اخبار شهادت حسین (ع) در ظهر عاشورا به قلم استاد رسول جعفریان
در این گزارش کوتاه، خبر چند منبع کهن تاریخی را در باره شهادت امام حسین علیه السلام که پس از همه یاران و جوانان اهل بیتاش به شهادت رسید، مرور می کنیم.زمانى که تمامى یاران و اهل بیت امام حسین ـ علیه السلام ـ به شهادت رسیدند، دشمن قصد کشتن آن حضرت را کرد. تا این لحظه، کسى جرأت نزدیک شدن به امام را نداشت؛ چرا که به هر روى، بسیارى از کوفیان مایل نبودند قاتل آن حضرت شناخته شوند. این بود که نوبت به سنان دیوانه و شمر کثیف و خولی بدذات رسید.
چند گزارش را در این باره نقل می کنیم:
ابن سعد می گوید: در این لحظه امام عطشان بود و درخواست آب کرد. مردى نزد امام آمد و آب به او داد. در همان حال حُصَین بن نُمَیر تیرى رها کرد که به دهان آن حضرت اصابت کرد و خون جارى شد. آن حضرت با دست خونها را پاک مىکرد و در همان حال خدا را ستایش مىکرد. (ویحمدالله). آن گاه به سوى فرات به راه افتاد. مردى از طایفه ابان بن دارم گفت: نگذارید به آب دسترسى پیدا کند. گروهى میان ایشان و آب ایستادند، در حالى که امام در برابرشان ایستاده بود و در باره آن مرد فرمود: اللهم أظْمِئه. خدایا او را از تشنگى بمیران. آن مرد ابانى، تیرى به سوى امام رها کرد که به دهان حضرت خورده، خون آلود شد. آن مرد اندکى بعد، فریاد زد که تشنه است و هرچه آب مىخورد باز احساس تشنگى مىکرد تا آن که مرد.(طبری: 5 / 450).
بلاذرى همین نقل را در باره تیر زدن به دهان مبارک امام آورده و می افزاید: امام حسین علیه السلام سر بر آسمان برداشت و فرمود: الّلهم إنّى أشکو إلیک ما یفعل بى.(انساب الاشراف: 3 /201).
ابن سعد مىافزاید: زمانى که یاران و اهل بیت حسین کشته شدند، هیچ کس به سراغ او نمىآمد مگر آن که باز مىگشت تا آن که پیاده نظام اطرافش را گرفتند. در آن لحظه شجاعتر از وى نبود و حسین بن على چون یک جنگجوى شجاع با آنان مىجنگید، [او در حالی که عمامه مشکی بر سر داشت و موهای خود را نیز رنگ سیاه زده بود، چون یک جنگجوی شجاع می جنگید: ترجمة الامام الحسین: 73] بر هر طرف یورش مىبرد، و افراد مانند بزى از برابر شیر مىگریختند.
ابن سعد در ادامه آن گزارش مىنویسد: ساعاتى از روز گذشت و مردم در حال نبرد با حسین بن على بودند؛ اما کسى براى کشتن وى اقدام نمىکرد. (دینورى می نویسد: در این وقت امام حسین علیه السلام نشسته بود و اگر مىخواستند مىتوانستند، او را بکشند جز این که هر قبیلهاى بر آن بود تا مسؤولیت آن را به عهده دیگرى بیندازد و کراهت داشت تا بر این کار اقدام کند: اخبار الطوال: 258) در این وقت شمر فریاد زد: مادرتان در عزایتان بگرید، منتظر چه هستید، او را بکشید! اولین کسى که به امام حسینعلیه السلام نزدیک شد زُرْعة بن شریک تمیمى بود که ضربتى بر کتف چپ امام زد و پس از آن ضربه دیگرى بر گردن آن حضرت زده، او نقش بر زمینش کرد. آن گاه سنان بن انس نخعى پیش آمد و ضربهاى بر استخوان سینه آن حضرت زد؛ سپس نیزهاش را در سینه امام حسین علیه السلام فرو کرد. در این وقت بود که امام روى زمین افتاد. سنان از اسب پیاده شد تا سر امام حسین علیه السلام را جدا کند، در حالى که خولى بن یزید اصبحى هم همراهش بود. وى سر را جدا کرد و آن را نزد عبیدالله بن زیاد آورد.(ترجمة الامام الحسین: 75).
