۰ نفر
۲۳ اردیبهشت ۱۳۹۷ - ۱۰:۱۱
یادی از اصغر مهدوی و کار سترگ وی

مرحوم دکتر اصغر مهدوی فرزند حاج محمدحسین امین‌الضرب، در 22 اردیبهشت سال 1383 درگذشت. ایشان به‌رغم آن که استاد در اقتصاد بود، کار بی‌نظیری در باره سیرت رسول‌الله کرد. این گزارش آن کتاب است.

متخصص اقتصاد، متبحر در سیره نویسی
آگاهیم که مرحوم دکتر اصغر مهدوی (1293 ـ 22 اردیبهشت 1383) در رشته حقوق و اقتصاد تحصیل کرده و استاد اقتصاد دانشگاه تهران بوده است. این که چنین استادی در اندیشه تصحیح یک اثر مهم فارسی ـ دینی می افتد، و استادانه آن را آماده می کند، یک ویژگی استثنایی است. تصحیح چنین اثری، نیاز به دانش های زیادی در حوزه سیره و حدیث از یک طرف و زبان فارسی و دقایق آن از سوی دیگر و نیز اصول تصحیح متن و رعایت روش های درست و صحیح است، اموری که وی به خوبی از آنها آگاه بوده و در این متن رعایت کرده است. نگارش یک مقدمه در بیش از دویست صفحه، آن هم بسیار اصولی و روشمند، نشانگر آن است که وی خط استادانی مانند قزوینی و مینوی را ادامه داده و چنان که خود تصریح کرده، در این اثر، کاملا از همراهی مرحوم مینوی برخودار بوده است. این به معنای آن نیست که وی این امور را از وی فرا گرفته، و هرچند تحت تأثیر او، و دوستان دیگرش از جمله دانش پژوه و افشار و جز آنها بوده، و اما خود وی استادی به تمام معنا در این زمینه بوده است.

این را هم باید عرض کنم که مرحوم مهدوی، به طور ضمنی در این کتاب، ارادت خویش را هم به حضرت رسول (ص) و خاندان وی نشان داده و هیچ موردی بدون احترام از آن حضرت یاد نکرده است. به عبارت دیگر می توان گفت که بخشی از انگیزه او در این امر، انگیزه دینی بوده است. این امری است که بنده از سبک و سیاق کتاب دریافتم.

نخستین آشنایی وی با این کتاب، در سال 1330 بوده، زمانی که تصویری از نسخه ای کتاب را مینوی، از ترکیه به ایران آورده است. زان پس تا سالهایی که وی به چاپ آن مشغول شده، و این پس از درگذشت مینوی در سال 55 بوده، یکسره با این کتاب، مأنوس بوده است.
باید اعتراف کنم، با این که چندین بار بود این مقدمه را مرور کرده بودم، این بار هم، از خواندن آن بسیار استفاده کرده و لذت بردم، اثری که هیچ گاه کهنه نخواهد شد و همیشه به عنوان یک تحقیق الگو در امر مقدمه نویسی بر آثار تصحیحی قابل استفاده است. باز هم باید تعجب کرد که مردی که تخصصش حقوق و اقتصاد بوده و در غرب تحصیل کرده، چه مقدار با این حوزه آشنایی و ورود داشته که توانسته است این اثر را عرضه کند. این کتاب در سال 1360 در 1136 صفحه توسط انتشارات خوارزمی منتشر و بعدها در سال 1377 تجدید چاپ شده است.

کتاب سیرت رسول‌الله (ص) چیست؟
کتاب سیرت رسول الله در اصل ترجمه کتاب سیرة النبی (ص) عبدالملک بن هشام است که توسط رفیع الدین ابومحمد اسحاق بن محمد همدانی ابرقوهی (م 623) با نثری زیبا و در جریان نهضت فکری ـ تاریخی فارس در قرن هفتم (حوالی سال 612) انجام گرفته است. طبعا تصحیح این کتاب، از بعد زبان فارسی، امری بس مهم است، اما کاری که مرحوم اصغر مهدوی بویژه در مقدمه انجام داده، بسی مفصل تر و عالمانه تر از جنبه فارسی آن و بیشتر در حوزه سیره نگاری است. در واقع، این مقدمه طولانی نشان می دهد که مرحوم مهدوی تصمیم گرفته است تا در باره سیره نگاری، تحقیق جامعی انجام دهد و به نظرم در این کار موفق بوده و کار کم نظیری انجام است. او می توانست فقط به ترجمه فارسی بیندیشد و به همان پردازد، اما مقدمه طولانی که او درحوالی دویست صفحه در باره سیر سیره نویسی، نقش ابن اسحاق، سرگذشت سیره او، و کار ابن هشام بر روی سیره ابن هشام و این ترجمه نوشته، نشانگر تلاش قابل ستایش او در حوزه سیره نگاری به صورتی است که می توانم بگویم در ایران بی سابقه بوده است.

جست‌وجو تا آخر کار
نکته ای که باید گفت این است که مقدمه سیرت رسول الله، نشان می دهد، در هر زمینه که بحثی می شود، مرحوم مهدوی، تا آخر ماجرای آن موضوع را دنبال می کند. اگر بناست مأخذی دیده شود، اگر بناست از منبعی استفاده شود، تردید نباید کرد که او تا آخر رفته و آن چه را قابل دسترس بوده، تهیه کرده، دیده و گزارش آن را است. برای مثال، وقتی بحث از قدیمی ترین شرح حال ابن اسحاق می شود، و این که این شرح حال در طبقات آمده، اشاره می کند که بخشی از طبقات در چاپ لیدن افتاده است. ایشان حتما شنیده که نسخه ای از طبقات که متن کامل است در استانبول در کتابخانه احمد ثالث بوده، است. بنابرین تلاش کرده تا به آن دسترسی پیدا کند و این کار را کرده واست: «قسمت مربوط به تابعين طبقه چهارم و پنجم اهل مدينه در طبع ليدن چاپ نشده و ظاهرا تصور مى‏شده كه اين قسمت مفقود شده است. اينك پس از آنكه معلوم شد اين قسمت از كتاب طبقات موجود است براى اولين بار سطور ذيل را كه بشرح حال ابن اسحاق مربوط است از روى جزء نهم نسخه احمد ثالث (اسلامبول) شماره 2835 مربوط به طبقه پنجم تابعين از اهل مدينه در اينجا نقل مى‏كنيم». او این نسخه را به کمک دوستی بدست آورده که تصویر آن را تهیه کرده و برای او ارسال کرده و اکنون هم در دانشگاه است. طبعا از او تشکر کرده و نوشته است: « بكمك دوست گرامى آقاى پروفسور عدنان ارزى ميكروفيلمى از نسخه كتابخانه احمد ثالث تهيه شد كه اكنون در كتابخانه مركزى دانشگاه است و از بذل مساعدت ايشان تشكر مى‏كنيم. اينك متن ابن سعد مأخوذ از ورق 242 نسخه شماره 2835 كتابخانه احمد ثالث...».

