نویسندگان: مرتضی جمالی (مرکز ملی پژوهشهای علمی فرانسه)، آرش شریفی و علی پورمند (دانشگاه میامی، آمریکا)
در پاسخ به این پرسش باید آنچه را که از گذشته یک دریاچه بر سطح زمین برجا گذاشته می شود، مورد بررسی قرار داد و تنها چیزی که از پیشینه ی دریاچه ها در اختیار پژوهشگران قرار دارد رسوبات و بقایای گیاهی و جانوری حفظ شده در آن هاست. لایه های رسوب برجامانده ی بستردریاچه همانند برگه های دفترچه ی خاطراتی هستند که داستان زندگی دریاچه را در خود ثبت نموده اند. از سویی دیگر، ماهیت این رسوبات بستگی بسیار نزدیکی به ویژگی های فیزیکوشیمیایی و زیستی خود دریاچه و شرایط دیرینه آب و هوایی منطقه در زمان ته نشست آن رسوبات دارد.
به عنوان نمونه، در یک دوره ی مرطوب تر و پر باران تر از امروز که در آن میزان تبخیر نیز پایین تر است، مقدار آب دریاچه بیشتر بوده و شوری آن کمتر خواهد بود. این ویژگی سبب می گردد که مقدار نمک موجود در رسوبات دریاچه نیز پایین تر باشد. در مقابل، در یک دوره ی خشک تر از امروز که در طی آن میزان آب دریاچه کمتر و شوری آن بیشتر است، انتظار میرود که مقدار نمک ته نشست شده در رسوبات آن زمان نیز بالاتر باشد. لازم به یادآوری است که در دریاچه ای همانند دریاچه ارومیه، با توجه به میزان بالای نمک درون دریاچه و نمکی که به گونه ی دائمی از فرسایش مستقیم سازندهای تبخیری (نمک دار) و نمک حاصل از هوازدگی سازندهای دیگر وارد آن می گردد و نیز به دلیل ورودی آب نه چندان بالای آن، میزان شوری آب دریاچه نمی تواند پایین تر از حد ویژه ای بوده و آب دریاچه هیچ گاه شیرین نمی گردد.
بررسی نوسان آب دریاچه ی ارومیه در دوران های گذشته نیازمند دسترسی به دادههای آب و هوایی چون دما و بارندگی از منطقه طی ادوار گذشته است. دادههای دما و رطوبت حاصل از اندازهگیریهای دستگاهی در منطقهی شمال باختری ایران به حدود 50 سال پیش باز میگردد. لازم به یادآوری است که دادههای اقلیمی از این دست - صرفنظر از منطقه و یا کشور- بهطور کلی بازههای زمانی طولانی را پوشش نمیدهند و در بهترین شرایط حداکثر اطلاعات 300 یا 400 سال گذشته را در اختیار قرار میدهند. منابع تاریخی نیز برای منطقهی شمالغرب ایران اطلاعات چندانی در مورد نوسان سطح آب دریاچه ی ارومیه در اختیار قرار نمیدهند. بنابراین، بررسی ماهیت رسوبات دریاچه ی ارومیه در گذشته بهترین ابزار برای شناخت مقدار آب آن، عمق و آب و هوای دیرین اطراف آن است. چنین پژوهش هایی پیشتر در دریاچه ی ارومیه انجام گرفته است (نگاه شود به منابع پایان این مقاله) و داده های با ارزشی از آن ها در دست است که متاسفانه آنگونه که باید مورد توجه پژوهشگران قرار نگرفته است. در اینجا چکیده ای از نتایج این پژوهش ها که به شناخت بهتر آب شناسی دریاچه ارومیه کمک می کند، آورده می شود.