وى در جاى دیگرى مىنویسد که سنان بن انس نخعى امام حسین علیه السلام را کشت و خولى بن یزید سر آن حضرت را جدا کرد.(همان، 75، انساب الاشراف: 3/218)
شیخ مفید می نویسد: زُرْعة بن شریک به کتف چپ امام ضربتى زد و پس آن ضربتى بر گردن آن حضرت نواخت، سنان بن انس نیزهاى بر آن حضرت زد که آن حضرت به زمین افتاد. آن گاه خولى رفت تا سر آن حضرت را جدا کند که دستش لرزید. شمر خود از اسب فرود آمد، سر امام را جدا کرد و به دست خولى داد تا به عمر بن سعد برساند.(ارشاد: 2/112)
ابن سعد می افزاید: زخمهاى بدن امام حسینعلیه السلام را که شمارش کردند، سی و سه مورد بود، در حالى که بر لباس ایشان بیش از صد مورد پارگى در اثر تیر و ضربت شمشیر وجود داشت. و باز همو مىنویسد: وقتى امام حسینعلیه السلام به شهادت رسید، شمشیر او را قلانس نَهشلى و شمشیر دیگرش را جمیع بن خَلْق اودى برد. لباس (سِروال [ شلوار ] و قطیفه) آن حضرت را بحر بن کعب تمیمى، و قیس بن اشعث بن قیس کندى برداشتند که بعدها به این قیس، قیسِ قطیفه مىگفتند! نعلین امام را اسود بن خالد اودى، عمامه ایشان را جابر بن یزید، و برنُس آن حضرت را مالک بن بشیر کندى، برداشتند.
بلاذرى خبر کشته شدن امام حسین علیه السلام را چنین مىنویسد: وقتى اجازه استفاده از آب فرات را به امام نداده و تیر به دهان مبارکشان زدند، (و در خبر دینورى باز تیرى به گردن ایشان زدند که امام آن را بیرون کشید)(اخبار الطوال: 258) شمر همراه ده نفر از کوفیان به سوى محل استقرار خیمه و خرگاه امام آمد. امام بدان سوى رفت، اما آنان میان وى و خیمهگاه فاصله انداختند. امام فرمود: إن لم یکن لکم دینٌ فکونوا فى أمر دنیاکم احرارا. اگر دین ندارید، در دنیاى خویش آزاد مرد باشید؛ و مانع از تعرّض لئیمان و سفیهان خود از اهل و خاندان من شوید. شمر گفت: اى پسر فاطمه! این سخنت را مىپذیرم. آن گاه با پیاده نظام بر امامحسین علیه السلام حمله کرد که در میان آنان ابوالجنوب عبدالرحمن بن زیاد جُعفى، خولى بن یزید اصبحى، قشعم بن عمرو جعفى - کسى که از على علیه السلام کناره گرفته بود - صالح بن وهب یَزَنى، و سنان بن اَنَس نخعى بودند. شمر آنان را تحریض بر کشتن امام حسین علیه السلام مىکرد. ابتدا از ابوالجنوب خواست تا حمله برد. او گفت: چرا خودت نمىروى؟ شمر خشمگین گفت: به من چنین مىگویى؟ ابوالجنوب گفت: مىخواهم نوک نیزهام را در چشم تو فرو کنم. شمر از برابر او کنار رفت، چرا که ابوالجنوب مردى شجاع بود. آن گاه شمر همراه پنجاه نفر از پیاده نظام بر امام یورش برد. حسین از هر طرف به سوى آنان مىتاخت و جمعیت آنان را می شکافت تا آن که او را محاصره کردند. باز با آنان مىجنگید تا آنان را از خود دور کرد.
