در آغاز این پرونده می توانید همراه با مطالعه مطالب، ترانه «ظهر عطش» محسن چاووشی درباره امام حسین(ع) را بشنوید.
تهیه و تنظیم پرونده: معصومه جوادی نسب
پرونده روز هشتم محرم 1435 برابر 21 آبان 1392 در پنج بخش زیر تقدیم کاربران اندیشه ورز و خردمدار خبرآنلاین شده است. این مجموعه تلاشی است برای گسترش اندیشه و معرفت حسینی و حرکت در جهت عقلانیت و درک عبرت های عاشورا که امیدواریم مورد توجه تان قرار بگیرد.
مرحوم علامه محمد تقی جعفری/ انگیزه ما از گریه براى امام حسین (ع) چیست؟
مرحوم علامه محمد تقی جعفری در کتاب «امام حسین (ع) شهید فرهنگ پیشرو انسانیت» نهضت عاشورا و حرکت امام را تبیین کرده است. گلچینی از سخنان علامه در این کتاب را با موضوع «جاذبه های حسینی» در ادامه می خوانید.
«ما در شادى ها و اندوه ها، خنده ها و گریه ها، با رشد فکرى مى توانیم یک مقدار خودمان را بالا بکشیم. یکى از شعراى بسیار خوش ذوق و با فضل عرب به نام اعثم کوفى ، چند بیتى درباره امام حسین (علیه السلام) دارد، که فقط یک بیت آن مورد بحث ماست. خطابش به امام حسین (علیه السلام ) که : «اى پسر پیامبر، اى پسر على مرتضى، چشمم گریه مى کند (براى تو ناله مى کنم، براى تو مى گریم) اما نه براى پاداش و نه براى این که ثوابى به دست آورم. (با خودت کار دارم، روحم متوجه خود توست)
گریه فقط براى خود توست .»
این رشد روحى یک انسان را نشان مى دهد که خود حقیقت ، او را در جاذبیت خود قرار بدهد، نه لذت و الم، نه پاداش، نه ترس از مجازات. این همان قله اعلى، یا از قله هاى بسیار با عظمت رشد انسانى است، که اگر کمى بالا برویم، مى فهمیم که معناى خداشناسى یعنى چه. الله اکبر مى گویم فقط براى خودت ! همان طور که على بن ابى طالب مى گفت : «من تو را عبادت مى کنم، نه به طمع بهشت، نه براى ترس از جهنم، بلکه تو را شایسته عبادت مى بینم و مى پرستم.»
آیا حسین نمى تواند انسان ها را به جاذبه ربوبى بکشد، چون انسان ها را به خودش جلب کرده است ؟ شما در سالیان عمرتان، عاشوراها دیده اید. این که سخنوران، معلمان، مربیان بگویند اشک بر حسین این قدر ثواب دارد، درست است و روایت بسیار داریم که گریه بر حسین خیلى ثواب دارد. اما من از شما مى پرسم: در این سالیان عمر، در چند عاشورا وقتى که منقلب و متوجه شده بودید، به کجا متوجه شده بودید؟ به بهشت یا به خود حسین؟ اگر گفتید به خود حسین ، روح شما واقعا در حال ارتباط با حسین به درجه اعلاى اوج خودش رسیده بود. به جهت این که ارتباط شما با یک انسان تکامل یافته بود.
