دکتر محمود سریع‌القلم، استاد دانشگاه شهید بهشتی، در گفتگویی با خبرگزاری مهر به بررسی سبک زندگی معطوف به توسعه یافتگی پرداخته و سبک کنونی زندگی ایرانی را نقادی و راهکارهای پیشنهادی خود برای اصلاح آن را مطرح ساخته است. مجموع اظهارات و پیشنهادات وی را به صورت جدول زیر گزارش کرده ایم.

موضوع
اظهارات
تعریف توسعه
توسعه یافتگی سطحی از فکر انسان است.
 
 
 
مبنای توسعه یافتگی
مبنای توسعه یافتگی، فکر و اندیشه است؛ مبنا تفکرات یک حکومت و یک ملت است. نهادها و ساختارها مبتنی بر اندیشه‌ها ساخته می شود. لذا فکر بر نهادسازی تقدم دارد. بنابراین تا زمانی که افکارمان را اصلاح نکنیم نمی توانیم ساختارها و نهادهای متناسب با توسعه یافتگی را بسازیم.
اصالت انسان به فکر اوست. هر انسانی مساوی است با فکر و اندیشه‌ای که دارد. وقتی می توانیم عادات خود را عوض کنیم که فکر خود را عوض کنیم. زمانی می توانیم بسیاری از خلقیات خود را تغییر بدهیم که در معرض اندیشه‌های جدید قرار بگیریم و انسان از طریق این آگاهی است که می تواند خود را عوض کند. لذا فکر، بحثی بسیار جدی است و از این جنبه رسانه های ما نارسایی های بنیادی دارند.
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
راهکارهای اصلاح افکار برای توسعه یافتگی
1- مناظره: در جامعه‌ای که مناظره نیست فکر، منجمد باقی می‌ماند. در دانشگاهی که مناظره و بحث و گفتگو نیست جامعه رشد نخواهد کرد. برای اینکه فکرمان اصلاح شود باید نسبت به تمام موضوعاتی که مبتلا‌ به آن هستیم در فضاهای مناظره‌ای قرار گیریم. اگر قرار باشد بلندگوی اندیشه و فکر فقط نزد دولت باشد هیچ امری اصلاح نخواهد شد.
جهان همیشه هابزی بوده و خواهد بود. هیچ لذتی بالاتر از قدرت و سمت و منصب و تسلط بر دیگران نیست چه دموکراسی حاکم باشد چه نباشد. حوزه قدرت حوزه لذت و کیف است. 300 سال تاریخ اندیشه سیاسی چنین به ما می‌گوید. جامعه باید آگاهی و تشکل پیدا کند. با آرامش، استدلال، منافع گروهی و صنفی، جامعه می‌تواند روابطی معقول میان خود و سیاستمداران ایجاد کند. به عنوان مثال، مردم ما باید آگاهی پیدا کنند که به فرد و اداها و فیگورهای فرد، رأی ندهند بلکه به فکر و برنامه و آینده‌نگری رأی دهند.
اتفاقاً در کشور ما اطلاعات خیلی زیاد است. یعنی به صورت رسمی و غیررسمی و به صورت مستقیم و غیرمستقیم اطلاعات فوق العاده زیاد است اما مناظره وجود ندارد. باید توجه داشت که تمدنها با مناظره‌ها و با گفتگوی مکاتب گوناگون شکل می گیرند. با اطمینان بالا می توان گفت که در جامعه و در موضوعات مختلف مناظره نداریم و یک نوع یکسان سازی فکری در عموم مسائل در جامعه وجود دارد. این موضوع مانع تولید فکر و اندیشه است. این موضوع به پرسش شما مرتبط می شود که آیا برای توسعه یافتگی باید رفت سراغ نهادها یا باور، مرام و اندیشه‌های توسعه. اعتقاد دارم که باید رفت سراغ فکر و اندیشه. فکر و اندیشه هم زمانی شکل می گیرد که مکاتب فکری مختلف را در جامعه داشته باشیم و در هر حوزه ای از هنر، سیاست، محیط زیست، اخلاق و دین باید مناظره های اجتماعی را داشته باشیم. اگر این امر محقق نشود پیشرفت نمی‌کنیم.
چه انتظاری از شهروندان خود داریم که نسبت به مسائل آگاه بشوند! یک شهروند عادی فرصت آگاهی را ندارد او فقط می تواند در معرض این مناظره‌ها قرار گیرد تا راه خودش را پیدا کند. به همین دلیل است که در رسانه‌های ما تصویری و غیرتصویری باید فضای گفتگو و مناظره و دیالوگ و آزادی در طرح اندیشه‌های رقیب به وجود بیاید. این موضوع تا محقق نشود در بسیاری از مسائل دیگر نیز متوقف خواهیم ماند.
2- استفاده از تجربه کشورهای دیگر: از جهان باید بیاموزیم. سرنوشتمان به این جهان گره خورده است. این تفکر در کشور که به دنبال اندیشه‏ها و راه حل درونی در داخل هست غافل از این است که می‌توان از تجربه دیگر کشورها آموخت. ما می‏توانیم از تجربیات کشورهای دیگر بیاموزیم و خیلی سریعتر مسیر توسعه یافتگی را طی کنیم. این خیلی عاقلانه نیست که چه در دانشگاه یا در حوزه های اجرایی از رموز پیشرفت کشورهای توسعه یافته جهان غافل باشیم و فکر کنیم خودمان باید الگویی طراحی کنیم. چه بسا میتوانیم از تجربیات کشورهایی که به تازگی توسعه یافتند استفاده کنیم. اتفاقاً الان در دانشگاه‏های ما وضعی پیش آمده که خیلی علاقه به فهم جهان وجود ندارد. یعنی آن فضای دستگاه‏های دولتی که می‏خواهد همه چیز را از منظر داخلی نگاه کند به شدت به دانشگاه های ما سرایت پیدا کرده است. علاقه به فهم جهان و فهم الگوهای کشورهای دیگر بسیار کاهش یافته است در حالیکه میتوانیم از جهان در تمام حوزه‌های مدیریت اجتماعی موارد زیادی بیاموزیم.
جامعه، دانشگاه و دستگاه‏های اجرایی همه در یک قالب صرف درونی فکری قرار گرفته اند و گریزی به جهان برای یادگیری و تغییر در آنها دیده نمی‏شود. آنجاست که می‏توانیم مناظره را مطرح کنیم و ببینیم دیگران چه کار کردند .آنقدر سیاسی فکر میکنیم که تمام جهان را یک پدیده و هیولایی سیاسی می‏بینیم. شاید موضوع سیاسی 10 درصد واقعیت بیرونی باشد در حالیکه یک سری مسائل انسانی هم وجود دارد که میتوانیم از آنها بیاموزیم.
 
