واحدمرکزی خبر: مشروح مکالمات انجام شده میان سعد الحریری ، زهیر الصدیق شاهد دروغین ، وسام الحسن رئیس بخش اطلاعات لبنان و گرهارد لیمن معاون رئیس کمیته تحقیقات بین المللی به شرح ذیل است .

- سعد الحریری: اکنون نه من نه "مراد" نه "گرهارد" و نه " آندی " و نه هیچ کس در لبنان و نه هیچ کس دیگر در سوریه شک ندارد که آنان(احتمالا سوریها) این کار را انجام داده اند . (ترور الحریری)

- محمد زهیر الصدیق: هیچ کسی شکی ندارد؟

- الحریری: یعنی آنان این کار را کردند. پس ما اکنون با کشورها تعامل( مراوده) خواهیم داشت .

اگر برای کشورهای عربی مدرک قاطع وجود نداشته باشد مبنی بر این که نظام سوریه به سبب فلان و فلان و فلان کار و به دلیل فلان و فلان و فلان مدرک در این اقدام((ترور الحریری)) دست داشته است ، آنگاه آنان (( کشورهای عربی)) با مشکل رو به رو خواهند شد .. بگذار سخنانم را ادامه دهم.

- محمد زهیر الصدیق(سخن الحریری را قطع می کند): قبل از اینکه سخنانت را ادامه دهی، یک نکته ای هست اندکی صبر کن، اگر می خواهید این حرفها را مطرح کنید پس باید به اقدامات اشتباه آنان(سوریها) واکنش نشان دهید... این اولین مساله درخصوص کشورهای عربی ، قبل از کشورهای خارجی است.

- محمد زهیر الصدیق: نمی دانم، وسام! نمی خواهم کلمه ای بگویم مگر که مسئولیت آن را بعهده بگیرم. زیرا که یک ملاقات رو در رو صورت خواهد گرفت، و من با مردم رو به رو خواهم شد، نمی خواهم یک کلمه ای بگویم که با سئوال مواجه شوم که از من بپرسند چه زمانی این (اقدام) صورت گرفته است؟

- سعد الحریری: ((می خواهی بدانی در ))چه زمان مناسبی باید درباره مسائل یک ، دو و سه پاسخ دهید؟

-محمد زهیر الصدیق: عامل انفجارهای داخل لبنان چه کسی است؟ من اکنون به این سئوال پاسخ می دهم. من درخصوص این موضوع پاسخ خواهم داد.. و حاضرم به آنان یا هرکس دیگر پاسخ دهم، این کار من است، کار من ، این است، من به آنان پاسخ خواهم داد.

( وی خطاب به سعد الحریری ادامه می دهد)من زمانی که به شما زنگ زدم گفتم آنان بیست نفر را خواهند فرستاد.

در تماس تلفنی به شما گفتم انفجارها شروع خواهد شد، این انفجارها به وقوع پیوست؟ و شما هم دارید این انفجارها را می بینید و هنوز هم هست. پریشب به شما زنگ زدم، یادت هست؟ پریشب بهت زنگ زدم(تاکید می کند)

-سعد الحریری: اری (تصدیق می کند)

-محمد زهیر الصدیق: به تماس من پاسخ ندادی، یک بار دیگر تلفن کردم، به خودم گفتم شاید خوابی(سعد الحریری) و شاید صبح به من تلفن کنی، تا به تو بگویم که یک بسته (مواد منفجره) به شبکه ال بی سی ارسال خواهد شد. می شدیاق ((گوینده شبکه ال بی سی))در این بمبگذاری زخمی شد، من عواملی را دارم و تا کنون نیز به شما گفته ام .

- سعد الحریری: تو معمولا وقتی می خواستی با من صحبت کنی به من (پیامک) می فرستادی .

-محمد زهیر الصدیق: در شرایط اضطراری؟ نمی دانم چگونه پیامک بفرستم، گاهی کلمه "من" را برایت می نویسم.

- سعد الحریری: بله، من هم می دانم که تو این پیامک را فرستادی.

-محمد زهیر الصدیق: من آن روز بیش از چندین بار تلفن کردم ، هی تلفن کردم ولی پاسخ ندادی. این مطلب نخست ؛ دوم اینکه تو رئیس فراکسیون المستقبل هستی، شما می دانستی که نبیه بری زمانی که در اسپانیا بود به سوریه نیز رفت؟

- سعد الحریری: وی در اسپانیا نبود.

