در جهان امروز و در زندگی اجتماعی مردم جهان در بیست سال اخیر گرایش به معنویت به اشکال متفاوت دیده می شود گاه این گرایش موجبات ایجاد تحولات اجتماعی نیز شده است.

از آخرین انقلاب با گرایشات معنوی در قرن بیستم یعنی انقلاب اسلامی ایران تا به امروز نمونه های فراوانی از این تحولات اجتماعی دیده شده است.
گاه این تحولات به انقلاب وگاهی به رفورم های قابل توجه مانند جابه جایی قدرت از دست نظامیان لائیک در ترکیه به اسلامگرایان این کشور شده است.
اما نکته حائز اهمیت این است که این تحولات موجب بازنگری جامعه شناسان در پارادایم علل تغییرات اجتماعی شده است.
جامعه شناسی تحولات اجتماعی از لحاظ تئوریک بسیار تحت انقیاد دیدگاه های ماتریالیستی بود. دیدگاههای که در آن واقعیات ملموس اجتماعی مانند اقتصاد را بر عناصر نامحسوس فرهنگی چون اعتقادات ،مقدم می داند و معتقد است این تمایلات مادی گرایانه و در نهایت تحولات اقتصادیست که موجبات تحول در دیگر بعدهای جامعه را به وجود می آورد.
متفکران غربی اعم از کسانی که پیرو نظریات مارکس بودند و چه آنان که خود را به دلیل وابستگی به دنیای سرمایه داری رو در روی نظریات وی می دیدند همگی بر این نکته توافق داشتند که مادیات نقش تعیین کننده درتحرکات اجتماعی دارد اما در این میان نقش دین و معنویات مورد مناقشه بود در کشورهای بلوک شرق به سردمداری شوروی و چین دین را به اتهام ایجاد رخوت در خلق به کلی ممنوع کردند و به زور اسلحه مسلمانان ،مسیحیا ن و بالاخره بودایی های تبت ودائو گرایان را سرکوب کردند .
اما در غرب که هوشمندی بیشتری داشتند دین را سرکوب نکرده و به عنوان یک ابزار مانند دیگر پدیده های اجتماعی به آن نگریستند.
البته نگرش ها تئوریک در علوم انسانی مانند نظریات چارلز داروین در مورد تکامل که رو در روی کتب مقدس قرار می رفت و نظریات سرکوب جنسی فروید که تربیت مذهبی در جامعه غربی را عامل ایجاد عقده های اجتماعی میدانست و از طرف دیگر تاثیرات دنیای لاییک بر اروپای شرقی مانند لهستان ، چک و....کشورهایی از این دست ،اروپا را به عنوان قلب تپنده دنیای غرب در این توهم فرو برد که معنویت هیچ توانی برای ایجاد تحولات اجتماعی ندارد.
آنها تحولات بزرگ تاریخ بشریت مانند ظهور مسیحیت و اسلام و تحولات اجتماعی همراه با آن را نیز یا نادیده گرفته و یا با پارادایم های ماتریالیستی توجیه کردند.
اما گرایش دوباره جامعه غربی به معنویت از بودیسم در بین جوانان آمریکایی گرفته تا گرایشهای اسلامی در انگلیس( نظیر اسلام آوردن کت استیونس خواننده مطرح انگلیسی و تغییر نام به یوسف اسلام) و بالاخره انقلاب ایران که با گرایشهای معنوی و رهبری یک روحانی انجام گرفت دنیای تئوریک غرب را در این اندیشه فرو برد که گویا آنها نقش معنویت در تحولات اجتماعی را دست کم گرفته اند.
گرچه مفهوم پست مدرنیسم به این موضوع تاکید دارد اما هنوز بسیاری از مکاتب و علمای غربی پست مدرن را همان نقد درونی مدرن می دانند و برای آن اصالتی قایل نیستند.
برخی از آنان مانند فوکویاما سرنوشت جهان را رسیدن به لیبرال دموکراسی می دانند و برخی مانند سامویل هانتینگتون گرایشات تمدنی اسلام را در نهایت مقهور تمدن غرب
آنان هنوز معنویات را متاثر از شرایط اقتصادی _ اجتماعی می دانند و با تعجبی پنهان به تحولات کشورهای عربی می نگرند.اما قدر مسلم این است که نقش معنویات در تحولات اجتماعی نقشی برجسته و تعیین کننده است لا اقل در تحولات اجتماعی کشور ما ایران در صد سال اخیر این نکته به اثبات رسیده است.
47301

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 198177

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
5 + 9 =