 
مناظره=مدنیت
تجربه بشری نشان داده که توسعه یافتگی سیاسی تابع و محصول مناظره است. یعنی هر چه مناظره بیشتر داشته باشیم جامعه به سمت مدنیت بیشتر حرکت می کند و این مدنیت بیشتر باعث می شود در حوزه مسائل سیاسی بتوانیم عملکردها را اصلاح کنیم.
 
 
 
 
 
رقابت و تفکر حزبی در ایران
مبنای توسعه یافتگی سیاسی رقابت حزبی است. مبنای رقابت حزبی کار تشکیلاتی و جمعی است. ما کار جمعی و تشکیلاتی را هنوز در جامعه نیاموخته‌ایم. ما کار محفلی را آموخته‌ایم ولی کار تشکیلاتی را نیاموخته‌ایم. در حال حاضر نیز حوزه سیاست مساوی است با تعداد قابل توجهی از آشنایان و دوستان محفلی؛ یک جمعی که دارای افکار و منافعی هستند که شاید تعلقات مالی هم داشته باشند و ممکن است اعضای یک گروه در گروه دیگر هم عضو باشند که به معنای حزب نیست. حزب یعنی عده ای که برای مدیریت و افزایش کارآمدی و ثروت یک کشور برنامه دارد.
ما برای اینکه بتوانیم به نظام رقابت حزبی برسیم راه بسیار طولانی در پیش داریم. ما هنوز فرهنگ این کار را نداریم که حزبی فکر کنیم ولی محفلی فکر می‌کنیم. این تفکر محفلی نزد ما قوی است و از قدیم هم بوده است. شاید نزدیک به یک قرن است که خلقیات محفلی نزد ما وجود داشته و هنوز هم رایج است. مبنای حزب، فکر و برنامه و مناظره‌های درون حزبی است.
 