حسین، ولى اعظم خدا بود، بدون این که شما توقع و انتظارى داشته باشید که مثلا به شما دنیایى چنان بدهند. البته بعدا دعا مى کردید. دعا براى کارهاى دنیوى هم خوب و درست است، دعا براى کارهاى اخروى هم صحیح است، اما نمى شود براى خانه گریه کرد. گریه، آن هم از اعماق روح، مستند به عمیق ترین احساس. چنین گریه اى براى داشتن قالیچه بر نمى آید. این نمى شود که کسى بگوید: من گریه کردم براى حسین (علیه السلام)، خدایا پاداش آن را به من قالیچه بده! گریه هاى سوزانى که از اعماق دل آدمیان براى حسین بر آمده است، مقدس تر از همه این ها بوده است. اگر چه در موقع دعا خوب دعا مى کردیم، یا مریض هایمان را دعا مى کردیم . درست مثل این که وقتى گفتید السلام علیکم و رحمة الله و برکاته ، نماز که تمام شد، براى کارهاى دنیایى و براى برطرف شدن مشکلات دعا مى کنید اما اهدنا الصراط المستقیم، صفر بانکى نیست که یک صفر به ثروت بانکى شما اضافه شود. متن آن غیر از این است.
از این درس حسین واقعا مى توانید به بالاترین قله ایاک نعبد بروید، یعنى طعم آن را آدم مى تواند بچشد. حسین ! فقط براى تو گریه مى کنم . تبکیک عینى لا لاجل مثوبه . یقین دارم که شما در طول عمرتان که در آن سالیان متمادى، عاشوراها آمده و رفته است، فقط براى خود حسین گریه کرده اید.
اصلا هر زمانى که حسین براى شما مطرح شده است ، گریه کردید. حالا روز قیامت چه جزایى مى دهند؟ البته پاداش و عوض خواهند داد، ولى شما این پاداش را در نظر نداشتید. اگر کمى بالا بیایید، مى شود توحید حقیقى. بندگان خدا، این قدر راه به سوى خدا دور نیست، خیلى نزدیک است. اگر هیچ گونه استعدادش را نداشتید، در آن صورت حق با شما بود. مى گفتید ما باید سال هاى سال بنشینیم ، فلسفه و عرفان و ادبیات بخوانیم تا با فرهنگ توحید آشنا بشویم . سپس بفهمیم که ایاک نعبد، یعنى «خدایا فقط تو را مى پرستیم ، فقط با تو روبه رو هستیم »
این درس حسین (علیه السلام) است . حسین (علیه السلام) این را به ما تعلیم داد. بلى ، مى توان گفت ؛ ایاک نعبد. مثل این که مى گوییم ایاک ابکى . اى حسین ، فقط براى خود تو گریه مى کنم.»
مرحوم آیت الله بهجت/ آیا مزاحمت با بلندگوهای عزاداری صحیح است؟
مرحوم آیت الله محمد تقی بهجت، در نقلی که در کتاب «در محضر حضرت آیت الله العظمى بهجت» از ایشان ذکر شده درباره شیوه عزاداری هیات ها در ماه محرم نکته مهمی را یادآوری کرده است که در ادامه می خوانید.
«بلند کردن صداى بلندگوهاى مساجد و روضه خوانى ها اگر به اندازه اى باشد که هرکس بخواهد بخوابد، بتواند بخوابد، اشکال ندارد. در غیر این صورت، یعنى اگر بلند کردن صداى بندگو به اندازه اى که هر کس بخواهد بخوابد نتواند بخوابد، خلاف سیره متشرعه است؛ زیرا ممکن است در اطراف مسجد یا تکیه، فردى مبتلا به مرض قلبى باشد و یا شخصى غیر مریض در اطراف باشد که بخواهد فرداى آن روز سر کار برود و نتواند بخوابد، آیا مزاحمت او که مى خواهد روزى عالیه خود را تامین کند، اشکال ندارد؟!
اگر انسان مسلمان بخواهد متمدن به تمدن اسلام باشد و دیگران را به حقایق اسلام دعوت کند، یا افراد مسلمان را در اسلام برقرار و ثابت نگاه دارد که به بلاد مختلفه کفر فرار نکنند، باید کاملا حقوق و حدود اسلامى را بشناسد و به آن ها عمل کند. شاید ایجاد این گونه مزاحمت ها حتى براى فرد غیر مسلمان هم از ما جایز نباشد. با رعایت اخلاقیات و رفتار صحیح اسلامى، افراد غیر مسلمان هم به اسلام و مسلمان ها گرایش پیدا مى کنند.»