در این وقت، بحر [یا: أبجر] بن کعب بن عبیدالله بر امام حمله برد. وقتى با شمشیر بالاى سر امام رسید، بچهاى از بچههایى که همراه امام حسینعلیه السلام بود نزدیک آمد که امام حسین علیه السلام او را به بغل گرفت. این بچه به بحر گفت: اى فرزند خبیثه! عموى مرا مىکشى؟ آن مرد ملعون شمشیر خود را فرود آورد و بچه که دستش را بالا گرفته بود، دستش قطع شده به پوستى آویزان شد. امام حسین علیه السلام همچنان به این سوى آن سوى مىتاخت، در حالى که لباسى پوستین به تن داشت و عمامهاى بر سر. مردم نیز که او شجاع مىیافتند، مانند بزى از برابر [ گرگ ] شیر مىگریختند.
مدتى بدینسان گذشت و هر مردى که براى کشتن حسین به او روى مىآورد، از کشتن آن حضرت صرف نظر مىکرد؛ چرا که نمىخواست قتل او را بر عهده گیرد.
در این وقت مردى که او را مالک بن بشیر کندى مىگفتند - و فردى جسور بوده و اقدام بر این امر برایش مهم نبود - نزد امام آمد و شمشیرى بر سر آن حضرت زد، به طورى که برُنسى که بر سر امام بود، نیمه شد، شمشیر به سر رسید و خون جارى گردید؛ در آن حال بُرنس حضرت خونآلود شد. امام برنس را کنارى انداخت و کلاهخودى بر سر گذاشت و در حق آن مرد نفرین کرد. (لا أکلتَ و لا شربتَ و حَشَرَک الله مع الظالمین). مرد کِندى، بُرنس را برداشت و گویند که تا آخر عمر فقیر ماند و دستش شل بود.
در این وقت زینبعلیها السلام خطاب به عمر سعد گفت: اى عمر! ابوعبدالله کشته می شود و تو نگاه مىکنى؟ عمر سعد به گریه افتاد و رویش را برگرداند.
شمر در میان مردم فریاد زد: شما را چه شده است که بىتفاوت در برابر این مرد ایستادهاید؟ منتظر چه هستید؟ مادرتان در عزایتان بگرید، او را بکشید. آن گاه همه حاضران از اطراف یورش بردند و زرعة بن شریک تمیمى ضربتى بر بازوى چپ امام زد و ضربهاى دیگر بر گردن آن حضرت. آنگاه از اطراف امام دور شدند، در حالى که امام حسین علیه السلام با صورت روى زمین افتاده بود.
در این وقت، سنان بن انس بن عمرو نخعى آمد و نیزهاى بر آن حضرت زد. آنگاه سنان به خولى بن یزید گفت: سرش را جدا کن. خولى خواست چنین کند، احساس ضعف کرده، دستش لرزید. سنان به او گفت: خدا بازوانت را بشکند. خودش از اسب پایین آمد و سر امام حسین علیه السلام را جدا کرد. (دینورى مىنویسد: خولى رفت تا سر را جدا کند، دستش لرزید، برخاست. آنگاه برادرش شبل بن یزید آمد و سر امام حسینعلیه السلام را جدا کرده به برادرش خولى داد.)(اخبار الطوال: 258)
حسین پیش از آن چندان شمشیر و نیزه خورده بود که جاى 33 طعنه نیزه و 34 ضربت شمشیر بر بدنش بود. برخى گویند که خولى با اجازه سنان سر امام حسینعلیه السلام را جدا کرد.(انساب: 3/202 - 204)
روایت ابن اعثم از شهادت امام حسین علیه السلام قدرى متفاوت با دیگران بوده و مطالبى در آن است که در مآخذ کهن دیگر نیامده است. امام پس از شهادت یاران و اهل بیت، عازم میدان مىشود. رجزى خواند و به معرفی خود و خاندانش پرداخت: ( أنا بن علىّ الخیر من آل هاشم / کفانى بهذا مفخر حین أفخر / و جدّى رسول اللّه أکرم من مشى / و نحن سراج اللّه فى الخلق أزهر / و فاطمة أُمّى سلالة أحمد / و عمّى یدعى ذا الجناحَیْن جعفر / و فینا کتاب اللّه أنزل صادقا / وفینا الهُدى و الوحى و الخیر یذکر / و نحنُ أمان الأرض للناس کلّهم / نصول بهذا فى الأنام و نفخر / و نحن وُلاة الحوض نسقى ولاتنا / بکأس رسول اللّه ما لیس ینکر / و شیعتنا فى النّاس أکرم شیعة / و مبغضنا یوم القیامة یخسر) تعابیرى که در این رجز آمده، گرچه مىتواند مربوط به آن زمان باشد، اما این احتمال هم وجود دارد که بعدها سروده شده باشد و در واقع زبان حال باشد.