استفاده از تحقیقات مستشرقان آلمانی در باره سیره
جستجوهای وی، چنان که اشاره شد، بسیار جدی است. برای مثال طبعا او برای ترجمه متن های آلمانی مربوط به سیره ابن اسحاق، باید مطالبی که به آلمانی در باره ابن اسحاق نوشه شده بود، می خواند. در این باره، متوسل به مرحوم زریاب شده و از او تشکر کرده است: «غالب مطالب مربوط به شرح احوال محمد بن اسحاق از كتاب فوك (منابع زبانهاى اروپائى شماره 9) كه به زبان آلمانى است اقتباس شده است و بمراجع ديگرى هم كه رجوع شده براى تكميل همان مطالبى بوده است كه در كتاب فوك آمده است و فوك به آنها دسترسى نداشته. اين كتاب را دوست گرامى و استاد دانشمند جناب آقاى دكتر عباس زرياب خوئى ترجمه و در جلسات متعدّدى بنگارنده املاء فرمودند در اينجا از محبت و كمك بى دريغ ايشان سپاس گزارى مى‏كنم».

مقدمه ووستنفلد را هم بر سیره ابن اسحاق، چاپ آلمان، از طریق دیگری ترجمه و استفاده کرده است. وی با اشاره به منازعه میان مالک بن انس و ابن اسحاق و ارجاع به مآخذ عربی در این باره می افزاید: « راجع بمطاعن ابن اسحاق و جوابهاى آن، همچنين رجوع شود بمقدمه و وستن فلد، از آقاى على فيروز آبادى كه اين مقدمه را ترجمه كرده‏اند تشكر مى‏كنم».

روش کاملا علمی در تصحیح متن
دانشی که مرحوم مهدوی در زمینه تاریخ نگاری اسلامی در بخش سیره نویسی داشته، کاملا علمی بوده و با تسلط بر روش تحقیق، و رعایت اصول پژوهش در این این حوزه و نیز حدیث نگاری نوشته شده است. عبارات وی گواه این است که دقیقا به منابع ابن اسحاق آگاهی دارد و با اشاره به رجالی از مدینه که او سیره را از آنان گرفته در باره اسناد وی می نویسد: «محمّد بن اسحاق تنها به استماع سخنان اساتيد نامى خود اكتفا نكرد و در يك تلاش دائم كوشيد تا بشخصه احاديث و أخبار را از زبان راويان مشهور و كسانى كه با اصحاب و تابعين نزديك پيغمبر ارتباط داشتند و توانسته بودند معلوماتى را بدست آورند بشنود و جمع آورى كند. شاهد اين مدّعى آنست كه عدّه راويانى كه ابن اسحاق از ايشان نقل خبر كرده است در سيره ابن هشام به تنهائى در حدود يكصد نفر است با آنكه در موارد بسيارى از ذكر راوى خود اجتناب مى‏ورزد و اخبار را با عباراتى مانند چنانكه شنيده‏ام و يا بنابر آنچه به من خبر داده‏اند و از قول شخصى كه مورد اتّهام نيست و غيره، شروع مى‏نمايد. اگر كسان ديگرى را كه ابن اسحاق از ايشان نقل خبر كرده است و در كتاب سيره ابن هشام اسم آنان ذكر نشده و نام ايشان در كتابها و منابع ديگر اعمّ از روايات مربوط به سيره و تاريخ و روايات مربوط به احكام و سنن آمده است به شمار آوريم رجال سند ابن اسحاق از يكصد نفر نيز تجاوز خواهد كرد».

وی در باره کتاب سنن ابن اسحاق که یک مجموعه حدیثی بوده نیز توضیحاتی داده است، این که کتاب از بین رفته، اما نقلهایی از آن در منابع آمده است. تفاوت بخاری و مسلم و دیگر مصادر حدیثی سنی تا برسد به مسند احمد بن حنبل که احادیث فراوانی در سنن از ابن اسحاق دارد، نشان می دهد که دکتر مهدوی کاملا به روش کار حدیث نویسی، نقل کردن، باقی مانده نقلها در آثار دیگر و این که تفاوت بین این مصادر در نقل از ابن اسحاق بسته به دیگاهشان در باره ثقه بودن یا نبودن او، همه حکایت از تسلط او بر تاریخ نگاری و حدیث نویسی و امر روایت و نگارش در قرون اولیه دارد.

طبیعی است که طی دهه های اخیر، تحقیقات جدید فراوانی در باره منابع سیره صورت گرفته و تعداد زیادی کتاب سیره قدیمی، متن کامل یا گردآوری اخبار برجای مانده ومدون شده، منتشر شده است. آنچه تا آن زمان در دسترس بوده، ایشان خبر داشته است. برای مثال، آنچه زاخاو از سیره گمشده موسی بن عقبه گردآوری کرده را دیده بوده، و طبیعی است که در سالهای اخیر دست کم دو مورد دیگر این سیره بازسازی شده که بسیار مفصل تر است. ایشان نوشته است: «خطيب بغدادى ابن منتخبات را روايت كرده و سلسله سند آن به برادرزاده موسى يعنى اسماعيل بن ابراهيم بن عقبه منتهى مى‏شود. منتخبات مزبور را در سال 1904 ميلادى زاخاو چاپ كرده است ولى در صحّت و اصالت احاديثى كه در ان آمده است ترديد كرده‏اند زيرا از طرفى با مطالبى كه در مغازى موسى ابن عقبه به شهادت طبقات ابن سعد وجود داشته و مربوط است به معرّفى اشخاصى كه در وقايع بزرگ حيات پيغمبر دخالت داشته‏اند، سنخيّت ندارد، و از طرف ديگر غالب آنها به طور ضمنى دلالت دارد بر بالا بردن مقام ابو بكر و ساير صحابه و كاستن مقام اهل البيت عليهم السّلام‏».

