سروش حبیبی معتقد است استقبالی که خوانندگان از باز ترجمه‌ها داشته‌اند نشان می‌دهد این کار بی‌ثمر نبوده است.

زینب کاظم‌خواه: سروش حبیبی سال‌هاست در فرانسه زندگی می‌کند، در تمام این سال‌ها دغدغه‌ این را داشته که آثاری را به فارسی ترجمه کند، اگر اسم او روی جلد کتابی باشد می‌دانی که ترجمه خوبی خواهی خواند، چه از لحاظ انتخاب و چه از لحاظ شیوه ترجمه.

او  طی بیش از 4 دهه است که ترجمه را پیشه خود کرده است، زبان‌های آلمانی، انگلیسی، روسی و فرانسوی  زبان‌هایی است که او آثاری را از آن‌ها به فارسی برگردانده است، نویسندگانی چون رومن گاری، آلخو کارپنتیه و الیاس کانتی، هرمان هسه، داستایوفسکی ، تولستوی... از جمله نویسندگانی هستند که آثارشان را با ترجمه حبیبی خوانده‌ایم.
این مترجم 7 خرداد 1312 در تهران متولد شد. تحصیلات دبیرستانی را در تهران در دبیرستان فیروز بهرام به پایان رساند. از سال 1329 در مدرسه عالی پست و تلگراف ادامه تحصیل داد و سپس به خدمت وزارت پست و تلگراف و تلفن درآمد. در سال 1339 برای ادامه تحصیل به دانشکده فنی دارمشتات در آلمان رفت و به مدت سه سال به تحصیل در رشته الکترونیک و نیز یادگیری زبان آلمانی پرداخت.
او مترجمی است که مدام ترجمه می‌کند، کارهای نیمه کاره زیادی دارد که هنوز تمام‌شان نکرده و امیدوار است آن‌ها را زودتر به سرانجام برساند. گفت‌و‌گویی که می خوانید به صورت تلفنی با این مترجم مقیم فرانسه انجام شده است.
«سفر به سوی صبح» اثر هرمان هسه کتابی است که به تازگی با ترجمه شما منتشر شده است، دوباره کاری را از این نویسنده ترجمه کرده‌اید؛ چرا به ترجمه آثار این نویسنده علاقه دارید؟ آیا سبک نوشتاری یا داستان‌های او برای شما جذاب است؟
اولا هرمان هسه یکی از ستاره‌های ادب دنیا و اروپا است و من طرز فکرش را نسبت به دنیا دوست دارم و از این وجه علاقه زیادی به این نویسنده دارم، به این دلیل طرفدار او هستم. شاید مقداری از این علاقه چیزهای عاطفی باشد، اولین بار در آلمان با هرمان هسه آشنا شدم و بعد «نارسیس و گلدمون» او را ترجمه کردم که چند سالی است جلوی انتشار آن را گرفته‌اند.
شما سال‌ها پیش بخشی از یک فیلمنامه را به فارسی ترجمه کردید که در مجله‌ای منتشر شد، چرا دیگر ترجمه فیلمنامه را ادامه ندادید؟
آن فیلمنامه به نام «از نفس افتاده» ژان لوک گدار را یکی از دوستانم به من داد، الان حتی اسم آن دوست را به خاطر ندارم، او گفت که آن ‌را ترجمه کنم، اصلا نمی‌دانستم این فیلمنامه جایی منتشر شده است. این‌که چرا دیگر فیلمنامه ترجمه نکرده‌ام به این خاطر بود که من در خط ترجمه فیلمنامه نبودم، آن فیلمنامه را هم به دلیل خواهش دوستی ترجمه کردم، بعد از آن هم سراغ ترجمه فیلمنامه نرفته‌ام.
شما اولین بار کتابی را از ادبیات امریکای لاتین ترجمه کردید، کتابی به نام «ارباب‌ها» از ماریانو آزوئلاریا، بعد از آن هم کتابی از آلخو کارپانتیه را به فارسی ترجمه کردید، در واقع شما جزو مترجمان اولیه‌ای بودید که به سراغ ترجمه ادبیات امریکای لاتین رفتید، ولی این راه را دیگر ادامه ندادید، چرا؟
درست است من یک کتاب کوچک به نام «ارباب‌ها» از آزوئلا را ترجمه کردم. بعد هم کتاب «عصر روشنگری» که بعدها در باز چاپ به نام «انفجار در کلیسای جامع» منتشر شد. این کتاب‌ها هم قبل از انقلاب چاپ شد. یک کتاب دیگر هم از ادبیات آمریکای لاتین ترجمه کرده‌ام با نام «چشمان نخفته در گور» نوشته میگل آنخل آستوریاس.
به هر حال من دو عنوان بزرگ از این ادبیات را ترجمه کرده‌ام فکر می‌کنم کافی باشد، اما این که چرا دیگر سراغ این ادبیات نرفتم به این دلیل بود که  زبان اسپانیایی کم می‌دانم و دیگرانی هستند که از زبان اسپانیایی ترجمه می‌کنند و به این زبان مسلط هستند، حق با آن‌هاست که از این زبان ترجمه کنند. من در واقع مقداری فضولی کردم و کارهایی را از ادبیات امریکای لاتین ترجمه کردم.