 
 
 
 
تاثیرپذیری ایران از تفکرات چپ مارکسیستی
تفکرات چپ مارکسیستی در تاریخ 60 ساله اخیر فکری و روشنفکری ایران بسیار مسلط بوده است. حتی اعتقاد دارم بسیاری از افکار اقتصادی و سیاست خارجی که امروز وجود دارد ریشه‏های چپ مارکسیستی دارد. ما هنوز از تفکر چپ رها نشده‏ایم. در حالیکه جهان 20 ساله پیش مبانی تفکر چپ را به تاریخ سپرد هنوز ما آن را به تاریخ نسپرده‏ایم. یک دلیلش این است که تفکر چپ با منافع جریان‏های سیاسی ما سازگاری دارد. اگر ما کشوری و ملی فکر کنیم و ببینیم برای کل ایران چه پارادایمی مناسب است تفکر چپ را رها میکنیم. زیرا تفکر چپ در دنیا شکست خورد. سرنوشت توسعه یافتگی ایران خارج از حلقه تجربیات بشری نیست. یعنی نمیتوانیم بگوییم که ما یک تافته جدا بافته‏ای در نظم جهانی هستیم و پیشرفت ما هیچ وجه مشترکی با کره جنوبی، ترکیه و برزیل ندارد. اتفاقاً ما که حتی در حوزه الگوها باید بومی سازی کنیم، در این بومی سازی میتوانیم الگوهای جدی از این کشورها بگیریم. به عنوان مثال با توجه به اینکه ذخایر عظیم فسیلی داریم حتماً تولید ثروت ملی در ایران تابع ذخایر فسیلی است که ما با چه فرمولی نهایت بهره برداری را از آنها بکنیم.
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
شاخص هایی برای اصلاح سبک زندگی ایرانیان
1- کتاب خواندن و مناظره کردن: نمیپذیرم که میانگین ایرانیان پولی برای کتاب خریدن ندارند. چرا که ایرانیان برای غذا و تفریح پول به اندازه کافی دارند ولی برای مطالعه و ارتقای سطح فکری پول خرج نمیکنند. انسان از آنجا که احساس نیاز می‏کند کتاب می‏خواند و یا به مناظره‌ها گوش می‌کند. احساس نیاز است که انسانها را رشد می‏دهد. این آگاهی در جامعه باید رشد یابد و افراد از خود بپرسند آیا نیازی به کتاب خواندن دارند یا نه. فرهنگ شفاهی در ایران احساس بی نیازی به کتاب را تقویت کرده است و فکر میکنیم فقط باید گوش دهیم و نباید بخوانیم و مطالعه کنیم و این نخواندن هم فکر، هم رفتار، هم خلقیات و هم انرژی ‏ای که باید برای تغییر بگذاریم را به حالت انجماد رسانده است. هرکس که به وجدان خودش رجوع کند این نتیجه را میگیرد که بی تردید سطح و کیفیت فرهنگ عمومی ما ظرف 10 سال گذشته کاهش یافته است. طی این مدت ادب، تربیت، مدنیت و سطح اجتماعی تقلیل یافته و سطح اعتماد کم شده است. یک دلیلش این است که به مصرف‏گرایی و کاهش مطالعه و مناظره روی آوردیم و سطح فکرمان را ارتقاء نمی‌بخشیم. یکی از پیامدهای بسیار مثبت کتاب خواندن این است که خودشناسی انسان افزایش می‏یابد و اینجاست که برای من معماست این جامعه‏ای که اینقدر ادعای اخلاقی و عرفانی دارد چقدر وقت برای بیرون از خودش می‏گذارد تا اینکه برای خودش.