در کل باید گفت، مرحوم مهدوی، از کارهای مستشرقین در باره منابع تاریخ اسلام، از جمله سیره ابن هشام و آثار نزدیک به آن دوره، کاملا خبر داشته و جزئیات آن را می دانسته و اغلب را بدست آورده است. از جمله در باره وهب بن منبه، و پاپیروسی که از وی در 53 صفحه باقی مانده و تحقیقی که روی این متن و توضیح و ترجمه آن به آلمانی شده خبر داده است.

از این قبیل مطالب در جای جای مقدمه او و پاورقی ها دیده می شود. نمونه آن ارائه گزارش کارهای ژرژ خوری در باره وهب بن منبه و انتشار برخی از آثار او توسط وی است.

تخصص در روایت حدیث و کتاب در قرون متقدم
مرحوم مهدوی، نسبت به بحث «طریق» در روایت، به خصوص روایت کتاب، آگاهی کامل داشته و از معلوماتی که در این زمینه بدست آورده بوده، در تحقیقی که در باره سیره کرده، کاملا بهره برده است. بحث تفصیلی او در باره روایت سیره ابن اسحاق از او و طرق مختلف این روایت است که یکی از بهترین بحث های این کتاب است. او به استقصای این طرق پرداخته و تفاوت آنها را با یکدیگر و آنچه از هر کدام برجای مانده را شرح می دهد.

مهم ترین روایان از ابن اسحاق
بخش مهمی از مطالب وی در باره راویان سیره از ابن اسحاق است که او استقصای کامل کرده و تا آنجا که امکان داشته، موارد برجای مانده را بیان کرده است. برای مثال در باره ابراهیم بن سعد بن ابراهیم زهری و این که در چه منابع حدیثی اخبار او از ابن اسحاق برجسته، به تفصیل به ذکر موارد پرداخته است. ابونعیم، حاکم نیشابوری، اعلام الوری طبرسی و یاقوت حموی، از کسانی هستند که از طریق او از ابن اسحاق روایت کرده اند. وی به آثار شیعی هم توجه داشته و مثلا این که کافی یا من لایحضر هم از او روایت دارند را یادآور شده است. (مقدمه سیرت رسول الله: 19 « 22).

زیاد بن عبدالله بن طفیل بکائی م 183 ، راوی اصلی سیره ابن اسحاق است که به گفته مهدوی، و به استناد منابع، دو بار، ابن اسحاق سیره را بر او املا کرده است. ابن هشام، نزد وی تحصیل کرده، و به روایت او سیره را گزارش کرده، و همین روایت است که امروزه باقی مانده است.

یونس بن بُکَیر راوی دیگر کتاب ابن اسحاق است که سال 199 در کوفه درگذشت. بخشی از سیره ابن اسحاق به روایت او باقی مانده است و مهدوی هم به آن دسترسی داشته است. اصل آن هفده جزء بوده که فقط پنج جزء آن باقی مانده است. آن زمان این بخش توسط محمد حمیدالله ـ که مرحوم مهدوی با وی هم در ارتباط بوده ـ چاپ شده بوده، اما مرحوم مهدوی میکروفیلم آن را هم تهیه کرده، در دانشگاه گذاشته و ارجاع به همان داده است.

مهدوی از دیگر راویان ابن اسحاق ـ به جز دو نفر اصلی پیشگفته ـ و قطعات برجای مانده از آنان به نقل از ابن اسحاق هم یاد کرده است. عبدة بن سلیمان کلابی، عبدالله بن نمیر همدانی، یحیی بن سعید بن ابان قرشی اموی، جریر بن حازم ازدی، سلمة بن فضل ابرش انصاری، علی بن مجاهد بن مسلم، ابراهیم بن مختار تمیمی (سیرت، ص 38)، سعید بن بزیع، عثمان بن ساج بن عمرو جزری، محمد بن سلمه بن عبدالله باهلی، هارون بن ابی عیسی شامی کاتب، از جمله راویان او هستند. مورد اخیر فقط کاتب اوست و حدیثی از طریق وی از ابن اسحاق نقل نشده است (سیرت، ص 35). مهدوی تقریبا، هر آنچه را در دسترش داشته، تتبع کرده و روایات اشخاص بالا را از ابن اسحاق در منابع دیگر، فهرست کرده است. این کار در آن زمان، جستجوی بیش از حد نیاز داشته و او تقریبا همه کتابهای عربی این حوزه را در اختیار داشته و مراجعه و استفاده کرده است.

دکتر مهدوی با اشاره به این که منبع اصلی طبری به سیره ابن اسحاق همین روایت سلمه بن فضل ابرش بوده، [و در منابع آمده که نسخه ای که ابن اسحاق برای منصور نوشته بوده، در اختیار او بوده] به این نکته توجه می دهد که «عده روایات طبری از ابن اسحاق در تفسیر و تاریخ به حدی است که شمارش آنها در این مختصر مناسب نیست و باید به فهرست تاریخ طبری و متن تفسیر او تا زمانی که فهرست جامعی از آنها تهیه نشده، مراجعه کرد» (سیرت، ص 36).

این نکته کاملا درستی است. همچنین این یادآوری وی که بخش قابل توجهی از کتاب المبتداء ابن اسحاق در اخبار مکه ازرقی آمده و یکی از راویان از ابن اسحاق با نام عثمان بن عمرو بن ساج از مشایخ جد نویسنده اخبار مکه بوده و این برای بررسی آن بخش از ابن اسحاق فوق العاده مهم است. واسطه میان این عثمان بن ساج با جد ازرقی، شخصی به نام سعید بن سالم قداح است. (سیرت، ص 40).