دکتر حسام الدین آشنا/ دسته های عاشورایی که هر سال سربازگیری می کنند
«عاشورای تاریخی و عاشورای فرهنگی»، موضوع یادداشت دکتر حسام الدین آشنا است. در بخشی از این یادداشت می خوانید:
عاشورای تاریخی دستمایهای روایی است برای عاشورای فرهنگی که سرشتی بس نمادین دارد... دستههای عاشورایی ستونی نظامی است که عزاداران (تو بخوان سربازان) حسینی را با ضرباهنگ طبل و سنج از حسینیه به صف کرده و به رژه میبرد تا در هر کوی و برزن ندای هل من ناصر سر دهند. خانوادهها را فرا خوانند و خیابانها را به رزمگاه بدل کنند. دستههای حسینی هر ساله در همین خیابانها از میان کودکان و جوانان و سالخوردگان سربازگیری میکنند، آنگاه دسته با یارانی جدید به خیمه عزا بازمیگردد، با شوری روحانی در رقص عشق غرقه و سرمست میشود. جوانان بر سر و صورت میزنند و چونان مجنونی دل از کف داده، سرود سرگشتگی میخوانند.»
متن کامل این یادداشت را اینجا بخوانید.
دکتر سید محمد مهدی جعفری/ عصر صفویه، دوره رواج تحریفات و دوران پس از مشروطه، زمانه طرح فلسفه قیام
میتوان گفت عمده تحریفها و اغراقهایی که در نقل وقایع عاشورا صورت گرفته، مربوط به دوره صفویه است، اما در دوران تحول پس از مشروطه، بیان فلسفه قیام امام حسین(ع) به شکل جدی مطرح شد که افرادی چون سیدجمالالدین اسدآبادی پیشرو بودند. دکتر سید محمد مهدی جعفری، مترجم و پژوهشگر متون دینی و استاد بازنشسته دانشگاه شیراز درباره تاریخ عزاداری امام حسین(ع)، نکاتی را مطرح کرده است که در ادامه می خوانید.
«عزاداری برای امام حسین(ع) از همان آغاز و با شرایط خاص هر دوره وجود داشته است، در دوران امام زینالعابدین(ع) که جوی از خفقان و شدت عمل بنیامیه نسبت به اهل بیت حاکم بود، امام(ع) در موقعیتهای مختلف و به طور مستقیم یا غیر مستقیم از واقعه عاشورا یاد میکردند و در همین قالب به بیان و تحلیل شرایط و اوضاع و تبیین اسلام واقعی میپرداختند.
این روش در سیره سایر ائمه شیعه(ع) ادامه پیدا کرد، دوران امام باقر(ع) و بخشی از دوران زعامت امام صادق(ع) نیز مقارن با حاکمیت بنی امیه بود و بیانات ایشان بیشتر با هدف آگاهیبخشی به مردم نسبت به مظالم بنیامیه مطرح میشد. اما با حاکم شدن بنیعباس که خود را دوستدار اهل بیت(ع) و حتی مدعی گرفتن انتقام خون اباعبدالله(ع) معرفی کرده بودند، فضا تا حدی بازتر شد و تبلیغ و روشنگری ائمه(ع) شکل دیگری به خود گرفت.
نقطه آغاز مراسم عزاداری به شکل کنونی، با حاکم شدن آل بویه در بغداد در میانه قرن چهارم هجری شکل گرفت. معزالدوله سرسلسله آل بویه برای زنده کردن مسئله امام حسین(ع)، مراسم عزدارای به شکل سینهزنی و زنجیرزنی و تعطیل کردن بازار را، به شکلی که تقریباً تا امروز باقی مانده است، پایهگذاری کرد. این جریان همچنان ادامه داشت و در دورههای مختلف، گاهی شیعیان با آزادی عمل به برپایی عزاداری و بیان مسائل میپرداختند و گاهی نیز به طور غیر رسمی اقدام به برگزاری مراسم و عزاداری میکردند.