ابن اعثم مىافزاید: امام حسین علیه السلام مبارز طلبید. هر کسى که از چهرههاى سرشناس آمد، کشته شد. تا آن که شمر با قبیله بزرگى - قبیلة عظیمه - آمد. (این همان آمدن شمر همراه عدهاى از پیاده نظام است که در منابع دیگر آمده است) امام با آنان جنگید تا این که میان او و خیمهگاهش فاصله انداختند. امام حسینعلیه السلام به دشمن گفت: یا شیعة آل ابىسفیان! إن لمیکن لکم دین و کنتم لاتَخافون المعاد فکونوا أحرارًا فى دنیاکم. در خواست امام این بود که سپاه دشمن متعرض زنان و کودکان نشوند. شمر پذیرفت. بار دیگر بر امام حسینعلیه السلام حمله مىکردند و او مىجنگید. چند بار درخواست آب کرد؛ یک بار هم به سمت فرات رفت که مانع شدند. آنگاه ابوالجنوب جُعْفى تیرى به صورت امام زد که خون بر صورت و محاسن آن حضرت جارى گشت. آن حضرت سر بر آسمان بلند کرده نفرین کرد. آنگاه مانند شیرى خشمگین بر دشمن یورش برد و به هر کس مىرسید او را با شمشیر به روى زمین مىانداخت. تیرها بود که از هر طرف به سمت امام روان بود و به سینه او مىخورد. امام در همان حال سخن از روزى به میان مىآورد که خداوند انتقام او را از آنان بگیرد؛ آن گونه که میان خود آنان اختلاف افتاده، خونها ریخته شود و عذاب الهى بر آنان فرود آید.
شمر به یارانش می گفت: منتظر چه هستید؛ تیرها او را از نفس انداخته است. بر او یورش برید، مادرهایتان به عزایتان بنشیند. در این وقت از هر سوى حمله کردند به طورى که ضربات شمشیر او را از پاى درآورد. در این وقت زُرْعة بن شریک تمیمى ضربتى بر دست چپ آن حضرت زد. عمرو بن طلحه جعفى هم ضربت سختى - ضربة منکرة - بر گردن آن حضرت نواخت. سنان بن انس نیز تیرى به گردن آن حضرت زد و صالح بن وهب یَزَنى هم ضربتى بر پایین کمر آن حضرت فرود آورد. حضرت از اسب به زمین افتاد و روى زمین نشست. تیر را از گردنش درآورد و هرچه دستش پر از خون مىشد آن را به صورت و محاسن مىمالید و مىفرمود: هکذا حتى ألقى ربّى بِدَمى مغصوبا على حقّى. عمر بن سعد نزدیک آمد و به یارانش گفت: بروید و سرش را جدا کنید. نصر بن خرشبة الضبابى با پاى خود به امام زد، به طورى که آن حضرت از پشت روى زمین افتاد. نصر آمد و محاسن حضرت را گرفت. حضرت فرمود: تو همان سگى هستى که من به خواب دیدم. آن مرد که خشمگین شده بود با شمشیر بر گلوى حسین مىزد و رجز مىخواند. عمر بن سعد خشمگین شد و به مردى گفت: از اسب فرود آى و سرش را جدا کن. در این وقت خولى بن یزید اصبحى آمد و سر حضرت را جدا کرد. اسود بن حنظله شمشیر حضرت را برداشت؛ جعفر بن وبر حضرمى لباس حضرت را گرفت. یحیى بن عمرو حرمى شلوار حضرت را برد. جابر بن زید ازدى عمامه آن حضرت برداشت و مالک بن بشر کندى زره را گرفت. در این وقت ابرى تاریک همه جا را گرفت و باد سرخى وزیدن آغاز کرد که در آن چشم چشم را نمىدید؛ به طورى که کوفیان تصور کردند عذاب نازل شده است. اندکى گذشت تا هوا آرام گرفت. اسب امام حسینعلیه السلام که از دست کوفیان گریخته بود، این بار آمد، سرش را در خون امام حسین علیه السلام گذاشت و برگشته به سمت خمیهگاه رفته، شیهه مىکشید.