از محمد بن سلمه باهلی هم قطعه ای در کتابخانه ظاهریه دمشق بوده که به گفته مهدوی، محمد حمیدالله آنها را هم در ادامه متنی که از یونس بن بکیر منتشر کرده، انتشار داده است. (سیرت، ص 42).

کتابهای کهن سیره و تاریخ که از ابن اسحاق نقل کرده اند
مرحوم مهدوی برای تکمیل بحث، و این که روایات ابن اسحاق در منابع بعدی چگونه است، به جز راویان مستقیم از وی که 15 نفرند، فهرستی از منابعی که به طور کلی ـ با واسطه یا بی واسطه ـ اخباری از ابن اسحاق را در کتاب های خود آورده اند، مانند واقدی، طبری، خیاط، بلاذری و ... ـ بدست داده است. (سیرت، ص 56). مهدوی هوشیارانه اشاره می کند که واقدی، نقلی از ابن اسحاق ندارد، اما کتابش ولو یک نسل متأخر است، روایاتش از نظر منابع مانند آن است، و می توان بر تحقیق و بررسی، روایات آنها را کنار هم قرار داد و با یکدیگر مقایسه کرد. آن وقت به مقاله ای از مارسدن جونز اشاره می کند که در باره گاهشماری مغازی نوشته و در اخبار خواب عاتکه، به مقایسه میان روایات ابن اسحاق و واقدی پرداخته است (سیرت، 57). این یادآوری های استادانه مهدوی، نشان می دهد که وی دقت تمام و کمالی در نگارش این مقدمه داشته است.

ترکیب اصلی کتاب ابن اسحاق و کار ابن هشام روی آن
اما این که روایت اصلی کتاب ابن اسحاق چه ترکیبی داشته است، یک پرسش مهم است. ترتیب تاریخی روایات، شبیه به آنچه امروز ما در ابن هشام می بینیم بوده، یا با آن متفاوت بوده است. این نکته ای است که آقای مهدوی یادآور شده و با مقایسه برخی از نقلهای دیگر، از جمله روایت یونس بن بکیر که حمیدالله منتشر کرده با متن های مشابه در سیره ابن هشام، نشان می دهد که ترتیب اصلی کتاب ابن اسحاق، چندان دقیق نبوده و مثلا روایات ازدواج آمنه و عبدالله، پیش از حکایت تبّع آمده است. (سیرت، ص 44)، یعنی سرجای اصلی اش نبوده است. البته این از اهمیت کار ابن اسحاق و این که او مطالب را در سه بخش المبتدأ، المبعث و المغازی ریخته، نمی کاهد. مرحوم مهدوی نوشته است: «بنابراين مى‏توان حدس زد كه ارباب مغازى و خبر قسمتهاى مختلفه اطّلاعات و معلومات خود را قبلا بر حسب فصولى منظّم و تقسيم بندى مى‏نموده‏اند و در هنگام تقرير و املاء، قسمتى يا تمام آن فصول را بدون رعايت ترتيب تاريخى روايت مى‏كرده‏اند. با وجود عدم ترتيبى كه در نقل روايات مختلفه مشاهده مى‏شود، سيره ابن اسحاق داراى سه قسمت اساسى با عناوين كتاب المبتدء و كتاب المبعث و كتاب المغازى كه ابن اسحاق آنها را تقرير و املاء كرده، بوده است. هر يك از اين سه قسمت، به سبب وحدت موضوع و توالى تاريخى، به منزله فصلى است از فصول يك مجموعه كه بيان جامعى است درباره ظهور اسلام و سرگذشت پيغمبر اكرم صلعم در نزول تدريجى وحى الهى از آغاز آفرينش تا رحلت حضرت ختمى مرتبت صلعم. در دنياى اسلام هيچ يك از كسانى كه پيش از ابن اسحاق و پس از او به تأليف سيره و تاريخ پرداخته‏اند مانند او از نظر كلّى به وقايع ننگريسته‏اند و حتّى در تأليف تاريخ عالم هم مشرب و خطّ مشى روشنى نداشته‏اند». (سیرت، ص 45).

ابن هشام چه کاری در تهذیب سیره ابن اسحاق کرد؟
از ابن اسحاق که بگذریم، نوبت به ابن هشام (م 218 یا 213) می رسد که به دلیل تهذیبی که از سیره ابن اسحاق کرده، و باقی مانده، شهرت دارد. مرحوم مهدوی در اینجا (سیرت، ص 48 به بعد، در باره ابن هشام و کار او روی سیره نوشته است. وی خود را موظف دیده اولا در باره محذوفات ابن هشام از سیره گزارش داده، و ثانیا از مطالبی که ابن هشام، به نام خود، به این کتاب افزوده، یاد کند. او روایت زیاد بن عبدالله بکائی، استادش را، اصل قرار داده، و از دیگر کسانی که سیره را از ابن اسحاق روایت کرده بودند، استفاده ای نکرده است. (سیرت، ص 53).

در این میان، طبری بیش از همه از کتاب المبتدأ نقل کرده است. مهدوی به درستی می نویسد: «آنچه طبرى از كتاب المبتدء و كتابهاى المبعث و المغازى ابن اسحاق نقل كرده بيشتر از طريق سلمة بن فضل است و اهميت تاريخ طبرى در موضوع بحث ما بيشتر از اين جهت است كه در هيچ مأخذ ديگرى روايات ابن اسحاق به اين مقدار و به اين تفصيل و دقّت وجود ندارد و با مراجعه به آن مى‏توان دريافت كه ابن هشام در سيره خود ترتيب و نظم و روش ابن اسحاق را در نقل اخبار خصوصا اخبار مربوط به مغازى رعايت كرده است». (سیرت، ص 63).