در دوران صفویه که خود را شیعه میدانستند و به دنبال ترویج مذهب تشیع بودند، گاه اقداماتی افراطی صورت گرفت و برخی موارد انحرافی و بدعتها در مراسمات و شئون مختلف عزاداری امام حسین(ع) راه یافت و میتوان گفت عمده تحریفها و اغراقهایی که در نقل وقایع عاشورا صورت گرفته، مربوط به این دوره است.
از دوران پس از مشروطه به عنوان دوران آغاز رویکردی جدید به واقعه عاشورا می توان یاد کرد. در دوران تحول پس از مشروطه بود که بیان فلسفه قیام امام حسین(ع) و روشنگری درباره آن، مجددا به شکل جدی مطرح شد که افرادی همچون جمالالدین اسدآبادی در این راه که تا دوره فعلی ادامه داشته، پیشرو بودند. این جریان همچنان ادامه داشت تا این که طرح برانگیزاننده و روشنگرانه قیام امام حسین(ع) در دهههای 40 و 50 و قبل از پیروزی انقلاب اسلامی به اوج خود رسید و با وجود انحرافات و تحریفات، این جریان راه خود را باز کرد و با آگاهیبخشیای که در پرتو بحث و بررسی در این زمینه صورت گرفت، انگیزهای در درون بسیاری از افراد برای تغییر اوضاع و شرایط اجتماعی ایجاد کرد که به حرکتهای انقلابی منجر شد.
در شرایط فعلی، علیرغم وجود دغدغه نسبت به فلسفه قیام امام حسین(ع)، رویکرد به این ماجرا و هوشیاری نسبت به این فلسفه میرود که تحتالشعاع عاطفهگرایی تهی از اندیشه قرار گیرد، بازگشت پرحجم برخی از رویکردهای قدیمی که تنها به دنبال گریاندن مستمعان هستند و با نوحه و اشعاری فارغ از اندیشه و توجه به اوضاع و احوال اجتماعی این قیام و با کنار گذاشتن سرمایههای حقایق عاشورا، به کنار گذاشته شدن فرهنگ صحیح قیام امام حسین(ع) یاری میکنند، میتواند به گونهای ابتذال بینجامد. بنابراین باید از عاطفهگرایی تهی از اندیشه در پرداختن به واقعه عاشورا پرهیز شود.
این مطلبی است که همه دلسوزان و کسانی که میخواهند این قیام و جریان درست بیان شود، نسبت به آن هشدار میدهند، اما به دلیل اینکه این افراد تنها اقلیتی را تشکیل میدهند، این هشدارها کمتر تأثیرگذار میافتد، اما در هر صورت این ضرورت وجود دارد که با فرهنگسازی باید جریان عزاداری و توجه به امام حسین(ع) و واقعه عاشورا به مسیر اصیل و مستقیم قیام امام حسین(ع) که همان تبیین اسلام و روشنگریهای آن است، بازگردد.»
سید مهدی شجاعی/ عجیب بود رابطه میان این پدر و پسر
کتاب «پدر، عشق و پسر» اثری از سید مهدی شجاعی است که در آن فرازهایی از زندگی حضرت علیاکبر بن الحسین(ع) به تصویر کشیده میشود. وقایع از زاویه دید اول شخص و از زبان اسب آن حضرت «عقاب» روایت میشود و مخاطب راوی در داستان، لیلی بنت ابیمرّه مادر گرامی حضرت علیاکبر(ع) است.در بخشی از این کتاب درباره رابطه این پدر و پسر می گوید:
«عجیب بود رابطه میان این پدر و پسر. من گمان نمیکنم در تمام عالم، میان یک پدر و پسر، این همه تعلق، این همه عشق، این همه انس و این همه ارادت حاکم باشد. من همیشه مبهوت این رابطهام. گاهی احساس میکردم که رابطه حسین با علیاکبر فقط رابطه یک پدر و پسر نیست؛ رابطه یک باغبان با زیباترین گل آفرینش است، رابطه عاشق و معشوق است، رابطه دو انیس و همدل جداییناپذیر است. احساس میکردم رابطه علیاکبر با حسین، فقط رابطه یک پسر با پدر نیست؛ رابطه مأموم و امام است، رابطه مردید و مراد است، رابطه عاشق و معشوق است، رابطه محب و محبوب است و اگر کفر نبود میگفتم رابطه عابد و معبود است.»
