اختلاف قیمت بلیطها در حوزه کنسرت نمایش ها نسبت به دو یا سه سال قبل اگرچه با توجه به رشد نرخ تورم، تا حدودی توجیهپذیر به نظر میرسد اما اگر برای این قیمتگذاریها سقفی قائل نشوند، فضایی برای نقد و حاشیه فراهم خواهد شد که در نهایت پاسخی برای آن باقی نمی ماند؛ هرچند که همین حاشیه ها در فضای مجازی هم میتواند تبلیغی برای این دست کارها به حساب آید و تماشاگر بیشتری را حداقل از سر کنجکاوی به سالن ها بکشاند.
کاکی، آهنگساز و نوازنده تنبور، میگوید: «به نظر میرسد برخی از هنرمندان تحت نظر تهیهکننده ها و مشاورههای قوی و یا داشتن مدیربرنامههای کاربلد، یاد گرفتهاند در چه برههای، به چه صورتی و چه کاری را به روی صحنه ببرند که سودآوری مالی بیشتری برایشان داشته باشد.»
او ادامه میدهد: «حکایت این افراد این است که هم از آخور میخورند و هم از توبره؛ چراکه برخی از این افراد، خودشان را به عنوان هنرمند موسیقی سنتی معرفی میکنند، ساز ایرانی به دست میگیرند و ژست موسیقی جدی دارند، ولی موسیقی که ارائه میدهند موسیقی پاپ است و حتی از خوانندگان پاپ هم استفاده میکنند؛ البته که من با موسیقی پاپ خوب هیچ مشکلی ندارم، اما این گونه ارائه موسیقی بلاتکلیف است.»
این هنرمند معتقد است این هنرمندان با حرکت های غیرمعمول بدن هنگام نوازندگی بیشتر اجراهایشان نمایشی و شو است.
او ادامه می دهد: «این قبیل کارها علیرغم نداشتن محتوایی پیچیده و موسیقی قوی اما با استفاده از جنبهای «نمایش» مانند و همچنین استفاده از چهره های تلویزیونی با استقبال قشری اندک از مردم رو به رو میشوند؛ چراکه عمدتا تبلیغات بسیار بالایی دارند و هر آنچه هم که تبلیغات زیادی داشته باشد، جذابیت پیدا میکند.»
این آهنگساز و نوازنده تنبور تصریح میکند: «در جامعه امروز ما این قشر اندک تازه به دوران رسیده از لحاظ اقتصادی در شرایط خوبی هستند، ولی متاسفانه از لحاظ فرهنگی در سطح پایینی قرار دارند. همین افراد تحت تاثیر تبلیغات گسترده از کنسرتهای پاپ ضعیف و این نوع اجراها حمایت میکنند؛ البته اگر این مخاطبان به تماشای این اجراها ننشینند، کارهای کم محتوا درآمدزایی نمیکنند.»
حیدر کاکی می گوید: «اتفاقی که در این کنسرت نمایشها رخ میدهد، همان جریانی است که در موسیقی پاپ سطح پایین شاهدش هستیم؛ تهیه کننده است که تصمیم میگیرد، چگونه و روی چه کسی سرمایه گذاری کند. مثلاً اوست که خوانندهای را انتخاب می کند و پس از شش ماه، یک سال با تبلیغات گسترده و اجرای ده ها کنسرت، بار خود خواننده را می بندد. ولی یک استاد موسیقی ایرانی یا نواحی سال های متمادی عمر خود را صرف حفظ بخشی از فرهنگ این کشور کرده اما در فقر مالی زندگی خود را سپری میکند تا حدی که توان پرداخت هزینههای درمانش را هم ندارد؛ البته این وظیفه ذاتی دولت هاست که این هنرمندان را حمایت کنند که متاسفانه یا انجام نمیشود یا بسیار ضعیف است.»
کاکی، در مقابل آن دسته از هنرمندان را مثال میزند که تا حد توان مخاطب را درک میکنند، به فکر درآمدهای کلان نیستند و بلیطهایشان ارزانتر است، گرچه که ممکن است دستاورد مالی چندانی هم نداشته باشند، ولی نکته مهم این جاست که این هنرمندان مخاطبانی دارند فرهیخته که از آنچه قرار است به تماشایش بنشینند، آگاه هستند.
«پس مسئولیت اجتماعی چه میشود؟» او در همین زمینه چنین پاسخ میدهد: «مسئولیت اجتماعی برای هنرمندی است که به جامه خود تعهد داشته باشد و هنرش بیان کننده اوضاع کنونی جامعه باشد ولی هنرمندی که به جامعه خود تعهد نداشته باشد این مسائل برایش مهم نیست.»
این نوازنده به حرفهایش چنین اضافه می کند: «اتفاقا این دسته از هنرمندان چه به لحاظ نوازندگی و چه به لحاظ خوانندگی و آهنگسازی، در حیطه کاری خود افراد شناخته شده ای هستند؛ ولی مسئله این است که مهمترین دغدغه برای یک هنرمند باید بازخورد اجتماعی او باشد؛ ولی با برگزاری چنین اجراهایی (کنسرت ـ نمایش ها) این سوال در ذهن متبادر میشود که آیا در شرایط فعلی دغدغه مردم ما این است که چنین برنامههایی را تماشا کنند؟»
او تصریح می کند: «به نظر من که چنین اجراهایی نه تنها هم راستای شرایط کنونی جامعه نیست، بلکه خلاف شرایط اقتصادی موجود است. و هدف تهیه کننده و هنرمندش تنها تامین منافع مالی است و عمدتا هم اثر فاخری خلق نمیکنند.»
۵۷۲۴۴