مقایسه نقل‌های باقی مانده از ابن اسحاق با آنچه در سیره ابن هشام آمده
دقت در مقایسه میان اخباری که خلیفة بن خیاط از ابن اسحاق نقل کرده با آنچه در سیره آمده، یا مقایسه میان آنچه ابن قتیبه از ابن اسحاق نقل کرده با مواردی که ابن هشام نقل کرده، همین طور بلاذری، از کارهای دیگر دکتر مهدوی است که انجام داده و روی مواردی که تفاوت و تهافت هست، انگشت نهاده است (سیرت، ص 60 ـ 61). همین کار را در مورد مقدسی در البدء و التاریخ، و و حاکم نیشابوری هم انجام داده و توجه می دهد که مقدسی موارد را خلاصه کرده، و دقیقا نمی توان گفت که چه تفاوتهایی وجود دارد. در عین حال، با اشاره به ابن اسحاق می گوید او اولین کسی است که کتاب در باره بدء الخلق نوشته است (سیرت، ص 65 ـ 66). وی اخبار ابونعیم از ابن اسحاق را در دلائل النبوه و همین طور ابن عبدالبر را در کتاب سیره او با سیره ابن هشام تطبیق داده است. اصولا همین بخش کتاب، خود یک تحقیق مهم و مفصل بوده و روشن است که وقت زیادی بدان اختصاص داده است. مهدوی نشان می دهد که صبر و حوصله کافی برای مقایسه این اخبار داشته و به دقایق و نکات ریز توجه می کرده است.

ابن اسحاق و امامیه و اخبار فضائل
نکته دیگر که به صورت مستقل به آن پرداخته، بحث «ابن اسحاق و امامیه» است. این که چه مقدار اتهام تشیع او درست است، یا آنچه شیعه مطرح کرده و او را از عامه دانسته است. راهش آن است تا نقلهای او در باره آنچه شیعه به آن علاقه مند است، را بررسی کند و او این کار را کرده است. وی در چند بخش، اخباری که در باره امام علی (ع) در سیره و بویژه همراهی های او با پیامبر (ص) است و نیز فضائلی که برای امام علی (ع) نقل شده، تمرکز کرده است. او نه فقط از سیره ابن هشام، بلکه آنچه از ابن اسحاق در نسخه یونس بن بکیر آمده، و همین طور در منابع دیگر، و به نوعی مربوط به امام علی علیه السلام و اهل بیت می شود آورده است. این بخش مقدمه، یکی از بهترین قسمت آنهاست که عینا و البته بدون ذکر ارجاعات که همه از آثار کهن، از سیره ابن هشام و منابع دیگر است، می‌آورم: «محمّد بن اسحاق درباره مصاحبت دائمى و نزديكى معنوى علىّ عليه السلام با پيغمبر صلعم اخبارى نقل كرده كه فهرست اجمالى آنها از اين قرار است:
تكفّل و تربيت على عليه السّلام، و اسلام آوردن وى پيش از مردان ديگر و نماز گزاردن در خفا و به اتّفاق خديجه عليها سلام. خبر مربوط به دعوت بزرگان قريش پس از نزول آيه: وَ أَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ و خواندن ايشان به قبول إسلام و حديث فراش و نيابت على (ع) از پيغمبر صلعم در مكّه براى رد أمانات، انتظار و توقف پيغمبر صلعم در قبا تا ورود على عليه السّلام به آنجا، حديث مؤاخات در مدينه، بناى مسجد رسول الله صلعم به دست مهاجرين و أنصار و رجز على عليه السّلام درين باره، حكايت تزويج حضرت فاطمه سلام الله عليها و صداق آن حضرت، إعطاى كنيه ابو تراب به على عليه السّلام در جنگ عشيره [5]، ثبات و پايدارى على عليه السّلام در جنگها، خصوصا حراست آن حضرت از پيغمبر در جنگ أحد، دخالت در قضيه إفك، كتابت صلحنامه حديبيه، توسّل ابو سفيان به آن حضرت براى شفاعت، كشف خدعه حاطب بن أبى بلتعه، جبران خطاى خالد بن وليد به نيابت از جانب پيغمبر صلعم در فتح مكه، پايدارى و حراست از پيغمبر صلعم در جنگ حنين، نيابت در مدينه به هنگام جنگ تبوك و حديث منزلت، ابلاغ سوره براءة به عنوان نزديكترين و شايسته‌‏ترين كس از أهل البيت، شركت در هدى و قربانى پيغمبر صلعم در حجّة الوداع، يارى پيغمبر صلعم در مرض موت و غسل و دفن آن حضرت درباره شجاعت و مردانگى على عليه السلام و سهم آن حضرت در غزوات و سرايا، ابن اسحاق اخبار ذيل را آورده است:
إعطاى رايات از طرف پيغمبر به على عليه السلام و علمدارى آن حضرت در جنگهاى بدر و أحد و بنى قريظه و خيبر، به قتل آوردن مشركان قريش در جنگهاى بدر و أحد و خندق [4] و قتل سران يهود در جنگ خيبر. حكايت شرم و آزرم آن حضرت در امتناع از كشتن ابو سعد بن أبى طلحه در غزو أحد و عمرو بن العاص در جنگ صفّين و حكايت امتناع از خلع زره عمرو بن عبد ودّ.

درباره كرامات على عليه السلام اين اخبار نيز در روايات محمد بن اسحاق آمده است: خبر دادن پيغمبر صلعم از شهادت على عليه السلام به دست شقى‏ترين مردم و شفاى چشم درد آن حضرت به كرامت پيغمبر صلعم و حديث: «لأعطينّ الرّاية غدا رجلا يحبّ الله و رسوله يفتح الله على يديه، ليس بفرّار» در جنگ خيبر. محمد بن اسحاق در نقل وقايع بعد از وفات پيغمبر اخبارى آورده است كه حكايت از ماجراى امر خلافت دارد: گفتگوى عبّاس بن عبد المطّلب با على عليه السلام در مرض موت پيغمبر صلعم، كناره‏‌گيرى از حضور در سقيفه بنى ساعده و اشتغال به مراسم تدفين پيغمبر و رفتن آن حضرت به خانه فاطمه سلام الله عليها و امتناع از بيعت با أبى بكر، عدم ترديد عموم مهاجران و أنصار بر اينكه صاحب امر پس از پيغمبر صلعم، على عليه السلام است و منع كردن آن حضرت فضل بن عباس را از گفتگو درباره استحقاق خود در امر خلافت، اقرار بر اينكه تعيين ابى بكر به خلافت امرى اتّفاقى و تصادفى بوده است، تهديد عمر على را به قتل در صورت امتناع از بيعت با ابى بكر، خطابه حضرت زهرا سلام الله عليها در مجلس ابى بكر درباره فدك.

