده کاملا حساب شده است. تلاشی وجود دارد که میخواهد تنش مذهبی و طایفهای ایجاد کند و این حرکتی بسیار خطرناک است. بله با قاطعیت میگویم توطئهای خارجی وجود دارد و حرکت هیستریکی از سوی اوباما و برخی رهبران غربی دنبال میشود چرا که معتقدند آنچه از داخل طراحی کرده بودند، شکست خورده است.
ترجمه سیدعلی موسوی خلخالی
26249
نظر شما