۰ نفر
۳ آبان ۱۳۹۷ - ۱۶:۰۰

یکی از اساتید شرکت کننده در جلسه‌ی دیدار با رئیس‌ِجمهوری در آبان ماه 97، نوشته که آقای روحانی گفتند:"آن چه من دنبال پاسخ به آن هستم این است که چه تغییری در جامعه رخ داده که سرمایه ی اجتماعی دولت این همه کاسته شده؟ دولت همان دولت است، رویه همان رویه و تیم هم همان است."

علی زمانیان: می‌دانید در جامعه چه اتفاقی افتاده است؟
یکی از زندانیان قبل از انقلاب که مدت طولانی را در کمیته ی مشترک ضدخرابکاری تحت بازجویی و شکنجه بوده است، درد ناشی از شلاق خوردن کف پا را این گونه گزارش می‌داد: شلاق اول که به کف پا می‌خورَد، درد جانکاهی دارد. شلاق دوم، علاوه بر این که خودش درد دارد، به درد شلاق اول اضافه می‌شود. و مثلا در بار چهلم که شلاق به پا می‌خورد، فقط بار چهلم نیست، بلکه درد 39 و 38 و 37 و ...بار، شلاق پیش از این را نیز احساس می‌کنید. و به همین خاطر است که دردِ کشنده و مضمحل کننده‌ای را به فرد تحمیل می‌کند.

هر درد و رنجی که به جامعه وارد می‌شود، به درد و رنج های پیشین اضافه می‌شود و از این رو بار سنگین و گرانی را بردوش جامعه می‌گذارد. ظرفیت روان‌شناختی، توانایی جسمانی و حال و حوصله‌ی آدمی هم حد و اندازه‌ای دارد. آدمی به نحو محدود می‌تواند دردها و رنج‌هایش را تحمل کند. اما از یک جایی به بعد، از درون فرو می‌ریزد. همان گونه که اگر یک چدن را خم کنید، تا جایی می‌تواند تحمل کند و در یک نقطه‌ای می‌شکند. همان گونه که اجسام، آستانه‌ی شکستن دارند، آدمی نیز از یک جایی شکسته می‌شود. در نظر بیاورید وزنه برداری را که وزن 150 کیلو را یک ضرب روی دست می برد. اما همین وزنه بردار، اگر 100 گرم به وزنه اش افزوده شود، پس از این نمی تواند وزنه را بالا ببرد. و شاید متحیر شویم  وزنه برداری که توانایی 150 کیلو را دارد، چگونه از برداشتن 100 گرم، عاجز است.

 جامعه تغییر نکرده است، فقط از این همه رنج های پی در پی ، خسته و مانده شده است. تاب روان شناختی و تحمل عملی اش را در زیر بارهایی که دایما افزوده می شود، از دست داده است. نمی‌تواند برای زندگی‌اش برنامه ریزی کند. می‌بیند که سرمایه هایش را از دست می‌دهد و فقیرتر می‌شود. در موج بیکاری غوطه می‌خورد، با انواع فسادهای سیستم رسمی روبرو است. ساختارهای سست و ضعیف بروکراسی دردش را درمان نمی کند. قدرت پیش بینی‌اش را از دست داده است. با افت و خیزهای شتابناک و بی ثباتی‌های مداوم، احساس می کند نمی‌تواند زندگی روزمره‌اش را مدیریت کند.


 جناب رئیسِ‌جمهوری، می‌دانید مسئله چیست؟

مسئله این است:تجربه‌های تکرار شونده ی تلخ  زیستن در شرایط ناگوار، آن سرمایه‌های مورد انتظار شما را دود کرده و به هوا فرستاده است. می‌دانید چرا سرمایه‌های اجتماعی‌ از دست رفته؟ زیرا هر رابطه‌ای دو سو دارد. جامعه نیز متقابلا احساس می‌کند سرمایه‌ و پشتوانه‌ی سیاسی‌اش را از سوی سیستم سیاسی از دست داده است.

  جناب رئیسِ‌جمهوری، برای آن که جامعه‌ای واجد سرمایه‌ی اجتماعی باشد و آن سرمایه را در حمایت از نظام سیاسی‌شان هزینه کند، لازم است نظام سیاسی نیز صدای مردم را بشنود و رنج‌هایشان را ببیند.

1717

کد خبر 660333

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =