از جمله این افراد استاد کامبیز روشنروان آهنگساز و مدیرعامل سابق خانه موسیقی بود.آقای روشنروان در انتقادات خود نکاتی چون بیاعتنایی و بازینگرفتن بدنه خانه موسیقی و انفعال کانونها، بیاعتنایی به جوانان و به خصوص نسل پیشروی موسیقی که عملا در هیئت مدیره نمایندهای ندارد و منحصرشدن فعالیتهای خانه به برگزاری چند نشست و بیمه و عضوگیری اشاره کرد و خواستار تغییر این نگاه و تغییر رویکرد صنفی شد.
در مقابل اقای نوربخش ،مدیرعامل کنونی خانه موسیقی در مقام پاسخ برآمد و بر چند نکته انگشت تاکید نهاد و از جمله گفت که از کاه کوه نسازید و افزود«در این سالهای تلخی که گذراندیم روشن نگه داشتن چراغ خانه موسیقی بالاترین هنر بود. میدانیم مجموعههای مشابه ما را بستند. بیتعارف میگویم اینکه در خانه موسیقی باز و چراغش روشن بوده هنر همین هیئتمدیره، شورای عالی و همکاران است. حتی اگر هیچ کاری نکرده باشیم باز این بالاترین هنر است.»
گزارش سایت خانه موسیقی:روشنروان؛کانونهای خانه موسیقی منفعلند/نوربخش؛از کاه کوه نسازیم
نگارنده در چند ماه گذشته عملا از انتقاد نسبت به خانه موسیقی تن میزد و آن را رها کرده بود. چون هیچ امیدی به تحول در این نهاد با حضور این طرز تفکر ندارم و اتفاقا وقتی هم اخبار و تحولات خانه را از روی سایت این نهاد پیگیری میکنم بر این تصمیم خود بیشتر اعتقاد و ایمان میورزم و به رغم اصرارها و ابرامهای برخی دوستان و بزرگان موسیقی که دست از قلم ندارید؟ و انتقاد کنید،قصد چنین کاری را نداشتم چرا که معتقدم برخی از اعضای هیئت مدیره که از نظر عددی در قلتند اما اقتدار عجیبی بر سایر اعضاء دارند، نه به منتقد اعتقاد دارند و نه به انتقاد و به همین دلیل در عمل به این جمعبندی رسیدم که کار بیهوده نکنم و به قول معروف مشت بر سندان نکوبم.
اما به حرمت آقای روشنروان که انصافا برای رسیدن خانه موسیقی به چنین موقعیتی جادهصافکن امثال آقای مدیرعامل شدند، و البته فضای تازهای که گشوده شده است ،نکاتی را بیان میکنم تا خوانندگان خود قضاوت کنند؛ آنچه که منتقدان میگویند چیست و مدیرعامل خانه موسیقی به عنوان بازوی اجرایی هئیت مدیره چه کرده است؟
ابتدا این توضیح را بدهم که دو سال قبل هئیت مدیره خانه موسیقی از نگارنده دعوت کرد تا برخی انتقادات را در نشستی مشترک مطرح کنم. که گزارش کوتاهی از این نشست را میتوانید در اینجا بخوانید.
خبر نشست باهئیت مدیره خانه موسیقی و توضیحات بعد از آن
نگارنده نزدیک به ده سال در جریان جزییات تحولات خانه موسیقی بودهام. چه زمانی که بازرس کانون پژوهشگران بودم و سردبیر نشریه خانه موسیقی که به صفت این پیشه، تحولات و نامهنگاریها و مصوبات را دنبال میکردم، و چه در چندسالی که تنها بازرس خانه موسیقی بودم که به صفت وظیفه باید اسناد و مکاتبات را دیده وبه مجمع عمومی گزارش میدادم. اما به دلیل اینکه گوش شنوایی نیافتم ، به این جمع بندی رسیدم که عطای خانه موسیقی و کار در آن را به لقایش ببخشم و به رغم اصرار بسیاری از دوستان در دور بعدی انتخابات نامزد هیچ سمتی نشدم و کنار کشیدم. با اینکه مسئولیت برگزاری 17 مجمع عمومی و برگزاری انتخابات کانونها و انتخابات مجمع عمومی نهایی را شخصا عهدهدار بودم و آن را به سلامت(به گواه منتقدان خانه موسیقی) برگزار کردم.