أخبار مربوط به دوران خلافت على عليه السلام كه ابن هشام به آنها اشاره نكرده است: خبر مربوط به گذشتن عايشه از محلّ حوأب، خبر مربوط به اعزام على عليه السلام محمد بن جعفر و محمد بن ابى بكر را به كوفه براى جمع آورى لشكر، فرستادن ابن عبّاس را نزد طلحه و زبير و جواب ايشان، خبر مربوط به دعوت على عليه السلام معاويه را به بيعت و جواب او، و سبب پيوستن عبيد الله بن عمر به معاويه، پيغام عبد الرحمن بن كلده از شهداى صفّين به على عليه السلام درباره دور كردن مجروحان از ميدان جنگ، مذاكره معاويه با أطرافيان خود درباره انتقام‏جوئى از على عليه السّلام.

درباره مناظراتى كه ميان طرفداران على عليه السّلام و مخالفان آن حضرت وجود داشته است، در روايات ابن اسحاق آثارى مشاهده مى‏شود: گفتگوى مروان بن حكم با على بن الحسين عليهما السّلام درباره حمايت على عليه السّلام از عثمان و سبب بدگوئى طرفداران بنى أميّه از آن حضرت، مناظره‏ حسن بن أبى الحسن در مجلس حجّاج درباره فضائل على عليه السّلام و خشم حجّاج.

محمّد بن إسحاق علاوه بر أخبار ياد شده فوق، درباره بعضى ديگر از اهل البيت هم رواياتى آورده است:
شمارش اولاد حضرت فاطمه از على عليهما السلام و ازدواج آن حضرت پس از وفات حضرت زهرا سلام الله عليها با أمامه دختر أبى العاص بن الرّبيع از زينب بنت رسول الله صلعم و تزويج أمّ كلثوم با عمر و صداق او و اشاره به اينكه على عليه السّلام به آسانى رضايت به اين امر نداده است و ذكر حديث نبوى: كلّ سبب و نسب منقطع يوم القيامة إلّا ما كان من نسبى و سببى از قول عمر، به مناسبت اين ازدواج. تفصيل ازدواج عون بن جعفر با أمّ كلثوم پس از كشته شدن عمر و گفتگوى حسنين عليهما السّلام با او درباره منزلتش در ميان مسلمانان و گفتگوى على عليه السّلام درباره منزلت و امتياز فرزندان حضرت فاطمه عليها سلام بر فرزندان ديگرش به لحاظ نزديكى ايشان با پيغمبر صلعم و گفتگوى على عليه السّلام با فرزندان درباره ازدواج أمّ كلثو. خبر مربوط به تزويج حضرت زينب عليها السلام با عبد الله بن جعفر ابن أبى طالب. در فضائل حضرت سجّاد عليه السّلام ابو الفرج اصفهانى در كتاب أغانى با اسانيد خود از طريق يونس بن بكير از ابن اسحاق نقل كرده است كه آن حضرت تا هنگام وفات از مستمندان مدينه دستگيرى مى‏كرده و آنان پس از وفات آن حضرت دريافتند كه چه كسى از ايشان دستگيرى مى‏كرده است. (سیرت رسول الله، ص 74 ـ 79]

بیفزایم که در منابعی چند، گفته می شد که ابن هشام، شیعیات ابن اسحاق را حذف کرده است. روزگاری بنده به مقایسه بخش های افزوده ابن هشام با آنچه ابن اسحاق آورده پرداختم، و دریافتم، حتی در مواردی که ابن اسحاق، روایتی غیر شیعی را بر روایتی شیعی ـ غالبا در باره فضائل و عمکرد امام علی علیه السلام در دوره رسول (ص) ـ ترجیح داده، ابن هشام، شکل شیعی را گزارش و تأیید کرده است. این مطالب ضمن مقاله ای منتشر شد.

چرا متن ابن هشام شهرت یافت؟
مرحوم مهدوی، بحثی در باره شهرت سیره ابن هشام و چرایی ن دارد و ضمن آن به دلایل این امر پرداخته، از نسخ فراوان آن، شروح و حواشی بر آن، و حتی آثاری که سیره ابن هشام را به نظرم درآورده اند، یاد کرده که همه نشانگر شیوع این کتاب و نفوذ آن است، به طوری که سبب شده تا روایات دیگر کتاب ابن اسحاق و از جمله اصل آن، از دور خارج شود و امروز ما نسخه اصل را به طور کامل در اختیار نداشته باشیم [سیرت، 83 ـ 85]. مباحث مربوط به اصل سیره ابن اسحاق و ابن هشام، تا صفحه 89 مقدمه جلد اول سیرت رسول الله آمده که خود کتابی مستقل به صورت یک تک نگاری در باره سیره ابن اسحاق است.

از اینجا به بعد، به سراغ ترجمه آن به فارسی آمده است.

ترجمه فارسی از کیست؟ خاندان رفیع الدین اسحاق همدانی ابرقوهی
یک سؤال مهم این است که ترجمه سیره النبی از کیست؟ در این باره دیدگاه هایی از سوی دانش پژوه و حتی ایرج افشار مطرح و نقد شده و نظریه مجتبی مینوی که بر اساس قرائن موجود در آغاز نسخه به نظر صحیح تر می آید و مطالب دیگری هم آن را تأیید می کند، درست دانسته شده است. (سیرت، ص 91 ـ 92) مرحوم مهدوی در باره نظر مجتبی مینوی و قرائنی که آن را تأیید می کند و پس از درگذشت مینوی در سال 1355 یافته، به تفصیل بحث کرده است. اطلاعات پراکنده ای از این خانواده در منابع مختلف هست و نشان می دهد که از میانه قرن ششم، این خاندان که در اصل همدانی، اما در رفت و آمد مرتب به مصر و شام بوده و کارشان تجارت پوستین هم بوده (لذا به وبری شهرت داشته اند) نامشان در منابع آمده است.