وقتى خواهران حسین و دختران و اهل بیت نگاهشان به اسب افتاد که بدون صاحب آمده، شیون و فریادشان به آسمان رفت. دشمن آمد تا آن که خیمه را محاصره کرد. شمر گفت تا زیور و زینت زنان را از آنان بگیرند. آنان داخل خیمه شده هرچه بود بردند. حتى با پاره کردن گوشهاى ام کلثوم، گوشوارههاى او را برداشتند. آنگاه دشمن از خیمهگاه خارج شد و آن را آتش زد.(الفتوح: 213 - 220)
از حُمید بن مسلم ازدى نقل شده است که من شاهد بودم که وسائل زنان را چگونه غارت مىکردند ... بعد عمر سعد فریاد زد: کسى به زنان و کودکان آسیب نرساند و هر کسى چیزى از آنان گرفته پس دهد؛ اما هیچ کس چیزى پس نداد. عمر سعد عدهاى از سپاهش را به عنوان مراقب اطراف خیمه ها گذاشت تا کسى آسیب به آنان نرساند.(ارشاد: 2/112 - 113)
بلاذرى می ویسد: پس از شهادت امام حسینعلیه السلام، هر آنچه بر تن حسین بود، غارت کردند. قیس بن اشعث بن قیس کندى قطیفه امام را برداشت که او قیسِ قطیفه نامیدند. نعلین او را اسود نامى از بنىاود برداشت؛ شمشیرش را مردى از بنى نهشل بن دارم برد. آنگاه آنچه از لباس و حلّه و شتر در خیمه گاه بود غارت کردند. بیشتر لباسها و حله را رحیل [!] بن زهیر جعفى و جریر بن مسعود حضرمى و اسید بن مالک حضرمى بردند. ابوالجنوب جعفى هم شترى را برده، بعدها از آن آب کشى مىکرد و نامش را حسین گذاشته بود! در این وقت، ملحفههاى زنان را از سر آنان کشیدند که عمر بن سعد مانع آنان شد. (ابن سعد مىنویسد: مردى عراقى در حالى که گریه مىکرد لباس فاطمه دختر امام حسینعلیه السلام را از او مىگرفت. فاطمه به او گفت: چرا گریه مىکنى؟ گفت: لباس دختر پیامبرصلى الله علیه وآله را از او بگیرم، اما گریه نکنم! فاطمه گفت: خوب رها کن! گفت: مىترسم شخصى دیگرى آن را بگیرد!)(ترجمة الامام الحسین:78) (به نقل شیخ مفید، أبجر بن کعب نیز که از جمله کسانى بود که ضربات شمشیر بر امام حسینعلیه السلام زد، پس از شهادت امام حسینعلیه السلام بخشى از لباس حضرت را برد.)(ارشاد: 2/111) آنگاه عمر سعد از یارانش خواست تا براى پایمال کردن جسد امام حسین علیه السلام با اسب آماده شوند. دوازده نفر براى این کار آماده شده، چندان اسب تاختند که بدن امام حسین علیه السلام را خورد کردند.(طبری: 5/454 - 455)
بلاذری گوید: برخى از پیران ما از اهل کوفه بر تلّى نشسته بودند، گریه مىکردند و گفتند: خدایا نصرتت را بر حسین فرود آر. من به آنان گفتم: یا أعداء الله! ألا تنزلون فتنصرونه؟ اى دشمنان خدا! آیا از این تپه پایین نمىروید و یاریش کنید؟ (انساب الاشراف: 3/225)