در حالی که در مقابل و به رغم بسته شدن انجمن صنفی روزنامه نگاران ایران به دست دولت احمدی نژاد همچنان عضو هیئت مدیره این نهاد صنفی هستم و به این عضویت افتخار می کنم و معتقدم به رغم بسته شدن این نهاد ، کارنامه صنفی آن در دفاع از حقوق روزنامه نگاران بسی درخشانتر از کارنامه صنفی خانه موسیقی است که از قرار کار صنفی را در برگزاری چند نشست ماهانه و برگزاری کلاس های آموزشی خلاصه کرده و وظایف خود را تا سطح یک موسسه آموزشی موسیقی تقلیل داده است. این گونه البته می توان قرن ها ماندگار شد ، وقتی مدیر عامل یک نهاد صنفی با نهیب یک مسئول دولتی در ظرف یک ماه بعد از انتصاب از سوی هیئت مدیره کناره گیری می کند و یا وقتی هنگام برهم خوردن جشن خانه موسیقی حتی از بیان دلیل برهم خوردن هم ابا دارند، طبیعی است که می توان تاسالها ماند و تازه به این گونه ماندن هم بالید؟!
رئوس برخی از مهمترین انتقادات این است:
اول:بیتوجهی خانه موسیقی به شعب خانه که از پنج شعبه در دوره مدیرعاملی آقای روشنروان به صفر در دوره مدیرعاملی آقای نوربخش رسید.هیئت مدیره اخیرا( در نشست 10شهریور 1392) تصویب کرد آیین نامه ای برای شعب نوشته شود. نگارنده مدیرعامل کنونی را ارجاع می دهم به آییننامهای با 27 ماده و 11 تبصره که در تاریخ 15/4/82 به تصویب هیات مدیره خانه موسیقی ایران رسیده بود و جالب این که هنوز روی سایت خانه موسیقی قرار دارد و در دسترس است. برابر همین آییننامه ابتدا مرحوم ناصری و سپس آقای روشنروان و معاون اجرایی او (آقای فاضل جمشیدی) به راهاندازی شعب اقدام کردند.اکنون اما ماجرا به قدری شور شده است که هیئت مدیره و مدیرعامل کنونی و معاون اجرایی خانه نمیدانند که چنین آییننامهای قبلا نوشته شده و نیازی به اختراع دوباره چرخ نیست.از این موارد بسیار زیاد است یعنی شما اگر جست وجویی در مصوبات هیئت مدیره بکنید خواهید دید تصمیماتی گرفته ند که قبلا همین تصمیمات به گونهآی دیگر اتخاذشده و به دلیل اجرایی نشدن، و از یاد رفتن همه اعضاء هیئت مدیره و کارکنان اجرایی دوباره چیزی را تصویب کردند.
دوم:
دوره تصدی هیئت مدیره برابر «ماده 19 اساسنامه دو سال است» اما از تاریخ شروع به کار هیئت مدیره کنونی که مسئولیت برگزاری انتخابات آن در تاریخ 3 بهمن 1389 به عهده نگارنده بود(به عنوان بازرس خانه موسیقی)،تا به امروز که اواخر مهرماه 1392 است، بیش از دو سال می گذرد و مشخص نیست که چرا مجمع عمومی سال گذشته در دستور کار خود انتخابت هیئت مدیره جدید را قرار نداده است؟ اگر تغییری در اساسنامه ایجاد شده است که باید شفاف و بی پرده با اعضای خانه موسیقی در میان گذاشته شود و اساسنامه قبلی اصلاح شود. در حالی که روی سایت خانه موسیقی همچنان همین اساسنامه ای است که نگارنده به آن استناد کرده است. پرسش این است؟ آیا تغییرات اساسنامه خانه موسیقی به اندازه یک کنسرت و یا نمایشگاه کوچک یا انتشار یک آلبوم از یک گروه گمنام ارزش نداشت که روی سایت خبر آن بیاید؟ وقتی هیئت مدیره خانه موسیقی چنین تصمیمی را که به بقای دو سال دیگر آنها کمک کرده است،از اعضا و اهالی موسیقی پنهان میکند و حتی در بولتنهای ماهانه خود هم انعکاس نمیدهد ، چگونه میتوان به آنها اعتماد کرد که کارهای دیگری به نام خانه موسیقی انجام ندهند؟ به نظر آقای نوربخش و آقای دکتر سریر( که هر دو حقوقدانند) عدم انعکاس چنین تصمیم مهمی و تغییراساسنامه «کاه»است یا در پشت آن میتوان کوهی از خطاها را هم به نظاره نشست؟
هر فردی که اندکی اطلاعات صنفی داشته باشد،میداند که اساسنامه برای هر نهاد صنفی در حکم قانون و خدشه ناپذیر است و روند حقوقی تغییر اساسنامه(تصویب هر تغییری در مجمع عمومی و تایید آن توسط دبیرخانه نظارت بر موسسات فرهنگی ارشاد)باید رعایت شود وگرنه تمامی حرکتهای هیئت مدیره و مصوبات آن غیرقانونی است.میتوان پرسشی صریحتر را مطرح کرد که ادامه فعالیت هیئت مدیره خانه موسیقی بر اساس کدام اساسنامه است. اگر ملاک همین اساسنامه است که آنها اجازه ندارند بیش از دوسال ادامه فعالیت دهند مگر آنکه انتخاباتی دوباره برگزار کنند و اگر ملاک اساسنامه ای دیگر است که چرا آن را در اختیار اعضای خانه موسیقی قرار نمیدهند، از تغییرات بندهای ان نمیگویند و روی سایت نمیگذارند؟
