به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، او در آغاز این برنامه گفت: «من شیفته سینما نبودم و به این دلیل وارد سینما نشدم. شرایطی در نوجوانی برای من رقم خورد که باعث شد هیچکدام از مراحل نوجوانی و جوانی را نگذرانم، اما همین شرایط به من قدرت این را دا که تحلیل داشته باشم.»
این کارگردان گفت که رشته موردعلاقهاش معماری بوده و میخواسته در این رشته درس بخواند، اما کار در تلویزیون باعث میشود که با اعجاز تصویر آشنا شود و تغییر مسیر بدهد.
بنی اعتماد افزود: «سینما برای من وسیله است، هدف نیست و این شانس را داشتم که این تریبون را به دست بیاورم و برایم چیزی نیست جز وسیلهای برای حرف زدن از کسانی که این تریبون را ندارند. من غیرازاین نمیتوانم نگاه دیگری به سینما داشته باشم. شاید به همین دلیل است که سینما برایم خیلی جدی است و بیش از لذت هنری برایم یک درد مقدس است.»
کارگردان «روسری آبی»افزود: «من جور دیگری سینما را بلد نیستم. وقتی گذشته را مرور میکنم، میبینم از همان ابتدا وقتی در این سازمان قدیمی، مستندهای ساده میساختم با چه انگیزه و عشقی فیلم این کار را انجام میدادم، آن فیلمها، آثار فاخری نبود، ولی عشق و انگیزه پشتش بود و دنبال این بودیم که تأثیری بر جامعه بگذارد. سینمای داستانی هم برای من جدای از این تعریف نیست و همچنان میخواهم آثارم تغییر کوچکی ایجاد کند.»
او درباره پژوهش گفت: «پژوهش برای فیلمساز اجتماعی یک مقطع از کار نیست. نگاه جستجوگر آمیخته با مستندساز و فیلمساز اجتماعی است. طبیعی است وقتی برای ساختن فیلم روی یک موضوع متمرکز هستم میدانم که برای چهکاری دارم پژوهش میکنم، ولی این بدان معنا نیست که وقتی فیلمی نمیسازم، به آن نگاه جستجوگر استراحت بدهم.»
بنی اعتماد در پاسخ به این پرسش که درباره فیلمساز اجتماعی نگاههای متفاوتی وجود دارد و گاهی مخالفتهای شدیدی با او صورت میگیرد، تعریف شما از فیلمساز اجتماعی چیست؟ گفت: «فیلمسازان کمی نیستند که نگاه اجتماعی دارند و از زوایای مختلف به مسائل جامعه نگاه میکنند. به نظرم نمیشود نسخهای پیچید که چگونه میشود فیلمساز اجتماعی بود یا شد؛ چون واقعاً عمد و اراده نیست مگر اینکه کسی تصمیم بگیرد،بهتر ببیند و درک کند.»
او افزود: «اینکه نسبت به فیلمساز اجتماعی موضع زیاد است، امری طبیعی است. البته این طبیعی بودن به معنای آسان بودن نیست. اتهامات و بیمروتیهای زیادی نسبت به آنها میشود. فیلمی که نگاه پرسشگر دارد، میتواند باب طبع دو گروه نباشد. یکی مخاطبانی که ممکن است فیلمهای اجتماعی را دوست نداشته باشند و این جای بحث ندارد.»
کارگردان «گیلانه» افزود: «ولی کسانی با این سینما مقابله میکنند که خودشان مسئول پاسخگویی به مسائل مطرح شده در فیلم میدانند. طبیعتاً، این دسه وقتی فکر میکنند از پس پاسخگویی برنیامدهاند، طرح آن موضوع برایشان جالب نیست و بدتر اینکه در برابر این سینما با قضاوتهایی نابجا فیلمساز را متهم به سیاه نمایی و اغراق میکنند.»