در همین سفرهاست که سیره النبی را نزد استادانی در مصر درس گرفته و آن را به ایران منتقل کرده و به فارسی هم در آورده اند: «اينك كه بر اساس مدارك موجود به شرح احوال و وقايع زندگانى افراد مشهور خاندان رفيع الدين همدانى قاضى ابرقوه مى‏نگريم مى‏بينيم كه چگونه اين اشخاص در سفرهاى دور و دراز خود در پى كسب علم و معرفت بوده و از دانشمندان و بزرگان چندى فيض برده‏اند و نتيجه مكتسبات و مسموعات خود را چون كتابى مانند سيرت رسول الله صلعم از ديارى به ديار ديگر به عنوان تحفه و هديّه با خود آورده‏اند و آن را براى مردمى كه به آن آشنائى نداشته‏‌اند ساخته و پرداخته و در خور فهم و ذوقشان دراورده و با يادگار گذارده‏اند و چيزى را كه درك آن به عده محدودى اختصاص داشته است به فهم مردم بسيارى نزديك كرده‌‏اند.» (سیرت، ص 95).

تتبع گسترده مرحوم مهدوی در باره این خاندان در مآخذ عربی مختلف، آثاری که در شرح حال رجال حدیث نوشته شده، نشانگر تسلط کامل وی در امر شرح حال نویسی بر اساس متون مختلف و مقایسه و مقابله آنها و نقد و بررسی این مطالب و استخراج ایده های تازه و نقادی آنها برای بدست آوردن یک گزارش تازه است. سومین فرد شناخته شده از این خاندان همین ابومحمد اسحاق بن محمد ابرقوی مترجم سیره است که میان سالهای 582 تا 623 می زیسته و پس از تحصیل در مصر و سفرهای علمی به شهرهای دیگر، به عنوان قاضی ابرقو تعیین و در سال 623 در قاهره درگذشته است. (سیرت، ص 101 به بعد). شهرت این خانواده به ابوقوهی از سوی ابوالمعالی احمد فرزند کوچک ابومحمد اسحاق بن محمد است که سال 701 در مکه درگذشت. (سیرت، ص 108). و این هم نکته لطیفی از عباس اقبال: «شايد بتوان احتمال داد مقصود شيخ سعدى در اين بيت بوستان:
مرا شيخ داناى مرشد شهاب دو اندرز فرمود بر روى آب
همين ابو المعالى ابرقوهى بوده است، رجوع شود به مقاله مرحوم عباس اقبال، زمان تولد و اوائل زندگانى سعدى (مجله تعليم و تربيت شماره 11 و 12 ص 641)». بحث از این خاندان که در نهایت با معرفی برادر زاده رفیع الدین ابومحمد اسحاق بن محمد ابرقوهی مترجم سیره تمام می شود، به پایان می رسد (سیرت، ص 113).

دو نکته که از آن غفلت شده
شاید لازم بود در اینجا، به دو نکته توجه می داد: یک اهمیت ارتباط ایران این دوره با مصر و شام و استفاده علمی از آن نواحی و داد و ستدهای حدیثی و تاریخی، دیگری اشاره به حوزه علمی فارس و اصفهان که در زمینه های دینی، فعال تر از شهرهای دیگر بودند. در این میان ابرقو امتیاز ویژه ای داشت که کمتر به آن توجه داده شده است. هر دو نکته، تقریبا از توجه مرحوم مهدوی دور مانده است.

مترجم تا چه حد به متن عربی وفادار بوده است؟
اما در باره ترجمه و چگونگی آن، مرحوم مهدوی بحث های سودمندی را آورده است. سوال نخست این است که آیا وی، به متن عربی کاملا وفادار بوده است؟ آیا او سعی کرده خود را از قید و بند متن عربی آزاد کرده و مطابق فهم خود، و ارائه درکی به مخاطب، نثری را که خود دوست دارد عرضه کند؟ در اینجا، مرحوم مهدوی، با دقت به مقایسه برخی از موارد می پردازد، مثلا این نمونه : «صفحه 20 كه ابتداى باب دوم در آنجا است و مربوط است به تفصيل نسب و فهرست آن كه با قول ابن اسحاق در سطر 15 شروع می‌‏شود و به سطر 4 از صفحه 21 ختم مى‏‌گردد. در اينجا مترجم عباراتى را كه ابن هشام درباره روايت خود از طريق بكّائى و طرز كارش در نقل سيره آورده حذف كرده است‏» (سیرت، ص 115).

مرحوم مهدوی با مقایسه ده‌ها مورد دیگر، به تصرفاتی که ابرقوهی در متن انجام داده، از تقدیم و تأخر، یا حذف برخی از توضیحات یا موارد دیگر، پرداخته و آنها را به خوبی تبیین کرده است. حوصله ایشان در این موارد، قابل ستایش است. (سیرت، 115 ـ 120).