سوم :
کانون سازسازان خانه موسیقی درت صمیمی غیرقانونی تعلیق شده است.جدای از این که واژهای به نام تعلیق در اساسنامه وجود ندارد، و هیئت مدیره این اختیار را ندارد که جلوی فعالیت هیئت مدیره یک کانون را بگیرد( به دلیل آنکه سه تن از اعضای این هئیت مدیره عضو مجمع عمومی خانه اند که خود هیئت مدیره اصلی توسط آنها انتخاب می شود) و این گونه تصمیمات تنها در صلاحیت مجمع عمومی است، اما اگر بپذیریم که تصمیم هیئت مدیره درست است ،قاعدتا باید بلافاصله مجمع عمومی فوقالعاده کانون سازسازان تشکیل و انتخابات مجددی برگزار و هیئت مدیره جدیدی انتخاب میشدند. اما الان بیش از دو سال از تعلیق هیئت مدیره کانون سازسازان میگذرد.نه انتخابات مجددی برگزارشده است و نه وضعیت تعلیق تعیین تکلیف شده است. دو تحصیل کرده حقوق عضو هیئت مدیره( آقای نوربخش و آقای دکتر سریر) بیش از بنده میدانند که اگر حتی نظر آنها را بر تعلیق بپذیریم ، تعلیق امری موقت است که سریع باید تعیین تکلیف شود و نه آنکه به اندازه عمر هیئت مدیره به طول بینجامد. علاوه بر آن اگر چنین وضعیتی برای کانون مدرسان(با عضویت آقایان گنجه ای ، سریر،پورتراب،هاشمی و .. و یا کانون خوانندگان و نوازندگان و ...) پیش میآمد آیا آنها هم میپذیرفتند که بیش از دو سال در وضعیت تعلیقی به سر برند و کانون آنها با انتصاب چند مشاور به کار خود ادامه دهد؟ اگر این گونه باشد و چنین تصمیمات خودسرانه و و غیر منطبق با روح حقوق واساسنامه بتواند تسری یابد و امور خانه موسیقی بگردد، چه نیازی به این همه علم و کتل و انتخابات. خود آقای نوربخش و هیئت مدیره میتوانند برای هر کانون مشاورانی تعیین کنند وکل امورات خانه موسیقی را بگردانند. به نظر اقای نوربخش زیر سوال بردن وخدشه وارد کردن به یکی از اصول اصلی نهادهای صنفی ( انتخابات) «کاه» است یا «کوه»؟
چهارم:
سایت خانه موسیقی به عنوان تریبون این نهاد در تمامی این سالها در خود را به روی نقد و منتقدان وضعیت موجود بست، و تقریبا کمترین نقدی را بر نتابید تا به امروز که ماجرا به قدری شور شده است که چهرهای همانند کامبیز روشن روان چنین به فغان آمده و نهادی موازی هیئت مدیره( به عنوان اتاق فکر) را پیشنهاد داده است.نگارنده روزی را به یاد دارد که در جلسه هیئتمدیره خانه موسیقی یکی از اعضای خوش فکر هئیت مدیره که ازجمله جوانترین اعضاء هم بود و الان چندسالی است عطای خانه موسیقی را به لقایش بخشیده است. هنگام بحث درباره وظیفه دبیر هئیت مدیره متذکر شد که کار دبیر نوشتن مصوبات هیئت مدیره است بدون کم و اضافه کردن. همین تذکر بجا چنان دبیر محترم را عصبانی کرد که بلند شد و با عصبانیت چنان روی میز زد که عینک عضو دیگر هئیت مدیره شکست؟
وقتی چنین برخوردهایی صورت گرفت والبته هیئت مدیره به جای دفاع از فرد منتقد بر دهان او پوزه زد و حتی فضا را به سمتی سوق داد که گویی این بنده خدا بدهکار شده است، میتوان امیدی داشت که کسی دیگر جرات کند در آن فضا نقد و انتقادی صورت دهد؟ اکنون شنیده میشود ، همان عضو محترم به دلیل عدم رعایت کپی رایت متهم به سرقتی ادبی شده است و سخت مورد انتقاد و حتی تهدید به اخراج از سوی دانشگاهی شده است که در آن درس میدهد؟ در چنین وضعیتی اقای مدیرعامل باید این نکته را کاهی بپندارند و منتقدان را به بی انصافی متصف کنند؟ یا به سمتی حرکت کنند که برای چنین شائبه مردافکنی هیئت داوری مستقلی تشکیل دهند و این شائبه را از خانه موسیقی دور سازند؟نگارنده نمیگوید که حتما آن عضو محترم سرقت کرده است(اگر چه شواهد و مدارک و گزارش مبسوطی که از سوی دو چهره نامی عرصه پژوهش موسیقایی، جناب دکتر ساسان فاطمی و دکتر داریوش طلایی مستند این سخن نگارنده است) ،اما وقتی چنین شائبهای در میان اهل موسیقی وجود دارد هیئتمدیره خانه موسیقی باید هیئتی را مامور چنین کاری کرده و به جامعه موسیقی گزارش دهد که آیا عضو ارشد خانه موسیقی مرتکب تخلف شده است یا نه؟ این همان عضو ارشدی است که در چند سال گذشته مدام در دفاع از حقوق مولفان و مصنفان داد سخن داده است و امروز خود متهم صندلی نخست گفتههای خویش است.