2-رعایت حقوق انسانهای دیگر:در این زمینه خیلی سقوط کرده‌ایم. امروزه در فرهنگ عقب افتاده آپارتمان نشینی در شهر تهران یک خانواده تا 3 صبح به قدری سرو صدا میکند که کل محله اعتراض می‏کنند. این برای این است که هیچ احترام و حقوقی برای دیگران قائل نیستند. رعایت حقوق دیگران، تربیت می‏خواهد. یکی از نکات مهمی که طی سالها در اجلاس داووس آموخته‌ام تواضع بزرگان اقتصاد و سیاست دنیاست. تواضعی که در "بیل گیتس" دیدم، را در خانواده های عالی‌نسب و خسروشاهی‏ها در دوره نوجوانی دیده بودم. حالا امروز تازه به دوران رسیده‏ها که از طریق رانت و ارتباط فامیلی و... به پول و ثروت هنگفتی رسیده‏اند حداقل حقوق را برای دیگران قائل نیستند و آموزش فرهنگ مدنی ندیده‏اند. این عده تصور می‏کنند چون پول دارند بر دیگران هم تفوق دارند. جالب اینکه این امر به هیچ وجه با فرهنگ دینی و انباشته شده تاریخی ما ایرانیان سنخیت هم ندارد. رعایت حقوق دیگران بسیار مهم و کلیدی است. اتفاقاً قواعد دینی ما در این رابطه بسیار آموزنده است. الان فرهنگ عمومی و اخلاقی ما بسیار انحطاط پیدا کرده است. این مسئله باید در یک جایی بحث شود. باید تعریف کردن از خودمان را هم متوقف کنیم اینکه می گوییم ما شاخص هستیم و در دنیا بسیار ممتاز هستیم به هیچ وجه درست نیست. اگر با رئیس شرکت زیمنس یا کارخانه بنز یا رئیس هیأت مدیره سونی یا نخست وزیر فرانسه یا نمایندگان مجلس هند و یا حتی سیاستمداران جدید عرب حوزه خلیج‌فارس معاشرت کنید عموماً آدمهای مدنی، متواضع و آگاه به مسائل جهانی و کسانی هستند که برای مراعات حقوق دیگران و انسانهای دیگر تربیت شده اند.
3- داشتن تفکر منصفانه:افراد فکری منصفی باشیم. در فرهنگ میانگین ایرانی کتمان، مماشات و توجیه زیاد داریم که برای توسعه یافتگی و سبک زندگی معقول مضر هستند. البته توجیه کردن یک خصلت انسانی است ولی اگر آحاد یک جامعه بخواهند پیشرفت کنند باید نسبت به یکدیگر منصف باشند. باید حداقل کتمان و مماشات را به کار گیریم و معقول و منطقی تعامل کنیم.
4-ایجاد تنوع در لذت های زندگی: سبک زندگی ما لذات ما را به موارد خاصی محدود می‌کند. قدم زدن در خزان، با دوستان فرهنگی بودن، کمک کردن به ایتام، 5 دقیقه به یک گل نگاه کردن، 40 صفحه در مورد خود نوشتن، احترام به عابر پیاده، نپریدن وسط حرف دیگران، سکوت فراوان، آشغال پرت نکردن از اتومبیل، جواب تلفن مردم را دادن، مؤدب بودن، تقدیر از کار خوب، ویژگیهای مثبت افراد را دیدن، گفتن 10 مرتبه در روز: من اشتباه کردم، زبانهای خارجی آموختن و سرزدن به حلقه‏های 1و 2 و 3 زندگی خودمان در زندگی ما ایرانی ها بسیار محدود است. ما به مراتب مادی‌تر هستیم حداقل از مردم اروپا. میانگین مردم اروپا یک زندگی بسیار معمولی دارند و از زندگی با ثبات و آرامی که دارند راضی هستند و تنوع عجیبی در دامنه لذاتشان دارند. از اینکه به جنگل یا دریا بروند یا به افراد کمک کنند و یا کتاب بخوانند و وقت برای خودشان بگذارند خیلی خرسند میشوند. ولی دامنه لذات ما خیلی محدود و مادی است. این تلقی ما از زندگی باعث میشود که دائماً در اضطراب باشیم و از آن ابعاد غیر مادی زندگی بهره نبریم.
5-نظام اجتماعی باثبات: برای این کار باید قوه‏های مقننه و قضائیه بیش از وضعیت فعلی، با قاعده مندی و انصاف بیشتری عمل کنند تا اینکه توازنی میان قوه مجریه و دستگاه‏های اجرایی و دستگاه‏های نظارتی کشور به وجود آید.
 