بررسی رسوب شناسی مغزه های دریاچه ی ارومیه که ٢٠٠٠٠٠ سال از تاریخ آن را در خود ثبت نموده اند نشان می دهد که سطح آب دریاچه نوسانهای بسیاری را در گذشته شاهد بوده است. بطور کلی، سطح آب دریاچه ی ارومیه در طی دوره های یخبندان نوسان بیشتری را نسبت به دوران های بین یخبندان داشته است. مثلا در دو دوره ی یخبندان پیشین که در ١٩٠٠٠٠ تا ١٣٠٠٠٠ سال پیش و ٧٥٠٠٠ تا ١٧٠٠٠ سال پیش رخ دادند، در بیشتر طول زندگی دریاچه، سطح آب آن پایین تر از میانگین سطح آن در دوران های بین یخبندان (از جمله از ١١٠٠٠ سال پیش تا امروز) بوده است. برای درک بهتر این که دریاچه در آن زمان چگونه بوده است، می توان آن را بسیار مشابه وضعیت امروزی دریاچه های نمک داخلی چون دریاچه ی نمک قم یا همان حوض سلطان دانست. این دریاچه ها فصلی بوده و در اثر بارندگی های پاییز و زمستان و بهار سطح آب آن ها تا چند ده سانتیمتر (دریاچه ی نمک قم) و گاهی بیش از یک متر (دریاچه ی هیروم در جنوب استان فارس) افزایش می یابد. تبخیر بسیار بالا در ماه های گرم سال به ویژه در تابستان سبب خشک شدن کامل دریاچه در این ماه ها می گردد.
با این وجود، دریاچه ی ارومیه در طی این دو دوره ی یخبندان و با وجود بارندگی پایین، در چندین دوره ی کوتاه و بلند، سطح آب بالایی قابل قیاس با سطح آب امروزی خود داشته است. دلیل این پدیده، قرارگیری دریاچه ارومیه در عرضهای بالای جغرافیایی (در مقایسه با دریاچه نمک قم و هیروم) و در نتیجه پایین بودن دمای هوا و کم شدن شدت تبخیر بوده است. در این زمان به دلیل فراهم بودن منابع آبی بسیار فراوان، تالاب های غنی از گیاهان آبزی گسترش فراوانی داشته اند.
اما برای درک بهتر بحران زیست محیطی کنونی دریاچه ارومیه و نقش دخالت های انسان در آن باید نوسانهای سطح دریاچه را در دوره های بین یخبندان مورد بررسی قرار داد.
نتایج پژوهش های پیشین ما و دیگر دانشمندانی که بر روی تغییرات سطح آب دریاچه ی ارومیه کار کرده اند نشان می دهد که در دوره ی بین یخبندان پیشین (١٣٠٠٠٠ تا ١١٥٠٠٠ سال پیش) و نیز دوره ی بین یخبندان امروزی موسوم به هولوسن که در حدود ١١٠٠٠ سال پیش آغاز شده است و تا به امروز ادامه دارد، سطح آب دریاچه نوسانات اندکی داشته است. در واقع، بر پایه ی داده های به دست آمده تا امروز، به نظر نمی رسد که دریاچه ی ارومیه در دوره ی هولوسن دچار خشک شدگی کامل شده باشد. رسوبات به جا مانده از دریاچه در طی این دو دوره نشان می دهند که دریاچه سطح آب به نسبت بالایی مانند دهه های پیش از دهه ی نود میلادی داشته است. دادههای دیرینه آب و هوایی بهدست آمده از رسوبات دریاچه ی ارومیه نشان میدهد که تغییرات فیزیکوشیمیایی آب و رسوب آن در دورهی هولوسن با ضربآهنگ نوسانهای انرژی خورشیدی هماهنگی دارد. از اینرو تغییرات طبیعی مشاهده شده در محیط دریاچه ی ارومیه در مناطق همجوار آن نیز قابل پیگیری خواهد بود چراکه عرضهای جغرافیایی یکسان به میزان مشابهی انرژی خورشید را دریافت میکنند.
با وجود آن که ثابت شده است که در دوره ی هولوسن نیز نوسانات آب و هوایی قابل توجهی وجود داشته که برخی از آنها به صورت خشکسالی های چند دهه ای و یا سده ای بوده است، به نظر می رسد که آب ورودی دریاچه آنقدر کم نبوده است که به خشک شدن کامل آن منجر شود و این پدیده ای است که در 15 سال گذشته رخ داده است. کاهش چشمگیر سطح آب دریاچه ارومیه، به میزان 9 متر از سال1995 میلادی، در دریاچههای همجوار مانند دریاچه سوان در ارمنستان و دریاچه وان در ترکیه به هیچ وجه مشاهده نشده است. در اینجا لازم است تا به یک نکته کلیدی اشاره کنیم و آن اینکه تغییرات اقلیمی هرگز بهصورت انتخابی بر روی یک نقطه تأثیر نمیگذارند و عملکرد این تغییرات همواره در مقیاس گستردهای قابل پیگیری است.