نگارنده از این گونه موارد و بی قانونیها و بیاعتنایی به حقوق صنفی اعضا را در خانه موسیقی فراوان دیده است. خوشبختانه الان هیئت مدیره نمیتواند مدعی شود که گزگ دست مخالفان میدهید. الان مدیری خبیر در وزارت ارشاد نشسته است و مدیری آگاهتر به مسائل موسیقی در معاونت هنری که خود از بانیان و حتی پیشروان در شکلدهی این نهاد صنفی بوده است.آنها( به خصوص جناب مرادخانی) بهتر از نگارنده با تمجمجات برخی از اعضای هیئت مدیره آشنایند و میدانند که مشکلات خانه موسیقی همان کوهی است که اقای روشن روان اشاره کردند، با این تفاوت که آقای روشن روان تنها نوک این کوه را نشان داده اند، چرا که این کوه، «یخی» است و بخش اعظم آن زیر آب پنهان شده است.
اکنون در درجه اول بر تمامی اعضای مجمع عمومی خانه موسیقی و نیز بزرگانی چون استاد شجریان،استاد پورتراب، استاد فرهاد فخرالدینی ،استاد ظریف استاد علیزاده،استاد هوشنگ کامکار،استاد داود گنجهای و ...(به عنوان اعضای شورای عالی خانه موسیقی) است که وقت و انرژی افزونتری بنهند و بیش از گذشته در کار مدیرعامل و هیئت مدیره دقیق شوند. چرا که آنها هستند که سمتهایی را پذیرفتهاند و باید نسبت به مسولیتی که پذیرفتند حساس باشند.
به یاد داشته باشیم یک نهاد صنفی با حضور و نقد و پرسشگری است که به جلو میرود و میتواند خود را اصلاح کند و تا،بدنه و اعضای دلسوز خانه موسیقی نخواهند وقت و انرژی بابت مسئولیتی که دارند، اختصاص دهند ، طبیعی است که چنین کوهی نه تنها سربلند نخواهد کرد که شاید روزی حتی زیر آب هم برود. در چنان وضعیتی تاریخ درباره همه ما داوری خواهد کرد و داوری تاریخ به قول مرحوم احمد شاملو ردایی از درایت و انصاف و بی طرفی بر تن دارد و بی گذشت و تعارف است و به قول حافظ:
روزی که پیشگاه حقیقت شود پدید
شرمنده رهروی که عمل بر مجاز کرد
بعد از تحریر: این نوشته در مهر ماه امسال و یک هفتهای بعد از جشن خانه موسیقی در روزنامه بهار منتشر شد. روزنامهای که دولت مستعجل بود و تا به امروز نگارنده در جایی نخوانده است که مدیرعامل و هیئت مدیره به این انتقادات پاسخی بدهند. تنها در سفری که به تهران داشتم با استاد داود گنجهآی تماسی داشتم که ایشان هم طبق معمول مرد صلح و صفاست و به بقیه امور کاری ندارد و گویی اصولا چنین اتفاقاتی در خانه موسیقی نیفتاده است و ایشان عضو هئیت مدیره و شورای عالی نیست.
بعد از انتشار این نوشته متوجه شدم که خانه موسیقی نشستی برگزار کرده با گروهی دیگر از منتقدان.توصیهام به دوستان منتقد و به خصوص استاد هوشنگ کامکار که مسئولیت حقوقی دارند(عضو شورای عالی خانه موسیقی)این است که همین مواردی را که در یادداشتم اشاره کردم پی گیری کنند. کلیگوییها و حلوا حلوا گفتنهای دست اند کاران اصلی خانه موسیقی را محترم بدارند اما به آن اعتماد نکنند و پاسخ همین چهار مورد را از آنها طلب کنند.
نظر شما