اطلاعات بیشتر درباره این کتاب را اینجا بخوانید.
دکتر محمدرضا سنگری/ یک روایت ادیبانه از حضرت علی اکبر(ع)
دکتر محمدرضا سنگری در کتاب «حنجره معصوم» به میدان رفتن حضرت علی اکبر(ع) در روز عاشورا را به نثر ادبی شرح کرده است. در بخشی از این نثر ادبی می خوانید:
«علی رفته است و طنین حضور او در پدر جاری. حسین می نشیند. چشم بر آسمان می دوزد. موی سپید صورت را در دست ها می فشرد و لبان خشکیده ترک بسته را به نجوی می گشاید که خدایا! گواه باش شبیه ترین آفریده ات را در روی و خوی و گفت و گو به رسول الله به میدان فرستاده ام. هرگاه شعله شوق دیدار پیامبر در دل هایمان زبانه می زد، هرگاه اندوه غربت او جانهایمان را می فرسود به علی نگاه می کردیم. در سیمای آرام اکبر طمأنینه و ایمان پیامبر موج می زد و در سخنش وحی تداعی می شد و در رفتارش سیرت پیامبر تکرار.
کسی به میدان آمده است که در راست ترین توصیف که از زبان پدر تراویده است در خلق و خلق و منطق، چونان رسول الله است. چشم ها از ارتفاع گردن ها بالا می روند تا سوار را بهتر بنگرند و نفس ها به انتظار شنیدن رجز سوار از پلکان سینه ها پایین می آیند.
اینک میدان همه اوست. می چرخد و ابر غبار را غلیظ تر می کند و دیدار را برای خورشید مشکل تر! و خود از میان غبار، روشن تر از خورشید، تبسم می زند و باصدایی که رنگین کمانی از شوق و خشم و التهاب است خود را معرفی می کند:
من فرزند حسینم، حسین فرزند علی... »
شرح کامل این واقعه را اینجا بخوانید.
آنطوان بارا/ امام حسین با شهادتش همه ادیان را احیا کرد
آنطوان بارا، متفکر مسیحی و نویسنده کتاب «حسین (ع) در اندیشه مسیحیت» می گوید: «امام حسین (ع) خود و خانوادهاش را فدای رسالت اسلام کرد و با شهادت خود، نه تنها اسلام، بلکه تمام ادیان الهی را احیا کرد.
قیام امام حسین (ع) یک معیشت و خواست الهی بود همان گونه که موسی در برابر فرعون، یحیی در مقابل قدرتمندان زمان، عیسی در مقابل یهود و محمد (ص) در مقابل قریش قیام کردند و با نابود کردن بتهای پوشالی، اندیشه الهی را به جامعه هدیه دادند.»
متن کامل سخنان وی درباره قیام امام حسین (ع) را اینجا بخوانید.
شهید سید عبدالکریم هاشمی نژاد/ درسی که حسین(ع) به انسان ها آموخت
شهید سید عبدالکریم هاشمی نژاد در کتاب «درسی که حسین(ع) به انسان ها آموخت» نهضت امام حسین(ع) و جوانب مختلف آن را بررسی کرده است. در این کتاب به بررسی حوادث پس از رحلت پیامبر(ص) و دلایل قیام عاشورا پرداخته شده است.