-محمد زهیر الصدیق: نه ، وی به اسپانیا سفر کرد. اما ایا می دانستی که چهار روز قبل از اینکه به لبنان بیاید به سوریه نیز رفت؟ با حسن نصر الله و بشار الاسد یک ساعت و نیم دیدار کرد؟ (برو) از این اطلاعاتی(که گفتم) اطمینان پیدا کن..

- الحسن: آقای زهیر بگذارید برگردیم به صحنه جنایت.

-محمد زهیر الصدیق: عزیزم! مساله ای را که من درباره صحنه جنایت می خواهم بگویم این است که اتفاقی باید صورت گیرد. این اتفاق ان است که که گزارشی صادر شود و بدون سر و صدا نام چند شخصیت، چهار لبنانی و نه سوری در این گزارش ذکر شود. گزارش با همین شکل و با ذکر نام نه سوری و چهار لبنانی باید صادر شود.

-محمد زهیر الصدیق:( خطاب به الحریری) قبل از این که برای او((گرهارد لیمن)) یک کلمه هم ترجمه کنی، به وی بگو زهیر نمی گذارد کشورهای جهان ((درباره اظهاراتی که خواهد گفت)) تردید کنند . به او بگو که حقیقت نزد الصدیق است و انشاء الله وی این حقیقت را کامل خواهد گفت یعنی راهی دیگری پیش رو نیست.

- سعد الحریری:( سخن الصدیق را به زبان انگلیسی ترجمه می کند و سپس همه می خندند)

-محمد زهیر الصدیق: قبل از اینکه بروید یک مساله را برای من توضیح دهید ، می خواهیم فردا به کجا برویم؟ به خانه ... اگر قرار است من به لبنان برگردم، همسرم کجا می ماند؟ اینجا که نمی شود ؟ یا باید به عربستان برود ، یا برادرش از لبنان بیاید..

- سعد الحریری: ما او را به اینجا می آوریم. تمامش کن

سعد الحریری برای رفتن از این دیدار خود را آماده می کند

-محمد زهیر الصدیق خطاب به حریری: شیخ سعد(الحریری) عجله داری!

-سعد الحریری: من جلساتی دارم

-محمد زهیر الصدیق: تو جلسه داری، از تو می خواهم بگذارید یک هفته، در اختیار این آقا(لیمن) باشم و او نیز با من باشد. این مدت زمان یک هفته را برای من فراهم میکنی تا من اولین و دومین مساله را آماده کنم و یک هسته کاملا فعال را به تو تحویل دهم که فعالیت میدانی انجام می دهند .

-وسام الحسن: هیچ مشکلی نیست

-وسام الحسن: اجازه بده از تو بپرسم ایا درباره نقش "الاحباش" غیر از مساله مربوط به "ابو عدس" در باره این موضوع چیز بیشتری می دانید ؟ ایا آنان نقشی به خصوصی داشتند؟.

-محمد زهیر الصدیق: درباره چه ؟

-وسام الحسن: نمی دانم، آیا از نقش انان درباره صحنه جنایت چیزی می دانید ؟

-محمد زهیر الصدیق: درباره موضوع حریری می دانم که آنان به ابو عدس کمک کردند.

-وسام الحسن در این لحظه اظهارات الصدیق به انگلیسی ترجمه می کند.

-محمد زهیر الصدیق: اما درباره موضوع العیرانی، این احباش بودند که رمزی العیرانی را کشتند.

-وسام الحسن(به بازرس توصیه می کند): در برگه بنویس که آنان به ابو عدس کمک کردند.

آندی(بازرس) یادداشت مربوط به نام آنان را جا نگذارید.

-محمد زهیر الصدیق: بگذارید در یک برگه بنویسد 0

-محمد زهیر الصدیق(می خندد و خطاب به بازرس می گوید ):آندی ابو عدس و الاحباش را به یاد بیاورید

-وسام الحسن به محمد زهیر الصدیق یاد می دهد چه وظایفی را باید در بیروت انجام دهد.

