ابوالفضل خدائی: یکی از چالش ها و دغدغه هایی که در خصوص روی کار آمدن طالبان در افغانستان وجود دارد، احتمال رشد و تقویت گروه های تروریستی همچون داعش و القاعده در سایه عدم وجود دولت مرکزی قوی است. موضوعی که می تواند منجر به همکاری های مجدد بین طالبان و القاعده و یا دیگر گروه های تروریستی شود که در دو دهه گذشته نیز این سابقه وجود داشته است و بدون شک نگرانی هایی را از اینکه افغانستان می تواند به طور بالقوه به مأمنی برای تروریست ها تبدیل شود را افزایش دهد؛ به خصوص برای کشورهای منطقه که با افغانستان دارای مرز جغرافیایی هستند و در حال آماده سازی به منظور تطبیق با شرایط جدید هستند. اینکه رشد و تقویت گروه های تروریستی چه تأثیری بر فضای منطقه خواهد گذاشت موضوع گفتگوی خبرآنلاین با بهرام امیراحمدیان استاد دانشگاه و کارشناس ارشد مطالعات منطقهای بود که در ادامه مشروح آن را می خوانید:
به نظر شما حالا که گروه طالبان افغانستان را در کنترل خود دارد، این احتمال وجود دارد که در خلا عدم وجود یک دولت مستقر گروه های تروریستی رشد کرده و حتی زمینه های همکاری بین گروه های تررویستی همچون داعش و القاعده با طالبان به وجود آید؟
هنوز طالبان به عنوان یک دولت مستقر محسوب نمی شود زیرا شناسائی بین المللی نشده و ساختار دولت ندارد. احتمال آنکه جریاناتی شبیه آنچه در دوره اول حکومت طالبان در افغانستان شکل بگیرد وجود دارد. چون طالبان هرگز نمی پنداشتند که با این سهولت بتوانند بر تمام افغانستان مسلط شوند. طبیعی خواهد بود که بین گروهها و گرایشهای متفاوت آنها ناهماهنگی هایی بروز کند و در سر تقسیم قدرت و اداره یک کشور ۴۰ میلیونی با تفاتهایی بسیار نسبت به دوره اول طالبان را وحشت زده کرده است. آنها در بدو امر توان و ظرفیت اداره متمادی امور را نخواهند داشت. ضمن اینکه از هم اکنون شاهد ناآرامی ها و خیزشهای مردمی علیه طالبان هستیم. قدرت مردم می تواند در نافرمانی های مدنی بروز کند و روز به روز رشد یابنده باشد. اداره امور نیاز به منابع درآمدی از داخل(مالیات و معدن و تعرفه های گمرکی و ترانزیت) و خارجی (کمکهای بشر دوستانه و امکان دریافت وجوه از سوی کشورهای حامی) دارد که در شرایط کنونی هیچکدام فراهم نسیت. درآمدهای داخلی در صورت وجود آرامش و حکومت قانون می تواند فراهم شود و کمکهای خارجی هم تا تثبیت اوضاع و شناسائی بین المللی و رفتار مناسب طالبان با مردم و رعایت حقوق شهروندی بویژه در مورد اقلیتهای دینی و زنان و موارد این چنینی امکان پذیر خواهد بود که نیاز به زمان دارد. بنابراین در یک برهه ای طالبان در اداره کشور با مشکلاتی روبرو خواهند بود. از آنجا که این گروه حکومت را نه از طریق مبارزات سیاسی بلکه به زور تفنگ و اسلحه و حمله های انتحاری و انفجاری و تخریب و بطور کلی حملات تروریستی بدست آورده است، همان رویه را برای اداره جامعه از لوله تفنگ دنبال خواهد کرد که همین امروز در کابل شاهد آن بوده و خواهیم بود. اگر طالبان نتواند به درآمدهای مورد نیاز خود نیز دست پیدا کند ممکن است بار دیگر به مواد کشت تریاک و تولید و صادرات مواد مخدر روی آورد، که سامان آنها بر همین خط استوار بوده است. وقتی طالبان مطرح می کند که در صورت کمک غرب، دیگر از طریق مواد مخدر کسب درآمد نمی کند، بدان معناست که این گروه یک گروه تروریستی محسوب می شود. اگر مواد مخدر را مایه، سرمایه و یا مادر تروریسم بدانیم متوجه می شویم که طالبان از این امر برای تهدید استفاده می کند. شاید به این معنی باشد که بخواهند کشت خود را محدودتر کنند و با قیمتی بالاتر بفروشند و یا اینکه از غرب باج خواهی کنند. اگر دولتی فراگیر تشکیل شود، این دولت قادر است از طریق گمرکات، مالیات بر درآمد و سایر مسائل بودجه را تأمین کند. مساله ای که هم اکنون شاهد آن نیستم. دولتی که طالبان معرفی کرده همگی خودی بوده و فراگیر نیست. یعنی دولتی است که از درون طالبان شکل می گیرد و نه از بیرون آن. چنین مساله ای احتمال دامن زدن به ناامنی در منطقه و رشد مقاومت ضد طالبانی را بیشتر می کند. تظاهرات کابل، هرات و مزارشریف، موضوع پنجشیر و تاخیر در اعلام حکومت و مشارکت دادن جریان تروریستی حقانی در ترکیب دولت از جمله مسائلی است که افغانستان را درگیر کرده است.
