عکس "قدم به باغ بهشت" (The walk to paradise garden-1946) عکسی سیاه و سفید و دارای دو شخصیت کودک است. کودکانی به ظاهر 3 و یا 4 ساله. هر دو کودک پشت به تصویر و در حال حرکت درون یک باغ هستند.

 

 

 

 

 

 

· عکاس
ویلیام یوجین اسمیت W. Eugene Smith (1918-1978) عکاسِ خبرنگارِ معروف آمریکایی و از عکاسان پیشگام‌ مطبوعات معاصر است. او از عکاسی انتظار افزایش سطح آگاهی و شعور جامعه را دارد. انتخاب سوژه‌های خاص و بعضاً غیرمنتظره از حوادث و رویدادهای بشری خیلی زود او را مورد توجه مخاطبین این هنر کرد.
حوزه‌ی فعالیت عمده‌ی او عکاسی مستند است. دلیل شهرت وی در حضور هدفمندش در جنگها و جوامع قربانی کشتارهای بی‌رحمانه بود که توانست موضوعاتی را شکار کند که لحظات فراموش‌نشدنی و تاریخی فقر، رذالت، ددمنشی در کنار عشق و امید جانفرسا را به ثبت برساند.
یوجین اسمیت سه بار برنده‌ی جایزه‌ی Guggenheim Fellowship شد و در 1959 برنده جایزه کنفرانس سالانه ASMP در بخش فتوژورنالیسم و نیز توسط مجله معروف و پرمخاطب عکاسی، جزء 10 عکاس برگزیده جهان انتخاب شد.
از عکس‌های معروف او می‌توان به "قابله و پرستار"، "تنها بازمانده"، "پزشک دهکده"، "توموکو در حمام" و "سرباز خط مقدم با قمقمه" اشاره کرد.
انتخاب عکسی عاری از خشونت و وحشگری بشری، از میان عکسهای یوجین اسمیت کاری است بس دشوار. به احترام زحمات و رنجهای این هنرمند و ادای دِین به وی به خاطر ثبت هنرمندانه‌ی دردهای انسانی، عکس "قدم به باغ بهشت" (The walk to paradise garden) را که با سایر آثار وی متفاوت است، برای تحلیل در این مقاله انتخاب کرده‌ام. تقاضا دارم، خوانندگان محترم نیز با نگارش چند جمله، همگان را نیز در احساس خود به هنگام دیدن این عکس شریک کنند.
 
 
· توصیف عکس
عکس "قدم به باغ بهشت" (The walk to paradise garden-1946) عکسی سیاه و سفید و دارای دو شخصیت کودک است. کودکانی به ظاهر 3 و یا 4 ساله. هر دو کودک پشت به تصویر و در حال حرکت درون یک باغ هستند. پسر بچه دست خواهرش را که به جثه کوچکتر از اوست، گرفته و با قدمی جلوتر از وی راه می‌رود. محیط مقابل آنها روشنتر از پشت سرشان است. گویی از محیطی تاریکتر به محیطی روشنتر در حرکتند. اطرافشان پوشیده از انبوه شاخه‌ها و درختان پربرگ است. زمین زیر پایشان نیز تپه‌ای است از خاک.
 
قدم به باغ بهشت
 
· تحلیل فرم عکس
 
نقطه دید بیننده:
سطح دوربین با سطح موضوع موازی است و از نقطه دید طبیعی برخوردار است. دوربین حرکت خاصی از خود بروز نمی‌دهد که در سوژه دخل و تصرفی ایجاد کند. فاصله مابین دوربین و شخصیت‌های عکس، چنان است که به عکاس امکان ثبت پیشزمینه را برای ارائه مفهوم مورد نظرش فراهم کرده است.
روشنایی مقابل کودکان و قرار گرفتن آنها در مرکز این روشنایی، هر دو، توجه نخست بیننده را به خود جلب می‌کند. مشاهده دو کودک در وسط عکس احساسمان را برانگیخته و چمشها را با هدف کنجکاوی در اطراف عکس دایره‌وار به چرخش در ‌می‌آورد.
 
قاب تصویر:
قاب عکس عمودی است که با چرخش 90 درجه‌ی دوربین عکاس ایجاد شده است. تناسب میان اندام کودکان با قاب، که هر دو عمودی‌اند، هماهنگی لازم را بین سوژه و کادر عکس بوجود آورده است. نمای متوسط عکس، به دلیل کادربندی نسبتاً فشرده‌تری که دارد، روی موضوع بیشتر تاکید می‌کند.
 
خطوط:
خطوط اصلی تصویر دارای خطهای عمودی، مورب و دایره‌وار است. خطهای عمودی هم شامل دو ضلع چپ و راست قاب عکس و هم شامل اندام ایستاده‌ی کودکان می‌شود. خطهای دورشونده از سطح زمین به سمت محیط پرنور، در همین فضای محدود و کوچک عمق میدان فابل لمسی را پدید آورده است.
 
نور:
نور از منبعی طبیعی تابیده است. نور درون عکس همانند سایر عکس‌های سیاه و سفید، طیف‌هایی مابین این دو طیف را ایجاد می‌کند. مهم است، دریابیم که تجمع و تمرکز نور و یا جریان آن از سیاهی به سفیدی و برعکس، چگونه می‌باشد. در این تصویر بیشترین نور سفید درست در مقابل پاهای کودکان به چشم می‌خورد و چون اندام آنها مانع از دیدن میزان شدت نور سفید می‌شود، از وجود انبوه روشنایی در لابلای پاهای آنها در می‌یابیم که آن منطقه دارای سفیدترین نور ممکن در عکس است.
هر چه از کودکان به اطراف دور می‌شویم از نور سفید کاسته شده و طیف خاکستری متمایل به سیاه غالب می‌گردد. همچنین نقطه‌ی شروع تابش نور اصلی درست در برابر اندام کودکان مشاهده می‌شود. این را هم از خط سایه‌ی افقی تشکیل شده در زیر پاهایشان می‌فهمیم و هم از تیرگی اندامشان از پشت سر، که در جلوی دید بیننده است.
 