فهرست مطالبی که درباره عاشورا در خبرآنلاین منتشر شده است، به شرح زیر است:
تاریخ
عاشورا چه روزی و در چه فصلی اتفاق افتاده است؟
آنچه در روز عاشورا گذشت
سرهای شهدای کربلا چه شد؟
مروری بر رویکردهای عقلی و نقلی به عاشورا در سده اخیر/ رسول جعفریان
چگونگی شهادت جوانان هاشمی در روز عاشورا
چگونگی شهادت گروه دوم یاران امام حسین(ع)
شهدایی که در حمله اول به شهادت رسیدند
وقتی حر به لشکر امام حسین(ع) پیوست
صبح عاشورا چگونه گذشت؟
شب عاشورا چه گذشت؟
رجبی دوانی پاسخ داد: بیشترین نقل قولها از وقایع عاشورا متعلق به چه کسانی است؟
اندیشه
گفتوگو با آیت الله سید رضی شیرازی/ جریانی راجع به زیارت عاشورا
آیت الله وحید خراسانی: این اباطیل را از بین ببرید تا مردم بفهمند عاشورا یعنی چه!؟
دلنوشتهای عاشورایی از آیت الله صافی گلپایگانی
گفتاری از آیتالله جوادی آملی/ در فرعیات عاشورا متوقف نشویم
تحریف عاشورا از دیدگاه شهید مطهری/ با این شعرها و خوابهای درباره امام حسین چه کنیم؟
سفارش آیت الله بهجت درباره زیارت عاشورا
یادداشتی از رسول جعفریان/ شیعه محافظهکار است و به سادگی خونش را نمی دهد
یادداشتی از پرویز خرسند/اساسا عاشورا را نفهمیدهایم
گفتوگو با استاد محمود حکیمی/ هنوز هیچ کس مثل مطهری جرأت نقد تحریفات را نداشته است
گفتوگو با دکتر آیینهوند/ عدهای تاریخ نخوانده درباره عاشورا اظهارنظر میکنند
گفتوگو با دکتر غلامرضا اعوانی درباره پیام عاشورا
نظر اندیشمندان و سیاستمداران شرق و غرب درباره عاشورا
یادداشتی از دکتر حسام الدین آشنا/ عاشورا و ارتباطات غیرکلامی
یادداشتی از حسین علایی/ عاشورا از کدام منظر؟
شعرها و شعارهای عاشورا از نگاه شهید مطهری/ «نوجوان اکبرمن» شعار حسینی نیست
امام حسین(ع)، هیچگاه از مصیبتهای عاشورا شکوه نکرد
آیا واقعه عاشورا تراژدی است؟
یادداشت حجت الله جودکی، پژوهشگر تاریخ درباره مقاتل عاشورایی/ جریان شناسی مقتل نگاری عاشورا
گفت وگو با محمد مهدی جعفری/ علل دروغپردازیهای عاشورا توسط روضه خوان ها
یادداشتی از دکتر بهرام اخوان کاظمی/ آزادگی و عزت طلبی در قیام عاشورا
یادداشتی از دکتر محمود گلزاری/ عاشورای مثبت
یادداشتی از علی زمانیان/ عاشورا، نمایش جانسپاری آزادگان
تفاسیری از انگیزهها و علل قیام کربلا/ یادداشتی از دکتر بهرام اخوان کاظمی
یادداشتی از دکتر محسن اسماعیلی/ عزاداری؛ چرا و چگونه؟
عبدالجبار کاکایی: برخی مداحان آشکارا فرهنگ عاشورا را تحریف می کنند و هیچ کس از آنها پاسخی نمی خواهد!