از دیگر سو کشورهای غربی نیز اعلام کرده اند که در شناسایی دولت جدید افغانستان تعجیل نخواهند کرد. روز گذشته در پارلمان بریتانیا نیز تصمیم گرفته شد که قصد شناسایی طالبان وجود ندارد. آنها خواهان تصمیم گیری جمعی در باره شناسایی حکومت جدید هستند و آن را منوط به شناسایی در مجمع عمومی سازمان ملل کردند. از همین رو حکومت جدید افغانستان نیاز به رأی کشورهای عضو سازمان ملل برای شناسایی دارد و جامعه جهانی شرایط دشواری را پیش روی طالبان گذاشته است. موضع ایران استقرار دولتی فراگیر در افغانستان است، ولی تعریف حکومت فراگیر از منظر ایران نمی تواند همانی باشد که طالبان ارائه می دهند.
طالبان در داخل برای تثبیت قدرت خود نیازمند مبارزه با گروه های قدرتمند است. یکی از آنها داعش است و اگر نتواند با آنها مبارزه کند بدیهی است که آنها رشد خواهند کرد. ضمن اینکه به لحاظ ایدئولوژی بخشی از بدنه تندروی طالبان افکار نزدیکی به داعش دارد و هر دو سلفی هستند. اینکه طالبان بگوید جدا از داعش است اینطور نیست اگر چه ممکن است در تاکتیک تفاوتهایی داشته باشند ولی ایدئولوژی داعش تفاوت ماهوی با ایدئولوژی طالبان ندارد، هر دو با مذاهب اسلامی غیر خودی مخالف هستند. در ترکیب دولت جدید طالبان حتی یک عضو شیعه وجود ندارد. حتی نه هزاره ها، تاجیک ها و غیره... نه به لحاظ قومی بلکه به لحاظ مذهبی نیز نماینده ای وجود ندارد و همگی خودی هستند. بنابراین وجود چنین شرایطی احتمال قدرت گرفتن داعش را بیش از پیش می کند، چون در دوره استقرار تا تثبیت حکومت جدید و مورد قبول(اگر اتفاق بیافتد) مسائلی و امور بسیاری باید سامان یابد که پرداختن به مبارزه در جبهه ای دیگر پانهم از نوع خودشان، دشوار می نماید. به لحاظ تاکتیکی این احتمال وجود دارد که طالبان اجازه مانور داعش را در افغانستان به منظور جذب کمک های آمریکا را بدهد. از طرفی آمریکا نیز اعلام کرده که اگر داعش رشد پیدا کند آنها با طالبان برای سرکوب داعش وارد عمل خواهند شد. بنابراین این مساله نیز می تواند یک سوی معادله باشد.
نقش بازی مهره ها دراین کشوررا چه طور تحلیل می کنید؟
تحولات افغانستان بسیار پیچیده است و پیش بینی اینکه مهره ها چگونه بازی خواهند کرد به عوامل مختلفی بستگی دارد. یکی از مسائل مهم این است که آیا کمک های بین المللی بار دیگر به کمک افغانستان خواهد آمد یا خیر. دولت ۲۰ ساله افغانستان دولتی نبود که از درآمدهای مالیاتی، عوارض و غیره امور خود را سپری کند. بنابراین دولت متکی به دریافت کمک های بین المللی بوده است. در حال حاضر چنین امکانی وجود ندارد و صندوق آن بلوکه شده است. در گذشته هم اگر کمکی صورت می گرفت به خاطر آرامش و رفاه نیروهای خارجی مستقر در افغانستان بود. اینکه بتوانند تأمین امنیت داشته و از مواردی چون بهداشت، آموزش و غیره برخوردار باشند. وقتی چنین امکانی نباشد، بالطبع کشتی دولت افغانستان به گل خواهد نشست. در این مدت کشورهایی مانند قطر، امارات، پاکستان و عربستان ممکن است به افغانستان کمک هایی موقت ارسال کنند اما این کمک ها مانند کمک های غرب نمی توانند پایدار باشد. بنابراین، تأمین امنیت، بهداشت، آموزش، جریانهای مالی و پولی، بانک و بیمه و سرمایه گذاری و نگهداری راه ها، مخابرات و غیره از موضوعات اساسی است که طالبان با آن مواجه است.
