«مرد هزارچهره» که پرویز ثابتی از او نام برد چه کسی بود؟

ساواک از طریق او کارهای بسیار بزرگی انجام می‌دهد. ازجمله پرویز ثابتی در برنامه‌های اخیرش و قبلا هم در شوهای تلویزیونی که در ایران نشان دادند، وقتی می‌خواست درباره ترور بختیار صحبت کند، از مردی به نام «مرد هزارچهره» نام می‌برد.

به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، احمد غلامی در روزنامه شرق گفت‌وگوی مفصلی با پرویز نویدی انجام داده، نویدی از دوستان نزدیک بیژن جزنی است که تا پیش از کشته شدن او و دیگر همراهانش در تپه‌های اوین، در کنار او بوده. نویدی در جریان این گفت‌وگو درباره «مرد هزارچهره‌»ای توضیح می‌دهد که تشکیلات حزب توده تهران و چریک‌های فدایی خلق را به ساواک لو داد و از طریق همو بود که ساواک توانست به تیمور بختیار در عراق نزدیک شود و او را ترور کند. این بخش از گفته‌های نویدی را در پی می‌خوانید:

نام بیژن جزنی را موقعی که در بیرون به گروه چریک‌های فدایی وصل شدم شنیده بودم، ولی فقط در حد نامش و این‌که انسان مهمی است و رفقا که در بیرون به فکر بودند که اگر بتوانند کاری کنند و عده‌ای را آزاد کنند، در رأسش بیژن جزنی مطرح بود. تا این‌که در ۱۷ مرداد ۱۳۵۱ دستگیر شدم و بعد از دوران بازجویی، ما را به زندان موقت شهربانی فرستادند، در آن فلکه معروفی که الان به نمایشگاه و موزه‌مانندی تبدیل شده و آن زمان زندان موقت شهربانی بود. طبقه دوم بالای کتابخانه، بخش سیاسی بود و طبقه پایین هم زندانیان عادی بودند.

۲۳ آبان بود که گفتند بیژن جزنی را آوردند. از نرده‌ها، فلکه را می‌دیدیم. بیژن جزنی، احمد صبوری و پنج شش نفر دیگر را به زندان آوردند و ما خیلی خوشحال بودیم که آن‌ها را می‌بینیم. گروه بیژن، یک بخش از تشکیل‌دهنده‌ها و مؤسسین چریک‌های فدایی خلق بودند که خودش در تاریخچه‌ای که می‌نویسد به ‌عنوان گروه ۱ و گروه ۲ از آن نام می‌برد: گروه ۱، بیژن جزنی، حسن ضیاظریفی، سورکی، سعید مشعوف کلانتری، عزیز سرمدی و جلیلی افشار بودند. گروه ۲، مسعود احمدزاده، پویان و مفتاحی بودند. و البته رفقایی که آن موقع بنام نبودند ولی بعدا خیلی بنام شدند؛ مثل حمید اشرف، صفاری‌آشتیانی و صفایی‌فراهانی که جزو گروه بیژن، یعنی گروه ۱ بودند. بیژن و سورکی سلاحی تهیه کرده بودند و قرار بود این سلاح بین‌شان ردوبدل شود که با ورود شیخ کویت به تهران همزمان شد. در تهیه اسلحه، کسی به نام آقایی با آن‌ها همکاری می‌کرد که با ساواک در ارتباط بود. درواقع ساواک از ماجرای اسلحه خبر داشت.

وقتی آقایی خبر می‌دهد که قرار است چه اتفاقی بیفتد، از ترس این‌که برنامه‌ای برای شیخ کویت داشته باشند و مسئله‌ساز شود، تصمیم به دستگیری این دو رفیق می‌گیرند و این دو را سر قرار در ماشین دستگیر می‌کنند. درنتیجه از این گروه، بیژن جزنی و عباس سورکی در سال ۱۳۴۶ دستگیر می‌شوند و آن‌ها را زیر شکنجه‌های بسیار بسیار شدید می‌برند؛ طوری که کسانی که دیده بودند می‌گفتند سورکی بعد از ۴۶-۴۵ روز که از زیر شکنجه بیرون آمد، تمام موهایش سفید شده بود. این‌ها مجبور بودند یک‌سری اطلاعات سوخته بدهند، ولی اساس گروه‌شان را حفظ کردند و کسی به دنبال آن‌ها دستگیر نشد. از یک چیزی هم استفاده می‌کردند، بیشتر منوچهر کلانتری را که در خارج بود می‌گفتند که اعضای گروه را می‌شناسد و اسامی مستعاری را گفته بودند. آن زمان بقایای گروه این‌ها که در بیرون فرماندهی‌شان با سعید کلانتری بود، تصمیم می‌گیرند به فلسطین بروند، هم برای آموزش دوره نظامی و هم این‌که اسلحه تدارک ببینند.