-وسام الحسن: تو قبلا در گذشته گفته بودی که در چهارم فوریه از سوریه رفته بودی و به لبنان برنگشتی. اکنون اذعان کردی یا درست تر بگویم که به ما ابلاغ کردی که نه ، و گفتی که تمام وقتت را حتی پس از چهارم فوریه در لبنان بودی، و در چهارده فوریه در صحنه جنایت حضور داشتی.

-وسام الحسن در ادامه می افزاید: به طور کلی به آنان درباره اتفاقی که افتاد بگو، بگو چطور بود ، و در این زمان چه کار می کردی و در صحنه جنایت چه رویدادی به وقوع پیوست ، و پس از آن راجع به اتفاقاتی که در بیروت صورت گرفت به طور مشروح صحبت کن .

-محمد زهیر الصدیق:کجای بیروت؟

-وسام الحسن: نزد انان (کسانی که در ترور دست داشتند)

وسام الحسن با محمد زهیر الصدیق مشورت و گفتگو می کند که تمام اطلاعات خود را در اختیار بازجویان قرار دهد سپس به بیروت می رود .

-وسام الحسن:(با صدای اهسته ) باید همه اطلاعات خود را به ما دهید اگر همه چیز را نگفتی ما، تلاش تو و آنان( محققان ) و ما به بن بست می رسد وشکست خواهیم خورد.

-محمد زهیر الصدیق: نه ، شکست نخواهیم خورد من سعید میرزا را تا زمان صدور کیفر خواست نخواهم دید .

-وسام الحسن: من قول می دهم اگر همه چیز را به من دهید، چیزی را به شما خواهم گفت

- محمد زهیر صدیق حرف وی را قطع می کند و می گوید: من از سعید میرزا نمی ترسم

-وسام الحسن:( در حالی که شهادتین را می گوید) من به تو قول می دهم اگر همه چیز را در اختیار من قرار دهی تا زمان صدور کیفر خواست و حتی پس از صدور آن سعید میرزا را نخواهی دید.

-محمد زهیر الصدیق: ایرادی ندارد که پس از صدور کیفر خواست میرزا را ببینم . اگر امروز این کیفر خواست صادر شود می بینمش . آن وقت من نمی ترسم. ولی آنچه مهم است اینکه وی را پس از صدور کیفرخواست ببینم.

وسام! یک مساله را می خواهم به تو تفهیم کنم .

- سعد الحریری : این "ایاد" است .

-وسام الحسن:مگر او یک مقام مسئول نبود ؟! وی مسئول ((دستگاه))امنیت کشور بود اما به خاطر ما (فعالیتش) ممنوع شد .

- سعد الحریری : غیر ممکن است که او همه این اطلاعات را بداند

-گرهارد لیمن: اما او نزد دستگاه های اطلاعاتی واقعا مشهور است.

اکنون نه تصویر ازوی موجود است ، می توانید همه این عکسها را بگیرید، شاید وی برای شما شناخته شده نباشد ولی ما از وی نه عکس داریم که می توانید آنها را ببرید .

-وسام الحسن:آیا می توانیم تصویر همه مدارک شناسایی وی را همراه داشته باشیم

- گرهارد لیمن : بله حتما

-وسام الحسن:((منظورم از مدارک)) کارت شناسایی امنیتی شان است

-گرهارد لمن : ما مدارک معمولی آنان را داریم

-وسام الحسن: آیا وی درجه دار است یا خیر

-بازرس: او نیز یک چیزی را کشف کرد

(همه می خندند)

-گرهارد لیمن: (الصدیق) درباره چهارده فوریه چیزی گفت

-وسام الحسن: بگذارید راجع به تاریخ بد ان سخن نگوییم

- گرهارد لیمن:نه نه ما به هر دو نیاز داریم

- وسام الحسن : باشه

-بازرس: مشکل اینجا است که وی چندین بار ما را فرستاد و به ما گفت به بیمارستان بروید، به مدرسه بروید ..اینجا و آنجا بروید.. وضعیت در همه جا یکی بود؛ ولی (به نظرم) اینطور نبود

- سعد الحریری : یک چیزی را باید بدانید، زمانی که با مدیر دیدار می کنید این مدیر از اخبار روزنامه ها مطلع است و (مدیر ) زهیر الصدیق را (از طریق روزنامه ) می شناسد

- وسام الحسن : (مدیر) وی (الصدیق ) را می شناسد و بر این نکته تاکید کرد ولی گفت من با این مرد برای گرفتن مدا رک نرفته بودم . او (الصدیق) را شناخت ، ضمن اینکه می دانست ((الصدیق)) یک بدهی سه میلیون و سیصد هزاری {دلار} دارد.

