در آغازین روزهای سال 1392 و مطابق رسم این چندساله در خبرآنلاین، پیشبینیهای خود را در بارهی مهمترین رخدادهای سال 1392 در حوزه محیط زیست به رشته تحریر درآوردم و در آخرین بندش با قاطعیت چنین نوشتم : در سال 1392، ایران صاحب رییس جمهوری خواهد شد که میزان تعلق خاطرش به محیط زیست، قابل قیاس با رییس دولتهای نهم و دهم نخواهد بود.
البته آنهایی که با خط مشی، عملکرد و کارنامه دولتهای نهم و دهم آشنایی دارند، به هیچ وجه از چنین پیشبینیای حیرت زده نشدند. در حقیقت، سادهترین پیشبینی شاید همانی بود که نگارنده نوشت! ننوشت؟ چرا که مگر میشود در صدر جمهور کشوری چون ایران، رییسی را فرض کرد که بیشتر از محمود احمدینژاد و تیم همراهش به طبیعت ایران بتوانند صدمه بزنند؛ آشکارا منابع طبیعی را سد راه توسعه بنامند؛ خواستار جمعآوری بذر بلوط از کف جنگلهای زاگرس باشند و فرمان تخریب مناطق چهارگانه را به بهانه توسعه فعالیتهای معدنکاوی صادر کنند؟
به هر حال چرخ روزگار گذشت تا به خرداد 1392 رسیدیم و دریافتیم که تقریباً تمامی هشت کاندیدایی که از فیلتر شورای نگهبان عبور کردهاند، محیط زیست را کم یا زیاد، جدی گرفته و برای بهبود وضعیت آن برنامه دارند. رویدادی که سبب شد تا اقدام به نظرسنجی از فعالان محیط زیست کرده و دریابم که از دیدگاه دوستداران محیط زیست ایران، انتخاب کدامیک از این هشت مرد، میتواند بیشتر به نفع طبیعت ایران تمام شود؟ نظرسنجیای که در نهایت، 47.1 درصد از مجموع شرکت کنندگان در آن (734 نفر)، به حسن روحانی رأی دادند ؛ نتیجهای که بسیار به نتایج نهایی یازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری ایران شبیه بود و نشان داد که تا چه اندازه نظر مردم و دیدگاه فعالان محیط زیست ایران به هم نزدیک است.
اینک امّا هنگام رایزنیهای گسترده برای انتخاب کلیدیترین یاران حسن روحانی در کابینه یازدهم است. تا آنجا که میدانم مشورت، همافزایی و تعامل کمنظیری دارد صورت میگیرد تا کارآمدترینها وارد کابینه یازدهم شوند و شاید برای نخستین بار باشد که تا این حد جدی، از نمایندگان تشکلهای مردمنهاد، انجمنهای تخصصی و فعالین جامعهی مدنی هم خواسته شده تا گزینههای پیشنهادی خود را ارایه دهند.
چنین است که نگارنده هم مایل است تا توجه رییس جمهور منتخب ملّت را به معیارها و شاخصهایی که باید عالیترین متولّی طبیعت ایران به عنوان رییس سازمان حفاظت محیط زیست در کابینهی تدبیر و امیدش داشته باشد، جلب کند.
حقیقت داستان آن است که تاکنون نگاه دولتها به محیط زیست به رغم حمایتهای کلامی زیبا، هرگز بایسته و قابل دفاع نبوده است. یک دلیل این وضعیت، شاید برگردد به نوع انتخاب شش مدیر شماره یک طبیعت ایران در ده کابینهی قبلی که هرگز پیش و پس از انتخاب شدن در مسئولیت رییس سازمان حفاظت محیط زیست، سیاستمدار مشهور یا ذی نفوذی نبودهاند و حتا برخی از آنها پس از ترک این پست، دیگر هیچ ابراز وجودی در حوزه محیط زیست نکردهاند که از آن جمله میتوان به رضا میرزا طاهری، هادی منافی و فاطمه واعظ جوادی اشاره کرد که پس از پایان دوران مسئولیتشان، انگار برای آنها طبیعت و محیط زیست ایران هم تمام شده است! در واقع شاید تنها رئیس مقتدر سازمان حفاظت محیط زیست در بین 8 مدیری که از بدو تأسیسش در طول نزدیک به نیم قرن گذشته داشته است، همانا اسکندر فیروز (نخستین رییس و بنیانگذار سازمان حفاظت محیط زیست) بوده که در برخی از موارد، فرامینی صادر کرد که حتا شاه دیکتاتور ایران هم به خود اجازه نداد تا از آن فرامین عبور کند.