یکی از کارهایی که شما طی چند سال اخیر انجام داده‌اید بازترجمه‌هایی از آثار کلاسیک است. این که اثری قبلا ترجمه شده و دوباره آن‌را ترجمه می‌کنید چه لزومی دارد؟
بارها در این‌باره توضیح داده‌ام، ولی اگر حمل بر خودستایی نشود؛ اولا این ترجمه‌ها از زبان دیگر صورت گرفته است، اشتباهاتی در آن ها وجود دارد که نه الزاما به دلیل کم توجهی مترجم نیست، ما چون از زبان دیگری ترجمه شده به هر حال طبیعی است که انحرافاتی در آن به وجود آید، به نظرم وقتی این انحرافات دو برابر می‌شود، معنی عکس می‌دهد. از این رو من آن‌ها را از زبان اصلی دوباره ترجمه می‌کنم. دلیل دیگری که این‌ها را دوباره ترجمه می‌کنم این است که همه ترجمه‌ها قدیمی هستند و گذشته از این‌که قدیمی‌اند آن موقع توقعی که جامعه فرهیخته از ترجمه داشت همین قدر بود که مفهوم کلی از ترجمه بازتاب می‌یافت، اما حالا انتظار خواننده راجع به ترجمه فرق کرده است. الان مجله ترجمه در می‌آید مو را از ماست می‌کشد.
استقبالی که خوانندگان از بازترجمه‌ها کرده‌اند نشان می‌دهد که کارمان بی‌ثمر نبوده است. بعضی ستاره‌ها مثل داستایوفسکی یا هسه یا تولستوی خیلی بزرگ هستند، اگر ترجمه‌ از آثار این نویسندگان را سرسری به مردم تحویل دهیم هم بی‌اعتنایی به این نویسندگان و آثارشان است و هم بی‌اعتنایی به خواننده است. آن موقع‌ها وقتی با بعضی از مترجمان حرف می‌زدم، می‌گفتند چه کسی است که مقایسه ‌کند؟ هیچ کدام از طرفین مترجم یا خواننده این کار را نمی‌کند، اما به نظرم مطلبی که نویسنده می‌خواسته ابلاغ کند نباید سرسری گرفته شود. ترجمه‌هایی که من کرده‌ام اگر کسی دو مرتبه آن‌را ترجمه کند خوشحال می‌شوم. وقتی کلمات از روحیات دو نفر مختلف سرچشمه بگیرد، معنی‌اش این نیست که ترجمه قبلی را نادیده گرفته است، بلکه تفاوت‌های جزئی وجود دارد که یکی ممکن است ببیند و یکی نبیند. ضمن این‌که در ترجمه‌ای که سال‌ها بعد دوباره انجام می‌شود زبان فرق می‌کند، به هر حال زبان در حال زایش است که در ترجمه دوباره مترجم این نکات را لحاظ می‌کند.
عادات ترجمه شما چیست؟ ترجیح می‌دهید که در چه ساعاتی کار کنید و معمولا چند ساعت در روز ترجمه می‌کنید؟
از صبح ساعت شش صبح مشغول ترجمه هستم؛ ولی نمی‌توانم مداوم کار کنم، چند ساعتی ترجمه می‌کنم بعد یک چیزی می‌خوانم، روی هم رفته روزی پنج ساعت کار می‌کنم البته این ساعت ثابت نیست بعضی اوقات کارهای دیگر هست که این ساعت را کم می‌کنم. وقتی ترجمه می‌کنم مستقیما ترجمه‌ام را تایپ می‌کنم.

شما از چند زبان آثاری را به فارسی ترجمه کرده‌اید از میان زبان‌هایی که اثر ترجمه کرده‌اید کدام زبان برایتان راحت‌تر بوده است؟ 

ترجمه از همه زبان‌ها خوب است، نمی‌توانم بگویم کدام زبان برایم راحت‌تر است اما بیشترین زبانی که از آن ترجمه کرده‌ام روسی بوده و بعد هم آلمانی فکر می‌کنم این‌ها برایم راحت‌تر باشند به هر حال تسلطم بیشتر روی این زبان‌هاست.
 
57244
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 202325

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
4 + 12 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 3
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • محمد حسین IR ۱۱:۵۸ - ۱۳۹۰/۱۲/۱۶
    2 0
    ترجمه های آقای سروش حبیبی واقعا روان، جذاب و سلیس هستند.
  • بدون نام IR ۱۲:۳۸ - ۱۳۹۰/۱۲/۱۶
    5 0
    کاش می‌پرسیدید که ترجمه برادران کارامازوف کی در می‌آید.
  • عمار IR ۰۳:۴۹ - ۱۳۹۱/۰۲/۰۹
    2 0
    مرسی از این مصاحبه خوب ولی کاش متن سوالها کمی خودمانی تر بود