خشک شدگی اخیر دریاچه ی ارومیه نشانه ای از این واقعیت تلخ است که انسان در محروم کردن این دریاچه از آب مورد نیاز برای بقایش، گوی سبقت را از طبیعت ربوده است. بر طبق آخرین گزارش برنامهی محیط زیست سازمان ملل ( سال 2012 میلادی) تعداد سدهای فعال در حوضهی آبریز دریاچه ارومیه بالغ بر 28 عدد میباشد و تعداد 16 عدد نیز مراحل ساخت را سپری میکنند و مطالعه برای احداث 19 سد دیگر نیز در جریان است. در یک و نیم دهه ی گذشته عملکرد ضعیف، عجولانه و ناکارشناسانه ی مسئولین و مقامات محلی و کشوری و چراغ سبز ارگان های مسئول دولتی همچون وزارت راه و ترابری، وزارت نیرو و ضعف و زبونی سازمان حفاظت محیط زیست سبب شده است که یکی از ننگین ترین فجایع زیست محیطی کشور و بلکه جهان رقم بخورد. برای مسئولین محلی استان های مجاور دریاچه و نمایندگان مجلس بسی جای تاسف است که، یا دانسته چشم بر این بحران زیست محیطی بستند و یا نادانسته در ایجاد آن نقش ایفا کردند. جالبتر اینکه پس از مواجهه با این بحران زیست محیطی، مسئولین رویکردی مشابه را برای حل آن در پیش میگیرند و بدون بهرهگیری از دادههای علمی تولید شده و با تکیه بر نظرات غیر علمی، راهکارهایی را برای نجات دریاچه ارومیه پیشنهاد میکنند که نه تنها به گسترش ابعاد این فاجعه دامن میزند بلکه تحمیل هزینههای گزاف به ملت ایران را نیز با خود به ارمغان میآورد. نمونه آن پیشنهادها انتقال آب از حوضه های دیگر به دریاچه ارومیه است که فقط سودش به جیب مجریانی می رود که امروز این بلا را بر سر دریاچه ارومیه آورده اند.
برای فهم چرایی خشک شدن دریاچه ی ارومیه سواد و دانش یک دانش آموز دوره ی ابتدایی کافی است. همین مقدار دانش نیز برای شناخت راهکارهای بیرون رفتن از این بحران کفایت میکند.
آب ورودی به دریاچه ی ارومیه ، یاهر دریاچه ی دیگری ، از آب بارندگی تامین می گردد که به سه گونه وارد دریاچه میشود: بارش مستقیم به روی سطح دریاچه، ورود از طریق آب های سطحی و رودخانه ها، و ورود از طریق آب های زیرزمینی. بارش مستقیم، تنها بخش ناچیزی از سهمیهی آب دریاچه را شامل میشود و بخش عمده ی آب دریاچه توسط آب های سطحی (رودخانه ها) و منابع آب زیرزمینی تامین میگردد. ساخت بی رویه ی سدها بر مسیر رودخانه ها و پمپاژ بی رویه ی آب های زیرزمینی در دشت های اطراف دریاچه ی ارومیه، آن را از این دو منبع اصلی آب خود محروم کرده و منجر به خشک شدگی آن گردیده است.