بافت:
در عکس‌های سیاه و سفید به دلیل جنس یکسان نور و رنگ موجود در اثر، ممکن است بافت اجزای موجود در عکس یک دست شده و تفاوتی میان بافت سوژه و محیط اطراف مشاهده نگردد. در این عکس زاویه‌ی نور و دقت در لحظه شکار حرکت کودکان، که باعث القای حرکت آنها به سمت نور شده و هویت جدید به اندامشان می‌بخشد، بافت متفاوتی را بر پیکره‌ی آنها ایجاد کرده و آنها را از پیرامونشان متمایز می‌سازد.
 
 
· تجزیه و تحلیل عکس
اصطلاح "فتوژنیک" (خوش عکس) که بیشتر در مورد اشخاص به کار می‌رود، در کودکان صادق‌تر است. اندام دوست‌داشتنی کودکان و حرکات زیبای آنها، اگر با هوشمندی و دقت عکاس ثبت شود اثر دلنشین و با احساسی را می‌آفریند.
اندام مورب کودکان این عکس با خم شدن به سمت محیط خارجی، میل آنها برای ورود به دنیای روشنایی‌ها را نشان می‌دهد. محیط و طبیعت پیرامون، سنخیت جالبی با این دو شخصیت دارد و خروج از بخش تاریک آن برای رسیدن به روشنایی‌ها، هماهنگی‌ بیشتری را موجب می‌شود.
تیپ و لباسهای کودکان به شکلی است که پس از گذشت بیش از 60 سال از گرفتن عکس، هنوز دارای مابه‌ازای امروزی است و آنچنان با لباسهای کودکان دنیای جدید در تضاد نیست. همین امر بر ماندگاری و جاودانگی آن در عین بی‌زمانی، یاری رسانده است.
حضور دختر و پسر (زن و مرد) بر تمثیلی شدن آنها به مثابه‌ی آدم و حوا، کمک می‌کند. با این تفاوت که برعکس هبوط انسان، اینان از دنیای تیره و تار به جهانی پر از نور و آزادی وارد می‌شوند.
امید و حرکت در اثر موج می‌زند. بیینده با آسودگی خیال و بدون نگرانی به رفتن آنها از دنیای تاریک بزرگترها می‌نگرند و حتی ممکن است به سرنوشت کودکان در عکس نیز غبطه بخورد.
شاید عکاس در میان خیل عکسهایی که از جنگ جهانی دوم گرفته و یک سال پس از جنگ (زمان گرفتن این عکس)، هم بارقه‌هایی از امید را بعد از ثبت آنهمه وحشیگری و کشتار، نوید می‌دهد و هم کوچ کودکان از دنیای پر از آتش و خون بزرگسالان را به ما گوشزد می‌کند. همین برداشت است که نگرانمان می‌کند.
اغلب در سایر تصاویر هنری دیده‌ایم که کودکان به هنگام جدایی از بزرگترها نیم‌نگاهی از تمنا و التماس به پشت سر خود دارند و یا حالات بدنهایشان به عقب کشیده می‌شود، اما این عکس با آشنایی‌زدایی مستتر در خود به بیننده‌ی بزرگسال تلنگر می‌زند که خروج آنها بیشتر به فراری شبیه است که معمولاً کودکان سرخورده از رفتارهای نامهربانانه‌ی بزرگترها در سکوت و به آرامی انجام می‌دهند و در بیرون خانه گم می‌شوند.
اینچنین است که با این عکس گرفتار خوف و رجا شده و در درون بدون بروز عکس‌العملی خاص به شماتت و سرزنش خود مشغول می‌شویم. این احساس دوگانه ما را بیش از گذشته سرگردان کرده و به فکر فرو می‌برد.
دخترک گویی خواهر پسرک است که بدون نگرانی و دست در دست او و با نگاهی به جلوی پای خود با اندامی موازی با پسر گام بر‌می‌دارد. نسبت خونی آنها و یا درد و هدف مشترکشان هماهنگی فوق‌العاده‌ای را در تصویر نشان می‌دهد که تنها می‌تواند در رفتار دوستان و دلدادگان واقعی بروز و ظهور پیدا کند.
نگاه تعقیب‌کننده‌ی دوربین این حس را القا می‌کند که عکاس به عنوان بیننده حاضر و زنده‌ در عکس به جز ثبت پنهانی ماجرا جرات و توان بازدارندگی آنها را ندارد.
اگر ما جای عکاس بودیم و اگر یارای حرکت نداشته و زمین‌گیر می‌شدیم، برای دنیای بدون کودک و دنیای عاری از محبتها و لبخندهای صادقانه، عمیقاً می‌گریستیم و ... گریه می‌کنیم.
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 241746

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
7 + 1 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 3
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • لیدا A1 ۱۸:۵۴ - ۱۳۹۲/۰۴/۳۰
    3 1
    slm marakas
  • بی نام A1 ۰۹:۵۰ - ۱۳۹۴/۰۲/۱۷
    6 0
    از مقاله خوشم اومد
  • روناک FI ۰۵:۰۱ - ۱۳۹۶/۰۶/۲۲
    1 0
    عالی بود. ممنون ازشما