او تاکید کرد:«این البته فقط در مورد سینما نیست. ما هرگونه مطالبه خواهی اجتماعی را تبدیل به یک موضوع سیاسی میکنیم و گوینده را از گفتار بازمیداریم. در مورد سینمای اجتماعی هم همینطور است. اگر سیاه نمایی به معنای نشان دادن سیاهی بهجای سفیدی است، من باید بپرسم که چه چیز سفیدی را سیاه نشان دادهام؟ من ادعایی ندارم و نماینده هیچکس نیستم. یک تریبون به دست آوردهام و بابتش مسئولم. ممکن است هرچند سال یکبار فیلم بسازم ولی به ازای هرچند بار ساختن فیلم اگر حق نداشته باشم با نگاه خودم فیلم بسازم و سیاهیهایی را که وجود دارد، نشان دهم، چه باید بکنم؟»
بنیاعتماد گفت:«تمام شخصیتهای من در اوج سختی و سیاهی جوهر پاک انسانی را حفظ میکنند و این به نظر من ایدواری آنها را نشان میدهند. امید از نظر من ایستادن پشت پنجره روشن با چند گل سرخ نیست. این نوعی فریب و رویافروشی است که من اهلش نیستم.»
در ادامه این برنامه گبرلو با اشاره به «قصهها» گفت جمع شدن شخصیتهای قبلی آثار شما که در این فیلم باز به سرنوشتی محتوم دچارند عدالت نیست. کسانی که با وضعی فلاکتبار به یک قصه دیگر آمدند و وضع خوبی ندارند.
بنی اعتماد گفت: «تصور اینکه یک فیلم آینه تمام نمای جامعه است، ادعای پوچی است. هیچ فیلمی نمیتواند چنین ادعایی داشته باشد ضمن اینکه قرار هم نیست برای اینکه بالانس در یک فیلم به وجود بیاید تا کسانی ناراحت نشوند، یک موقعیت دیگر که در قالب این فیلم نمیگنجد را در آن جا بدهم. معنای امید برای من چیز دیگری است. من وقتی عباس یا طوبا یا نوبر را نشان میدهم به خاطر دنبال کردن موقعیت آنهاست. برآیند دید من از زندگی این آدم به نظرم در قصهها بسیار تلطیف شدهتر نشان دادهشده است. من الان وقتی به مرکز ترک اعتیاد زنان میروم و آمار بالای زنان معتاد را میبینم، یاد دختربچههای رهاشده در شهرک فاطمی بیستوچند سال پیش میافتم که هیچ سرنوشت دیگری جز این نداشتند؛ اما همه آنها در اوج زندگی سختی که داشتند، میتوانستند به مسیر دیگری کشیده شوند، اما خیلی از آنها این سرنوشت را پیدا نکردند.»
او گفت: «عباس «زیرپوست شهر» که کار قاچاق میکرد، در «قصهها» تبدیلشده به یک راننده زحمتکش. مادر همان مادر است که زحمت میکشد. نرگس که آن وضعیت وخیم را پیداکرده شرطش برای بازگشت به خانه و زندگی ترک اعتیاد شوهرش است. از سرنوشت معصومه تلختر که وجود ندارد ولی من او را در شرایطی قرار میدهم که بیننده بفهمد او به دنبال مفری برای رهایی از این وضعیت است. امید برای من یعنی این.»
بنیاعتماد در پاسخ به این پرسش که چگونه میشود اعتماد بین هنرمند و متولی سینما ایجاد شود گفت: «اگر به نظر مخاطبان فیلمها احترام بگذاریم، بهترین داوران همین مخاطبان خواهند بود.»
او افزود: «اگر قرار است سینما متولی داشته باشد در شرایط حاضر متولی آن وزارت ارشاد است که بنا بر مسئولیتش فرمولهایی از نیت و غرض فیلمسازان دارد. اگر قرار باشد بدبینانه به کار فیلمسازان نگاه و مغرضانه درباره آنها قضاوت کنیم من از شما میپرسم یک فیلمساز چطور باید نیت خود را ثابت کند. برای کسی مثل من، بعد از سیوچند سال دیگر دیر است که ببینند دروغ میگویم، یا نه؟»
کارگردان فیلم «زیرپوست شهر» افزود: «من اگر دروغ میگفتم و در کارم صداقت نداشتم، شخصیتهای آثارم، به یاد مردم نمیماند.»
