ابراهیم فیاض: سروش ادامه مطهری بود

کلمه ی بهشتی اش افتاده است منظور به جای بهشتی است.

وقتی این گونه متن ها را می خوانم یا می شنوم اول فکر می کنم فرد نمی داند یا به اشتباه این طور برداشت کرده است اما وقتی جایگاهی که از نظر اجتماعی و فکری برای خود دست و پا کرده است را می بینم یا درک می کنم می گویم نمی تواند یا نمی شود نداند بلکه دانسته این طور می گوید وقتی درک می کنم که دانسته این طور می گوید دیگر شک نمی کنم که تفکر شومی پشت این نوع استدلال ها است این که اشخاص بعد از دست و پا کردن جایگاهی و به دست آوردن کرسی ایی این طور به راحتی دروغ به هم می بافند و ساخته ها و بافته های ذهن خودشان را به عنوان نظریه و نقادی و حتی حکم قطعی مطرح می کنند من را می ترساند علاوه بر ترس به این واقعیت تلخ می رساند که عده ایی کمر به هضم و هدم همه ی آن چه که بنیان انقلاب اسلامی بر آن استوار است بسته اند

عده ایی که دانسته میان بزرگان و سرمایه های انقلاب خط کشی می کنند به راحتی آن ها را دسته بندی می کنند برای شان مرتبه می تراشند و ... عده ایی که تفکرهای راستین انقلاب را به چالش می کشند و معیار تفکر دینی شان را تنها و تنها به مصداق فلان مکتب خانه ی مورد نظر خود بسط و گسترش می دهند و در این راه هیچ حدی هم نمی شناسند یکی نیست به این گوینده محترم بگوید جناب مستطاب شما که این طور افاضه فیض فرمودید می شود محض رضای خدا فقط یک نمونه یک نمونه تاریخی اسنادی برای تبیین گفته های خود رو کنید می شود بگویید کدام حوزه ی علمیه مطهری را پس زد می شود بگویید کدام بهشتی ایی را می شناسی که از غرب به اسلام آمد آخه این چه جفایی است که در حق این بزرگان می کنید شهید مطهری و شهید بهشتی که اگر طبق توصیف شما می بودند که

آری شهید مطهری و شهید بهشتی که اگر به مصداق تعریف شما می بودند که حالا نباید شهید می شدند باید مثل خیلی از اساتید شما سر خود می گرفتند و امروزه روز در عین عافیت نظریه ميدادند پس چرا آن ها را شیهد کردند ؟ فکر نمی کنید به خاطر همان تفکر ناب آن ها بود؟ کمی فکر کنید اگر خواستید راه اشتباهی را که در تفسیر کتاب های مطهری رفته اید را با سند برای تان شرح دهم؟