و اما نکته ی زیست محیطی بسیار مهمی که کمتر مورد توجه کارشناسان و مردم قرار گرفته است، اثر مرگباری است که خشک شدگی دریاچه ی ارومیه بر روی تنوع زیستی منطقه داشته و خواهد داشت. بسیاری افراد نا آگاه تصور می کنند که به واسطه ی وجود تعداد نسبتا کم جانداران موجود در درون آب دریاچه، خشک شدگی آن اثر زیادی بر روی تنوع زیستی منطقه نخواهد داشت. دیدگاهی اینچنین بهطور کلی خطا و مردود است. در واقع دریاچه ی ارومیه نه یک دریاچه که یک زیست بوم تالابی عظیم با ده ها تالاب کوچک و بزرگ آب شیرین و لب شور است. این تالاب های حاشیه ای هستند که منبع اصلی تنوع زیستی حوضه ی دریاچه ی ارومیه می باشند و جالب آنکه سرنوشت این تالاب ها کاملا به سرنوشت دریاچه ی ارومیه گره خورده است چرا که آنها نیز برای ادامه ی حیات به آب های سطحی و زیرزمینی وابسته اند. بنابراین، پیشنهاد می کنیم که بجای «خشک شدگی دریاچه ی ارومیه» از «خشک شدگی زیست بوم دریاچه ی ارومیه و نابودی تنوع زیست گونه ای آن» نام ببریم.
در پایان جای بسی تاسف است که در کشورمان، نه در پیشگیری از ایجاد بحران هایی چون از بین رفتن دریاچه ی ارومیه و نه در مرحله ی حل بحران، از دانش و تجربه ی کارشناسان دلسوز آنگونه که باید استفاده نمی گردد. دریاچه ی ارومیه تنها یکی از صدها زیست بوم تالابی در حال نابودی در کشور است. وقتی که سدسازی و پمپاژ بی رویه آب های زیرزمینی برای نابودی تالابی کافی نباشد، کارشناس نمایان وزارتخانههای کشاورزی و نیرو حتی از دست اندازی به چند قطره آب باقی مانده در درون تالاب های کم آبی چون کمجان (استان فارس) و کویر ورزنه (نزدیک گل شهر اصفهان) که در سال های خشکی برای بقای حیات وحش هم کافی نیست دریغ نمی کنند. مدیریت بحران آب به معنی دزدیدن حق آبه ی تالاب های بین المللی و خشکاندن آن ها نیست بلکه پیش از هرچیز به معنای استفاده ی بهینه از منابع موجود، جلوگیری از هرز رفتن آب در مسیرهای انتقال و افزایش بهرهوری کشاورزی است.
منابع:
• Kelts, K., Shahrabi, M., 1986. Holocene sedimentology of hypersaline Lake Urmia, northwestern Iran. Palaeogeography Palaeoclimatology Palaeoecology 54, 105-130.
Djamali, M., de Beaulieu, J.-L., Shah-Hosseini, M., Andrieu-Ponel, V., Amini, A., Akhani, H. Leroy, S.A.G., Stevens, L., Alizadeh, H., Ponel, P., Brewer, S., 2008. A late Pleistocene long pollen record from Lake Urmia, NW Iran. Quaternary Research 69, 413-420.
Kabiri, K., Pradhan, B., Sharifi, A., Ghobadi, Y., Pirasteh, S., 2012. Manifestation of Remotely Sensed Data Coupled With Field Measured Meteorological Data for an Assessment of Degradation of Urmia Lake, Iran. 2012 Asia Pacific Conference on Environmental Science and Technology, Advances in Biomedical Engineering, vol.6, pp.395-401.
Sharifi, A., Pourmand, A., Haeri-Ardakani, O., 2013. The story of a vanishing lake: Geochemical and sedimentological evidence for anthropogenic and climate impact on Urmia salt lake in NW Iran. Proceeding of INQUA Quick LakeH workshop on rapidly changing large lakes and human response, pp. 48-49.
Sharifi, A., Haeri-Ardakani, O., Pourmand, A., 2012. The disappearing of the largest lake in the Middle East: Geochemical clues for human impact on Urmia salt lake NW Iran. American Geophysical Union, Measurement and Modeling for the Imbalance in Nature II Session, Paper No. GC42B-02.
Stevens, L.R., Djamali, M., Andrieu-Ponel, V., de Beaulieu, J.-L., 2012. Hydroclimatic variations over the last two climatic cycles at Lake Urmia, Iran. Journal of Paleolimnology 47, 645-660.