-سعد الحریری: الصدیق به او بدهکار است

- وسام الحسن : زهیر(الصدیق) بدهکار او است، سه میلون از او گرفته انگاه یک میلیون و هفتصد به او پس داده است و هنوز یک میلیون و سیصد هزارتای دیگر بدهکار است.

-سعد الحریری:پس این مرد دروغگو نیست

-وسام الحسن:وی الصدیق را می شناسد زیرا الصدیق به او بدهکار است.

-سعد الحریری: می داند که(( الصدیق)) یک افسر است.

-وسام الحسن: وی به شخصه الصدیق را می شناسد، زیرا الصدیق به او بدهکار است

-سعد الحریری: بگذار یک مساله ای را برای تو بازگو کنم . من اگر مدیر مدرسه ای باشم با ششصد نفر از پدران دانشجویان سروکار دارم . اگر هر دانشجو به همراه پدرش بیاید من هیچ کدام از پدران را به راحتی به یاد نمی اورم .

-وسام الحسن:" شیخ سعد" مدیر الصدیق را می شناسد.

-بازرس: دو مساله وجود دارد، نخست اینکه بگوید او فعلا افسر است و به سوری ها نیز بگوید وی در حال حاضر افسر است.

- گرهارد لیمن : نقش وی در چهارده فوریه چه بود؟

-وسام الحسن:آیا آمریکایی ها عکسی به او نشان دادند ؟ من عکسی از آکادمی نظامی سال هزار و نهصد و نود و پنج دارم . ولی عکسی که مربوط به زمان حال باشد ندارم . این عکس متعلق به زمانی است که فارغ التحصیل شدم.

-گرهارد لیمن : ولی دقت کن که اگر این اعتبار نداشته باشد ما را مضحکه انان (بازیگر کمدی ) خواهد کرد .

-سعد الحریری:اگر برای ما متهمی به عنوان طعمه فرستاده شده بود ، سفارت عربستان سعودی برای وی روادید صادر نمی کرد.


- گرهارد لیمن : من مطمئن هستم جمع آوری اطلاعات درباره او مفید است ولی در حال حاضر باید اطلاعات مفیدتری درباره آن جمع آوری شود.

-بازرس: شما از او سئوالی می پرسید اما او نباید با پت پت کردن جواب دهد بلکه آنچه برای من مفید است این است که توالی حوادث به ترتیب یک ، دو ، سه ، چهار ذکر شود .

-سعد الحریری: اگر مدیر یک مدرسه بودی آیا می دانستی پدر چند تا از دانش اموزان را می شناختی ؟ ایا حدود پانصد یا هزار پدر و مادر را می شناختی؟، اگر پدری با فرزندش پیش من آمده باشد و با من سلام علیک کرده باشد او را به یاد نمی آورم، غیر ممکن است من امروز با یکی آشنا شوم و پس از دو روز او را به یاد بیاورم.(مقصود این است که من یادم نیست دیروز چه خورده ام )

- گرهارد لیمن : باید پرونده این شخص را پیدا کنیم ولی وی از آوریل یا ژوئن این وضعیت را داشته است نه قبل از این تاریخ

-سعد الحریری: بگذارید یک چیزی را بگویم . آنان اطلاعات دو ماه یا یک ماه گذشته را درباره زهیر کشف کردند ولی قبل از این تاریخ راجع به زهیر هیچ اطلاعاتی ندارند

-وسام الحسن: زمانی که وی ((زهیر)) در آوریل (ازادانه) رها شد فهمیدند که با آنان (همدست )است و سپس او به "ماربیا" رفت.

بازرس: فکر می کنم ماه ژو ئن بود نه ژوئیه .

-وسام الحسن:ولی حتی قبل از آن ((زهیر)) در اوایل آوریل به سوریه رفته بود و گمان می کنم آنان این مساله را متوجه شده اند

سعد الحریری:اکنون مساله آن را تمام کنید و با من به هتل بیایید. می توانید یکی یا دو دیدار با او داشته باشید. شما به یک تا یک ساعت و نیم زمان نیاز دارید.

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 124106

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
2 + 9 =