بنیاعتماد تأکید کرد: «ولی اگر قرار باشد مدام دنبال پاسخ به نهادی موازی باشیم، مشکلات روزبهروز بیشتر میشود. نگاه جناحی به سینما فشار را به مردم هم منتقل میکند. مردم هم منتظرند ببینند فیلمهای در نوبت اکران چه سرنوشتی پیدا میکند. و نمیدانم این مسئله به نفع چه کسی است.»
او با اشاره به اکران فیلم «قصهها» گفت: «الآن همه فکر میکنند این فیلم پسازاین همه هجمه، حالا که ا اکران شده، حتماً چیز دیگری بوده و سانسور شده، ولی «قصهها» همین است اگر کسی فکر میکند در نشان دادن مشکلات اغراق کردهام، یک ماه با من همراه شود. فعالان کارگری به من انتقاد داشتند میگفتند ما تریبونی برای طرح مشکلات نداریم شما آمدهاید فیلمی درباره ما ساختهاید و همه مشکلات را فقط به همین موارد محدود کردهاید؟»
این کارگردان خاطرنشان کرد: «من اصلاً نمیتوانم باور کنم کسانی که نمایش «قصهها» را برای مردم صلاح نمیدانند، صلاح مردم را بیشتر از من بدانند. من در این زمینه ادعا دارم، چراکه در این شرایط زندگی کردهام.»
کارگردان فیلم «روسری آبی» گفت که من اگر چیزی را مطرح میکنم، آدمها و شخصیتهایی که در مورد آنها حرف میزنم، برایم حرمت دارند. وقتی جوانها برایم مینویسند ما تازه فهمیدیم چقدر اطرافمان را کم دیدهایم برایم کافی است.
او در مورد نوع نگاه متولیان به سینماگران هم گفت: «آن چیزی که باید اتفاق بیفتد تغییر نگاهی است که به ما وجود دارد. ما نباید کاری بکنیم.»
گبرلو پرسید بعضیها معتقدند فیلمسازان این موضوعات را انتخاب میکنند که جهانی شوند، اپوزیسیون شوند و ادای روشنفکری دربیاورند و من نمونههایی در ذهنم دارم از فیلمسازانی که اینچنین کردهاند.
بنیاعتماد نیز جواب داد: «اولاً به خاطر نشناختن فضای سینمای جهان و جشنوارهها همیشه این تصور هست که فقط این ما هستیم که در آثارمان نقد اجتماعی میکنیم. مطلقاً اینطور نیست. شما به جشنوارهها نگاه کنید فیلمهایی که نقد گزنده دارند در صدرند. ما اصلاً نقد گزنده نداریم. این زبان صلحجوی ما برای انتقاد اصلاً قابلمقایسه با آثار فیلمسازان سایر کشورها نیست. آن برخوردی که با فیلمهای ما میشود، فقط بازتاب برخوردی است که فیلمساز اجتماعی در داخل میبیند و این باعث میشود که عدهای از این آب گلآلود ماهی بگیرند.»
او تأکید کرد: «این بیانصافی درباره کسانی که اینجا کار میکنند واقعاً باب شده است. متأسفم که این را میگویم، این آداب و اصول من است تا وقتی مطمئن شوم فیلمم در ایران اکران نمیشود آن را به جشنواره خارجی نمیفرستم.»
این کارگردان با اشاره به فیلمهایی که از اسراییل به جشنوارههای جهانی میآیند و نشان داده میشوند، گفت: «حتی یکی از این فیلمها در تائید صهیونیسم نیست، ولی تصور ما این است که همه دنیا کارشان را کنار گذاشتهاند و منتظرند ببینند کدام فیلم اجتماعی از ایران میآید که آن را پررنگ کنند.»