 
 
 
سیاستمداران چگونه می توانند سبک زندگی را تغییر دهند؟
300 سال تحقیقات علم سیاست به ما می‏گوید جامعه‏ای معقول است که میان نهادهای قدرتمندش توازن وجود داشته باشد. اگر این توازن وجود نداشته باشد شهروندان ضرر خواهند کرد. تحقق این توازن در یک نظام حقوقی قوی و در حوزه سیاسی و اجرایی است که خودش را نشان میدهد. اینچنین است که سبک زندگی از یک طرف آداب، عادات و خلقیات منطقی است و از طرف دیگر یک دستگاه اجرایی و نظارتی باید پشتوانه آن سبک زندگی باشد که بتواند آن را تأمین کند. برای همین نخبگان سیاسی ما خودشان باید سبک زندگی خود را عوض کنند. سیاستمداران ما عموماً در اضطراب و نگرانی و در توجیه موقعیت خودشان هستند این بسیار با سیاستمداران حتی هندی و چینی فرق می‏کند که ساعت 5 به منزل می‏روند. ولی سیاستمداران ما 90 درصد زندگی‏اشان سیاست است و خیلی فرصت نمی‏کنند که زندگی کنند. سیاستمداران ما با اینکه امکانات خوبی دارند ولی زندگی‏اشان دائم در اضطراب و ناآرامی است. تا زمانی که سیاستمداران ما سبک زندگی خود را به طرف آرامش و ثبات و بیرون آمدن صرفاً از کانون سیاست تعریف نکنند طبعاً آن اثرات مثبت خودش را هم در جامعه منعکس نخواهد کرد.
 
 
 
 
 
فرمول پیشنهادی دکتر سریع القلم برای تغییرسبک زندگی
فرمول پیشنهادی من برای سبک زندگی از یک طرف اصلاح افکار و روشهای جامعه است و از طرف دیگر کارآمدی و نظارت قوی دستگاه‏های اجرایی کشور است که باید فضای دوطرفه و پویا با جامعه را فراهم کنند. کانون این اصلاح هم ترویج مناظره است تا اینکه همه در اثر این مناظره‏ها بتوانند افکارشان را ارتقاء دهند و تلقی‏اشان از زندگی را تغییر دهند و این قدر به دنبال مادیات و امکانات و مناصب نباشند. به عنوان کسی که تاریخ ایران را قدری خوانده این را یک مشکل تاریخی میدانم که بخصوص در قرن اخیر داشته‌ایم و هنوز در شرایط فعلی هم وجود دارد؛ یعنی تلقی مادی از زندگی اما با یک صورت و ویترین اخلاقی و معنوی و با واژگانی که باطن عملی کمتری دارند. عبور از غرایز به فکر و اندیشه در سرزمینی که از کانون‌های بنیادی فلسفه جهانی است امری است حیاتی. نزدیک کردن ذهن و بیان اخلاقی به عمل، انتقال از مصرف‌گرایی به تولید و خلاقیت و وارد کردن فرهنگ در زندگی، مهمترین نکات در تغییر سبک زندگی ایرانی است.
 
 

62303/

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
4 + 5 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • بی نام FR ۱۱:۵۰ - ۱۳۹۴/۰۳/۳۰
    3 0
    عالی بود.پاینده باشی دکتر