به همین منظور از طریق حسن ضیاظریفی تلاش می‌کنند بفهمند چه امکانی برای گذشتن از مرز وجود دارد. ضیاظریفی با کسی آشنا بود که با حزب توده کار می‌کرد. او به عباسعلی شهریاری‌نژاد مراجعه می‌کند که در رأس تشکیلات تهران حزب توده قرار گرفته بود و با ساواک همکاری می‌کرد. درحقیقت از طریق عباسعلی شهریاری‌نژاد، تشکیلات تهران حزب توده ایران، کامل در اختیار ساواک بود. افراد بسیار شریفی هم آن‌جا حضور داشتند و فعالیت می‌کردند، مثل آصف رزم‌دیده و صابر محمدزاده که بخش اصلی چاپخانه حزب توده را اداره می‌کردند. ساواک این چاپخانه را گرفت، اما دور و بر را دست نزد. حزب توده از خارج تصمیم گرفت نیروهایی برای بررسی وضعیت ایران بفرستد. در دوره تنفسی که در سال‌های ۱۳۳۹ تا ۱۳۴۲ به وجود می‌آید و امینی روی کار می‌آید و جبهه ملی شروع به فعالیت می‌کند، یک‌سری مبارزات کارگری هم شروع می‌شود و عباسعلی شهریاری‌نژاد که از افراد وابسته به حزب توده بود، فعالیت خیلی گسترده‌ای را شروع می‌کند و با کارگران رابطه می‌گیرد و دستگیر می‌شود.

زمانی که دستگیر می‌شود (نمی‌دانم زیر شکنجه بوده یا نبوده) به هر حال شروع به همکاری با ساواک می‌کند. همکاری بسیار پیچیده‌ای داشت، آدم زرنگی هم بود، به همین دلیل اجازه می‌دهند به خارج برود و با رهبری حزب توده ارتباط بگیرد. می‌رود و گزارش می‌دهد. آدم توانمندی بود، سران حزب توده هم خوشحال می‌شوند و او را تأیید می‌کنند و تشکیلات تهران که تأسیس می‌شود، در رأس کار قرار می‌گیرد. ساواک از طریق او کارهای بسیار بزرگی انجام می‌دهد. ازجمله پرویز ثابتی در برنامه‌های اخیرش و قبلا هم در شوهای تلویزیونی که در ایران نشان دادند، وقتی می‌خواست درباره ترور بختیار صحبت کند، از مردی به نام «مرد هزارچهره» نام می‌برد. آن مرد هزارچهره، همین عباسعلی شهریاری‌نژاد بود که از طریق او در عراق با بختیار تماس می‌گیرند، به او نزدیک می‌شوند، اعتمادش را جلب می‌کنند و مأموران ساواک را به آن‌جا می‌فرستند و چون بختیار به شکار علاقه‌مند بود، او را به شکارگاهی کشانده و در آنجا ترورش می‌کنند.

این یکی از کارهای عباسعلی شهریاری‌نژاد بود و پرویز ثابتی در تلویزیون ترور بختیار را به‌ عنوان یکی از افتخارات بزرگ ساواک تعریف می‌کند. علاوه بر آن، عباسعلی شهریاری‌نژاد که تشکیلات تهران حزب توده را در اختیار داشت، با سازمان‌ها و جریان‌های مختلفی که در ایران شکل می‌گرفتند رابطه می‌گرفت، نفوذ پیدا می‌کرد و سر ‌موقع آن‌ها را تحویل ساواک می‌داد. در آن دوره کمتر محفلی را می‌توانیم سراغ بگیریم که از طریق عباسعلی شهریاری‌نژاد به ‌نوعی لو نرفته باشد...

۲۵۹

کد خبر 2055709

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =

آخرین اخبار