روضه عجیب حاج اسماعیل دولابی در عاشورا
یادداشتی از محمدرضا وصفی/ چرا مردم شهر کربلا، عصر عاشورا را، دویده می گریند؟
یادداشتی از دکتر شهرام پازوکی/ عاشورا و امام حسین در سنت عرفانی
چرا امام حسین(ع) از قدرت ماوراءالطبیعه در کربلا استفاده نکرد؟/ گفتاری از آیت الله جوادی آملی
چه کسانی پیشتاز خرافهزدایی بودند؟
مرجع شناسی برای شناخت تاریخ و سیره اهل بیت(ع)
منطق عاشورا و پرسش از کدام اسلام؟/ گفتاری از آیتالله جوادی آملی
یادداشتی از دکتر محمد رضا سنگری/ آیا اسطوره ساختن به نفع عاشورا است؟
عاشورای تاریخی و عاشورای فرهنگی/ یادداشتی از دکتر حسام الدین آشنا
چرا در تحلیل رویداد کربلا اختلاف نظر وجود دارد؟
استاد حکیمی از پژوهشها و مطالعات تازه درباره واقعه عاشورا میگوید
چگونه عاشورا را بفهمیم؟/ یادداشتی از پرویز خرسند
گفتوگو با دکتر احمد احمدی/ مداح باید شعر بخواند و علما باید تاریخ عاشورا را دقیق روایت کنند
یادداشتی از یوسفعلی میرشکاک/ چگونه میتوان در ادبیات عاشورا از چیزی به جز سوگ و مرثیه سخن گفت؟
دکتر شریعتی چهل سال قبل درباره عاشورا چه نوشت؟
کتاب
چهار گفتار رهبر انقلاب درباره حادثه عاشورا
همه حوادث عاشورا در یک «آه»
قیام عاشورا به قلم امام(ره) در آلمان
در رسانه و شعار، نان ولایت را میخورند، در میدان آزمون، نمکدان میشکنند
گفتوگو با یاسین حجازی، خالق کتاب «آه» برگرفته از نفسالمهموم/همه حوادث عاشورا را اینجا تماشا میکنید
بسته ویژه خانواده برای عاشورای حسینی
سلوک عاشورایی آیت الله تهرانی به ایستگاه ششم رسید
جوان شدن جاودانگی به بازار آمد
دانستنیهایی درباره مقتلها و تاریخنگاریهای عاشورا
درسهای عاشورا به روایت رهبر انقلاب از 57 تا 90
شرح فرازهای زیارت عاشورا
72سخن عاشورایی رهبر انقلاب از خرداد 68 تا تیر 90
مجموعه اشعاری که از قرن 18 میلادی تاکنون درباره امام حسین(ع) و عاشورا سروده شدهاند
121مدل نام امیرالمومنین(ع) و زیارت عاشورا به خط معلی
انتشار اثری جامع درباره حوادث قبل و بعد از عاشورا
دریای عطش لبان پر گوهر تو...
بزرگترین مصیبت عالم، رسید
برگزیده 25سال «شبهای شعر عاشورایی» منتشر میشود
ما مردگان زنده کجا کربلا کجا
این منابع در گزارش عاشورای حسینی، معتبر نیستند
شرح خون؛ لیست بهترین کتابهای عاشورایی
هنر و شعر و ادب
از عاشورای شعر تا عاشورای سینما
نگاهی به فیلمهای عاشورایی/ تصویر عاشورا در سینمای ایران
شعر زیبای قاآنی شیرازی در رثای سیدالشهداء(ع)
طرح گرافیکی عاشورا اثر تازهای از علی وزیریان
تحلیل نقاشی «عصر عاشورا» اثر محمود فرشچیان
دلسرودهای از محسن پاک آیین/ کربلا جز جلوه فرهنگ نیست
مداحی غلط، عاشورا را از شعور تهی میکند/ خواننده و تهیهکننده «آلبوم خورشید» در کافه خبر
شعر عاشورایی شهریار
وقتی پای بازیافت به واقعه عاشورا کشیده میشود/ یادداشتی از پیام فروتن
صوتی و تصویری
گزارش تصویری عاشورا در مختارنامه
روایت «نبرد امام حسین» در روز عاشورا با صدای علیرضا عصار
فیلم عاشورایی که رسول ملاقلیپور مجال ساخت آن را پیدا نکرد
پرسش رضا هلالی از حجتالاسلام قرائتی درباره مساله نماز ظهر عاشورا
خلاقیت هنری در طراحی عاشورایی/ وسایلی که جوانان برای عزاداری میخواهند
