تاریخ انتشار: ۱۱ خرداد ۱۳۹۱ - ۱۵:۵۳

سعید معیدفر

چند دهه پیش در کتابهای دوره ابتدایی قصه‌ای بود به‌نام دوستی خاله خرسه. داستان از این قرار بود که فردی با یک خرس طرح دوستی ریخته بود و این دوستی برای او منافعی در بر داشت از جمله اینکه او را در برابر خطرات محافظت می‌کرد. تا اینکه روزی به‌هنگام خواب بعداز ظهری و زمانی که مگسی روی صورت مرد نشسته بود، خرس برای کم کردن شرّ مگس از سر دوستش، سنگ بزرگی برداشت و بر صورت مرد کوفت به این گمان که امنیت مرد را فراهم کند اما ندانسته زندگی او را گرفت. این قصه حکایت دوست نادانی را گزارش می‌کرد که از دشمن دانا خطرناک‌تر است.

دو قرن پیش، جامعه اروپایی که در معرض تحولات شگرف صنعتی قرار داشت و دستخوش بی‌نظمی‌های گسترده اجتماعی شده و ساختارهای اجتماع سنتی بهم‌ریخته بود، موضوع تفکر جامعه‌شناسان بزرگ آن دیار قرار گرفت و آنان با تدبیر، تحولات جامعه خود را زیر نظر گرفتند و توانستند برای برون رفت و یا کاهش بحران‌های فرهنگی اجتماعی جامعه خویش دست به نظریه‌پردازی زده و راهکار ارائه کنند. در آغاز قرن بیستم نیز مجددا مشکلات اجتماعی در جوامعی مانند آمریکا سر بر آورد و نظم و امنیت آن جامعه را در تهدید قرار داد که با همکاری نهادهای علمی و دانشگاهی و جامعه‌شناسان خبره اوضاع تحت کنترل در آمد. در وافع، عقلای قوم و سیاست‌مداران برای استقرار مجدد نظم و امنیت به کمک هم آمدند. امروز علی‌رغم پیچیدگی‌های عظیمی که در اثر صنعت، در ساختار اجتماعی بوجود آمده است و رهایی فرد از بسیاری از قیود گذشته و نیز علی‌رغم مشکلاتی که هنوز وجود دارد اما جوامع توسعه‌یافته از نظم و امنیتی نسبی برخوردارند. رهاورد تاملات جامعه‌شناسان برای استقرار نظم و امنیت در جامعه جدید بدین قرار است.

دورکیم نظم و امنیت جامعه را از طریق تحکیم اخلاق در روابط اجتماعی ممکن دانسته است و ماکس‌وبر آنرا در صلابت ایستارها و ارزش‌های اجتماعی. کارکردگرایان گفته اند که اگر در جامعه‌ای، نظام قشربندی که موجب تقسیم‌کار مبتنی بر صلاحیت‌های فردی می‌شود و اگر مذهب که نقش مهمی در حفظ یکپارچگی نظام اجتماعی دارد، اعتبار خود را در جامعه از دست بدهند، نظم و امنیت آن جامعه تهدید می‌شود. پارسونز نیز ارکان نظام اجتماعی در یک جامعه را پول، قدرت، نفوذ و اعتماد اجتماعی می‌داند و در تحلیل نهایی نیز بر نفوذ و به‌ویژه اعتماد و اطمینان اجتماعی تاکید می‌کند. با این توضیح که اگر در یک جامعه اعتماد اجتماعی مخدوش شود، بتدریج پول و قدرت نیز بی‌اعتبار خواهد شد و دیر یا زود جامعه‌ای که بر پول و زور صرف متکی است نظم و امنیت خود را از دست خواهد داد.

با این وصف، اگر، در یک جامعه‌ای، اخلاق، ارزش‌های اجتماعی، نظام سلسله مراتب مبتنی بر صلاحیت و شایستگی، مذهب و اعتماد اجتماعی سست شود، در حالی که مشکلات ریشه‌ای معیشتی مانند بیکاری و تورم نیز وجود داشته باشد، آژیرهای خطر برای نظم و امنیت آن جامعه به صدا در آمده است. حال اگر در چنین شرایطی، جمعی عالم و دلسوز برای نجات آن جامعه گرد هم آیند و برای کاهش تهدیدها و آسیب‌ها و مسائل اجتماعی به رایزنی بپردازند، آیا نظم و امنیت آن جامعه زیر سوال رفته است؟ یا این کار واکنشی علمی، عاقلانه و مسئولانه برای حل مسئله است؟

منبع: خبرآنلاین