چنین است که نگارنده بر این باور است یا رییس سازمان حفاظت محیط زیست کشور باید یک دانشمند تمام عیار با اعتباری شناخته شده و بینالمللی چون دکتر مجید مخدوم باشد که بتواند از یک سو، کاستیهای طبیعت ایران را بیواسطه شناخته و از سوی دیگر به مدد اعتبار بینالمللی خویش، تعاملی سازنده را با جهان در این خصوص آغاز کند و یا اگر قرار است تا یک سیاستمدار را برای این پست انتخاب کنند، سیاستمداری باشد که به پست ریاست سازمان حفاظت محیط زیست اعتبار و شهرت و توجه بخشد و نه این که به واسطه مسئولیتش به عنوان معاون رییس جمهور و رئیس سازمان حفاظت محیط زیست، تازه شناخته شود.
به دیگر سخن، باید پایان داد به انتخاب یک پزشک یا یک استاندار یا مدرس گمنام و بی تجربه در رشتهای غیرمرتبط با محیط زیست در چنین مسئولیت خطیری. محیط زیست ایران، به مدیری پرقدرت نیاز دارد که از وزن و وجاهت (اتوریته) لازم برای مقابله با نهادهای پرقدرتی که به راحتی ملاحظات و موازین محیط زیستی را دور میزنند، برخوردار باشد و پا پس نکشد و در عین حال بتواند به نگاه حقیرانه در اختصاص بودجه به بخش محیط زیست پایان دهد.
اتفاقاً از آنجا که دست کم دو تن از رقبای حسن روحانی، یعنی محمّد باقر قالیباف و محسن رضایی، دارای پرحجمترین و قویترین برنامههای محیط زیستی بودند و به شدت از برنامههای محیط زیستی تیم خود هم دفاع میکردند و حتا سخن از دیپلماسی محیط زیستی برای رفع پارهای از مشکلات سیاسی برون کشوری را به میان آوردند؛ به نظر میرسد انتخاب یکی از این دو مقام سیاسی شناخته شده در این مسئولیت، هم اعتبار تشکیلاتی سازمان حفاظت محیط زیست را افزایش خواهد داد، هم تأییدی خواهد بود بر ادعای رییس جمهور منتخب در استفاده از همهی مدیران نظام فارغ از گرایشهای سیاسیشان و هم محکی خواهد بود از آن عزیزان که آیا چنین مسئولیتی را حاضرند بپذیرند یا خیر؟ به بیانی سادهتر، آیا سخن از محیط زیست گفتن برای کسب رأی بوده و یا به راستی به محیط زیست اهمیت میدهند و حاضرند برای اعتلایش از سرمایه و جایگاه سیاسیشان هزینه کنند.
دوستانی هم که احیاناً ممکن است نگران فقدان تجربه و تخصص مرتبط چنین دولتمردانی در پست ریاست بر محیط زیست کشور باشند، باید بدانند که اینگونه مدیران به راحتی میتوانند قویترین و کارآمدترین نخبگان محیط زیست و منابع طبیعی کشور را برای اعمال مدیریتی شایستهتر بر طبیعت ایران به دور هم جمع کنند و از فرآیند تصمیمسازی بخردانهتر و علمیتری سود جویند.
باشد که در کابینه تدبیر و امید، مرتبه و وجاهت فرد شماره یک طبیعت ایران، مشهورتر از سمتی باشد که برعهده میگیرد.
آمین ...
نظر شما