در بخش اول، عواملی که ضرورت نهضت حسین علیه السلام را ایجاب می کرد از هنگام انعقاد نطفه ی آن، قدم به قدم مورد بررسی قرار گرفته و به خوبی نشان داده شده که چگونه در آن عصر سرنوشت اسلام و قرآن، عدالت و آزادی، انسانیت و فضیلت به آن قیام آسمانی به طور مستقیم بستگی داشت.
در بخش دوم، روش و سیاست خاصی که فرزند پیغمبر علیهماالسلام در آن شرائط خفقان آور و دردناک در پیش گرفت تا توانست با رهبری صحیح و همه جانبه ی خود جنبش خونین و انسانی خویش را به ثمر برساند و آن را از دستبرد تحریف حکومت های فاسد و دیکتاتور محافظت کند به طور کامل مورد توجه قرار داده شده است.
در سومین بخش، نقش حیاتی و بزرگ کاروان اسیران در به ثمر رساندن نهضت و کوشش هایی که آن دودمان فضیلت به صورت های گوناگون برای رسیدن به این آرمان مقدس انجام داده اند دقیقا بررسی شده و در پایان کتاب طرح های مفیدی به منظور بهره برداری صحیح از نهضت در شرایط حاضر ارائه شده است.
مرحوم شیخ محمد تقى بهلول/ مقتل بهلول و مثنوی های عاشورایی
مرحوم شیخ محمد تقى بهلول از جمله عارفانى است که عشق و علاقه او به اهل بیت عصمت و طهارت به خصوص حضرت امام حسین (ع) شهره عام و خاص بود. مجموعه سروده های ایشان درباره واقعه کربلا در قالب مثنوی توسط حسین محمدی گل تپه گردآوری شده و در کتابی با نام «مقتل بهلول» منتشر شده است.
شیخ بهلول در مورد یکی از مثنوى های این کتاب و چگونگى سرودن آن می گوید: «هنگامى که در زندان افغانستان بودم کتاب شعرى به نام «خواهر و برادر افغان» در افغانستان چاپ شد. این دیوان شعر در مورد عشق مجازى و دنیوى و بیشتر مطالبش هجو بود. آن زمان این کتاب شهرت بسیار زیادى پیدا کرد، به طورى که همانند قرآن در همه خانه ها یافت مى شد و مردم در کوچه و بازار اشعار آن را براى هم مى خواندند.
تصمیم گرفتم در پاسخ به این کتاب شعر، اشعارى در مورد کربلا و امام حسین (ع) با نام «برادر و خواهر کربلا» بسرایم و موفق به این کار شدم . آن سال وقتى این کتاب در افغانستان چاپ شد از آن چنان شهرتى برخوردار گردید که کتاب خواهر و برادر افغان کاملا به بوته فراموشى سپرده شد و این کتاب جاى او را گرفت.»
در بخشی از مثنوی «برادر و خواهر کربلا» می خوانید:
«به پیش آن سواره چو یک تابان ستاره
عیان رنگ پریده زنى قامت خمیده
بود آن ماه پیکر ورا بیچاره خواهر
همان فرخنده اقبال همان شوریده احوال
همان محبوبه رب که نامش هست زینب
زنى زار و بلاکش محمد جد پاکش
على باب گرامش بتول پاک نامش
نه از پیرى قدش خم خم است از کثرت غم
ز داغ هر دو فرزند ز قتل خویش و پیوند
لبش از تشنگى خشک چو کافورش شده مشک
گفتار برادر:
خمیده خواهر زار مباشد غم دل افگار
تویى محبوبه حق ز تو دین راست رونق
تو دخت مرتضایى از آل مصطفایى
تو را بوده ست شب ها مکان در دوش زهرا
تو نور آن چراغى گل آن سبز باغى
تو شاخ آن درختى به عالم نیک بختى
منال از محنت سخت مدان خود را تو بدبخت
اگر دیدى تو خوارى عزیز کردگارى
به حکم حق رضا باش رضا در هر قضا باش»
/6262