همانطور که اشاره کردم چنین مسائلی فرصت تقویت داعش را نیز فراهم می کند. داعش خراسان نیز که مدت زیادی است که شکل گرفته است. در آسیای میانه و در کشورهایی مانند تاجیکستان، ازبکستان و قرقیزستان جنبش های افراطی اسلامی وجود دارد. همانطور که می دانیم در سین کیانگ نیز این جنبش ها همچنان تداوم دارند و دولت چین با توسل به سرکوب ممکن است نتواند از عهده آنان برآید. بنابراین می بینیم که منطقه مستعد شرایط نامساعدی است که نیازمند مدیریت است.
آیا چین برنامه ای برای مقابله با این تهدیدات تروریستی دارد؟
آنها اویغورها را با قدرت تمام سرکوب می کنند و عمده تمرکز بیشتر روی سین کیانگ و کاشغر است. حتی طبق اخبار و گزارشاتی، چین مساجد آن مناطق را نیز تخریب کرده و به شدت با اسلام گراها برخورد کرده است.
رشد و تقویت گروه های تروریستی آیا می تواند برای روسیه و از طریق چچن وجود داشته باشد؟
چچن از منطقه فاصله زیادی دارد و مرتبط با آسیای مرکزی نیست؛ جایی که تحت کنترل شدید روسیه است. ضمن اینکه گروه هایی که پیش تر در چچن فعالیت می کردند در آنجا حضور ندارند و بیشتر در سوریه مستقر هستند. آنها شهروند روسی نیز نیستند؛ چچن هایی هستند که در جنگ بزرگ قفقاز در قرن نوزدهم به خاورمیانه مهاجرت کردند. به غیر از سوریه، در اردن، لبنان و در قسمت های دیگر نیز پراکنده هستند. آنهایی که در چچن هستند برای انتقام گیری از روسیه فعال بودند که یکی از بهانه های حضور روسیه در سوریه نیز همین مساله بود. بنابراین این تهدید از طریق آسیای مرکزی وجود ندارد.
آیا می توان گفت که قدرت گیری طالبان در افغانستان برای ایران خطری ندارد؟
خیر. چرا که آنها هم مرز با استان های سنی نشین ایران هستند. استان سیستان و بلوچستان و خراسان جنوبی از جمله آنها است. البته اخیرا موضع اخیر ایران در خصوص دخالت نظامی پاکستان در پنجشیر سنجیده مناسب و بجا بود. ایران از هم اکنون باید نسبت به تحولات جاری اعلام موضع کند تا طالبان بداند با یک قدرت منطقه ای قوی روبرو است.
یکی از خطرات پیش رو مساله کنترل مواد مخدر است که در گذشته دولت افغانستان و ناتو آن را کنترل می کرد. اما در حال حاضر گروهی سر کار آمده که حکومت مرکزی محسوب نمی شود و به آن شبکه های عنکبوتی می گویند. هر قسمتی از طالبان یک فرماندهی آتش به اختیار برای خود دارد و شریعت را از دیدگاه خود تعریف می کند. بنابراین این انسان ها هستند که شریعت را تعریف می کنند و نه یک حکومت. دشواری آن برای ایران نیز همین است که با یک ساختار دولتی مواجه نیست. بلکه یک نیروی انقلابی ـ چریکی است که شریعت و به قول خودشان حکومت و حاکمیت شریعت را از دیدگاه شخصی و از طریق لوله تفنگ و شخصی که تفنگ را در دست دارد اعمال قدرت می کند.
طالبان و خطرات احتمالی آن در آینده را باید جدی گرفت. شناسائی یا عدم شناسائی و برقرار روابط دیپلماتیک با آن سرنوشت بسیار حساسی برای دولت سیزدهم است که ما امیدواریم با درایت و صبر و حوصله مورد توجه قرار گیرد. به امید روزهای بهتر.
>>> این مطالب را هم بخوانید:
خطر طالبان برای چین تا چه اندازه جدی است؟
ورود نظامی پاکستان به پنجشیر؛ موضع ایران تغییر کرد؟
تکرار سیاهچاله دهههفتاد؛ایران باید تهدید را به فرصت تبدیل کند
سایهخطر«بازی بزرگ جدید»بر سر ایران؛چه شد که همسایه بهاینروز افتاد؟
۳۱۰۳۱۱