عکسهای عاشورایی در خیمه خورشید
روضه دکتر شریعتی در روز عاشورا
/30462
استاد شهید مطهری، عاشورا را چنین توصیف می کند:
حادثه کربلا یک جنایت و یک تراژدى است، یک مصیبت است، یک رثاء است. این صفحه را که نگاه مى کنیم، در آن، کشتن بیگناه مى بینیم، کشتن جوان مى بینیم، شیرخوار مى بینیم، اسب بر بدن مرده تاختن مى بینیم، آب ندادن به یک انسان مى بینیم، زن و بچه را شلاق زدن مى بینیم، اسیر را بر شتر بى جهاز سوار کردن مى بینیم، از این نظر قهرمان حادثه کیست؟ واضح است وقتى که حادثه را از جنبه جنایى نگاه کنیم، آنکه مى خورد، قهرمان نیست، آن بیچاره، مظلوم است. قهرمان حادثه در این نگاه، یزید بن معاویه است، عبیدالله بن زیاد است، عمر سعد است، شمر ذى الجوشن است، خولى است و یک عده دیگر. لذا وقتى که صفحه سیاه این تاریخ را مطالعه مى کنیم، فقط جنایت و رثاء بشریت را پس مى بینیم. پس اگر بخواهیم شعر بگوییم چه باید بگوییم؟ باید مرثیه بگوییم و غیر از مرثیه گفتن چیز دیگرى نیست که بگوییم. باید بگوییم:
ز آن تشنگان هنوز به عیوق مى رسد
فریاد العطش ز بیابان کربلا
اما آیا تاریخچه عاشورا فقط همین مصیبت است و چیز دیگرى نیست؟
اشتباه ما همین است. این تاریخچه یک صفحه هم دارد که قهرمان آن صفحه، دیگر پسر معاویه نیست، پسر زیاد نیست، پسر سعد نیست، شمر نیست. در آنجا قهرمان، حسین است. در آن صفحه، دیگر جنایت نیست، تراژدى نیست، بلکه حماسه است، افتخار و نورانیت است، تجلى حقیقت و انسانیت است، تجلى حق پرستى است. آن صفحه را که نگاه کنیم، مى گوییم بشریت حق دارد به خودش ببالد. اما وقتى صفحه سیاهش را مطالعه مى کنیم مى بینیم که بشریت سرافکنده است و خودش را مصداق آن آیه مى بیند که مى فرماید: «قالوا اتجعل فیها من یفسد فیها و یسفک الدماء و نحن نسبح بحمدک و نقدس لک مسلما»، جبرئیل امین در مقابل اعلام خدا که فرمود: «انى جاعل فى الارض خلیفه» سوالى نمى کند، بلکه آن دسته از فرشتگان که فقط صفحه سیاه بشریت را مى دیدند و صفحه دیگر آن را نمى دیدند، از خدا این سوال را کردند که: آیا مى خواهى کسانى را در زمین قرار دهى که فساد کنند و خونها بریزند؟ و خدا در جواب آنها فرمود: انى اعلم ما لا تعلمون؛ من مى دانم چیزى را که شما نمى دانید. آن صفحه، صفحه اى است که ملک اعتراض مى کند؛ بشر سرافکنده است و این صفحه، صفحه اى است که بشریت به آن افتخار مى کند. چرا باید حادثه کربلا را همیشه از نظر صفحه سیاهش مطالعه کنیم؟ و چرا باید همیشه جنایت هاى کربلا گفته شود؟ چرا همیشه باید حسین بن على از آن جنبه اى که مورد جنایت جانیان است مورد مطالعه ما قرار بگیرد؟ چرا شعارهایى که به نام حسین بن على مى دهیم و مى نویسیم، از صفحه تاریک عاشورا گرفته شود؟ چرا ما صفحه نورانى این داستان را کمتر مطالعه مى کنیم، در حالى که جنبه حماسى این داستان صد برابر جنبه جنایى آن مى چربد، و نورانیت این حادثه بر تاریکى آن خیلى مى چربد. پس باید اعتراف کنیم که یکى از جانى هاى بر حسین بن على ما هستیم که از این تاریخچه فقط یک صفحه اش را مى خوانیم، و صفحه دیگرش را نمى خوانیم. جانى هاى بر امام حسین آنها هستند که این تاریخچه را از نظر هدف منحرف کرده و مى کنند.