او ادامه داد: «چقدر خوب بود در آن جشنوارهها کسانی حضور داشتند و برخورد مخاطب را میدیدند. چیزی که خود من دیدم برخلاف تصور رایج داخل ایران بود، آن چیزی که برایشان مهم بود، این بود که چقدر در بین شما مردم ایران همدلی وجود دارد. این همان نکتهای بود که اصغر فرهادی هم به آن اشاره کرد. این همدلی بین مردم ما هم یک واقعیت است که در جامعه وجود دارد.»رگردان
بنی اعتماد در پاسخ به این پرسش که چرا از طنز فاصله گرفتید گفت: «خوشبختانه آثار من همیشه با اقبال منتقدان و تماشاگران همراه بوده. در مورد «قصهها» باوجود همه محدودیتها (ازجمله سالن سینما و نداشتن تیزر تلویزیونی) ثابت شد که مخاطب فیلم را دارد میبیند. خوشحالم که میبینم امسال در اردیبهشت حدود یک میلیارد افزایش تماشاگر داشتهایم و این امیدواری نسبت به آینده سینماست. دلیلش شاید این است که طیف متنوعی از فیلمها اکران شده است.»
او در خصوص فاصله گرفتن از طنز گفت: «اولین فیلم سینمایی من نباید خارج از محدوده میبود. آن موقع چند فیلمنامه نوشتم که اجازه ساخت پیدا نکرد ازجمله «طوبا» که ۱۶ سال بعد با عنوان «زیرپوست شهر» ساخته شود. فرید مصطفوی که همکار بسیار خوب من است، فیلمنامه «خارج از محدوده» را نوشته بود که تصویب شد. چیزی که برای من جذاب بود تم اجتماعی این فیملنامه بود. شاید اگر تجربه الآن را داشتم جرات نمیکردم برای اولین کار سراغ طنز بروم. بههرحال از «نرگس» به بعد هم به لحاظ تم و هم ساختار به همان ذهنیت و تصوری بازگشتم که قبل از آن کارهای طنز مدنظرم بود. الآن هم اگر به موضوعی که بتواند در ساختار طنز تعریف شود برسم آن را خواهم ساخت.»
بنیاعتماد در مورد ساخت فیلم گیلانه و فعالیت در حوزه ساخت فیلم با موضوع جنگ تحمیلی گفت:«با همان انگیزهای که هرکسی ممکن است نسبت به یک رویداد بزرگ در جامعهاش حساس شود. در طول دوران جنگ دلم میخواست درباره جنگ فیلم بسازم، ولی شرایط آن دوران نوع فیلمهایی میپسندید که میبایست حماسیتر بود. زمانی که حبیب احمدزاده و آقای سعدی این پیشنهاد را دادند من بسیار استقبال کردم. آن فیلم ادای احترام من به گیلانهها بود. به مادران، زنان و همسران جانبازان جنگ و فکر میکنم خیلی تشکر کوچکی بود.»
من تا دلم به درد نیاید و حساس نشوم جرات نزدیک شدن به یک موضوع و یک فیلم را ندارم. کارگردان فیلم «روسری آبی» گفت: «خیلی متأسفم در میان هجمههای مختلف که از هر طرف به من شد (بهخصوص در یک سال گذشته)، پای گیلانه وسط کشیده شد.»
او بابیان این مطلب که کاری ندارم فیلم «گیلانه» فیلم قوی یا ضعیفی بوده، افزود: «این فیلم در زمان و دوره خودش تأثیرگذار بود، میشود آن را نقد کرد ولی نباید حرمت فیلمساز و بازیگر را به بازی گرفت.»
بنیاعتماد خاطرنشان ساخت: «بهرام رادان زمانی در این فیلم بازی کرد که سوپراستار بود. سه ماه تمام در آسایشگاه جانبازان اشک ریخت و تمرین کرد. اصلاً کاری به توهینهایی ندارم که به خودم شد، من به توهینهایی کاردارم که به یک جوان این مملکت شد. جوانی که اینطور باصداقت آمد و قراردادهای چند برابرش را نادیده گرفت. من از هر چه بگذرم از اینیکی نخواهم گذشت.»
5757