وی در این باره می‌نویسد: «از مقايسه نمونه‏‌هایى كه آورديم چنين برمى‌‏آيد كه اين كتاب سيره كه رفيع الدين همدانى آن را ترجمه مى‏نامد نه تنها يك ترجمه تحت اللفظى نيست بلكه در بعضى موارد از حد يك ترجمه آزاد نيز فراتر است. زيرا مترجم گاهى گفته‌‏هاى جمع آورنده اصلى أخبار يعنى محمد بن اسحاق را با توضيحات راوى آن يعنى ابن هشام و بيانات خود چنان بهم آميخته است كه براى بدست آوردن اصل عربى مطالب بايد هر جمله يا هر چند جمله از ترجمه را در برابر متن عربى قرار داد و چند بار آنها را مرور كرد تا فهميد چه عبارتى از كيست و از كجا آمده است. در مواردى كه چنين تشويش‌هایى مشاهده می‌‏شود، بايد سبب را در ان دانست كه مترجم نخواسته است، با ذكر مطالب جنبى كه در متن عربى وجود دارد، ذهن خواننده فارسى زبان را، كه طبعا نمى‏تواند چندان عنايتى به آن گونه مطالب داشته باشد، به لغزش دراورد و او را از هدف اصلى خود كه خواندن كتاب سيره است، دور كند. به همين لحاظ تا آنجا كه توانسته است حكايات و قصه‏ هاى مربوط به‏ قبل از اسلام را در زبانى ساده و بدون شاخ و برگ بيان كرده و ضمنا هم هيچ‌گاه در بيان مقصود اصلى آن حكايات و قصه ‏ها قصورى نكرده است. امّا تبعيت مترجم از گفته‏ هاى ابن اسحاق و انطباق جملات فارسى با جملات عربى در آنجا واضح و روشن مى‏گردد كه مطالب سيره مربوط است به شرح احوال و وقايع زندگانى و غزوات رسول اكرم صلعم و اضافه‏ها يا نقصانهائى كه گاه به گاه با مقايسه با عبارات عربى در ترجمه ملاحظه مى‏شود يا براى روشن شدن مطلب و تأييد آنست يا براى اجتناب از حشو و زوائد و تكرار غير لازم.

همچنين است در مورد قصائد طولانى عربى: «كه بيشتر آنست كه فرو گذاشتيم و نياورديم. از بهر آنكه اشعار عرب از فايده عجم دور مى‏افتد، مگر اهل فضل را» در مورد نسب اشخاص و قبائل و ذكر سلسله سند أخبار مترجم باز به لحاظ سبك كردن بار خواننده از آوردن آنها احتراز كرده است. مترجم در مواردى مانند اخبار مربوط به أصحاب الكهف و حكايت ذو القرنين و غيره به تفصيل بيشترى پرداخته است و با تفصيلات مزبور كتاب را آرايش داده و رغبت خواننده را به مطالعه آن افزايش داده است. بنابرين مى‏توان اين كتاب سيرت رسول الله صلعم را در عين اينكه ترجمه ‏اى است از يك كتاب عربى نيز تصنيفى دانست كه بر اساس گفته‏ هاى ابن اسحاق و ابن هشام و اطلاعات و توضيحات مترجم استوار گرديده و بايد آن را يكى از بهترين نصوص دينى ساده و بى آلايش زبان فارسى بشمار آورد.». (سیرت، ص 121).

در باره نسخه های این اثر
در پایان، به معرفی نسخه های این کتاب پرداخته، و نشان می دهد که در حد توان، هر نسخه ای که قابل دسترس بوده، بدست آورده و در مقابله از آن استفاده کرده است. جالب است که نسخه ای را پس از چاپ نیمی از کتاب یافته، و از همانجا به بعد، کار را نگاه داشته و کتاب را با نسخه تازه یافته مقابل کرده است. بخش چاپ شده را هم مقابله کرده، و تفاوت نسخه ها را در جایی مجزا آورده است. این یعنی نهایت اعتنای به امر تصحیح: «متأسفانه پس از طبع قسمت عمده كتاب ترجمه سيره، از وجود اين مجموعه آگاهى پيدا كرديم و آن را فقط توانستيم در قسمتى از كتاب يعنى از صفحه 989 ببعد كه هنوز به چاپ نرسيده بود با ساير نسخه‏ها مقابله كنيم و موارد اختلاف آن را با رمز و علامت «مج» در حاشيه صفحات نشان دهيم. در مورد آن قسمت از كتاب كه قبل از دست يافتن به اين نسخه به چاپ رسيده بود، يعنى از صفحه 1 تا صفحه 988 متن چاپ شده را با اين نسخه مقابله كرديم و موارد اختلاف آن دو را در استدراك كتاب كه ذيلا به نظر مى‏رسد چاپ كرديم». (سیرت، ص 128).

از آشنایی با کتاب تا نشر آن، تشکر از همه همراهان

وی در پایان داستان توجهش به این کتاب را از نخستین روزهای ورود تصویر نسخه ای از آن در سال 1330 به ایران، توسط مرحوم مینوی، بیان کرده و مراحل مختلف کار را با ذکر کسانی که به او یاری رسانده اند، آورده و از آنان تشکر کرده است: «در دهه 1330 هجرى شمسى كه شادروان علّامه مجتبى مينوى به مطالعه و عكس بردارى نسخه‏هاى خطّى مهمّ كتابخانه‏هاى كشور تركيه سرگرم بود، در سفرى به تهران مژده داد كه نسخه‏‌اى از ترجمه فارسى سيره محمّد بن اسحاق ديده است كه چون فوايد بسيارى را شامل است به چاپ رساندن و انتشار دادن آن، بر حسب موازين علمى متداول، منظور نظر اهل معرفت و ارباب تحقيق است. نويسنده اين سطور فراهم آوردن نسخه مصحّحى از كتاب را بر حسب اصول انتقادى تقبّل نمود. مشروط بر آنكه از راهنمائى و كمك آن علّامه بزرگوار و دوست نيكو سيرت باذل همواره برخوردار باشد و كارهاى كتاب همه از تأييد و تصويب او بگذرد. پس قرار شد عكسى از نسخه ترجمه‏اى كه يافته بود براى نويسنده بفرستد. اين كار در ضمن تهيه ميكرو فيلم نسخه‏هاى معتبر كتابخانه‏هاى تركيه انجام يافت و پس از چندى عكسى از نسخه روان كوشكو كه توصيف آن گذشت به لطف ايشان به دستم رسيد و پس از ان ميكرو فيلمى از نسخه ايا صوفيا كه وصف آن نيز گذشت به كتابخانه مركزى دانشگاه تهران ارسال داشت. در همين أوان (1332ش) بود كه نسخه‏‌اى خطّى (نسخه ط) از اين اثر عايد شد كه توصيف آن نيز گذشت. همچنين در همين هنگام عكس نسخه كتابخانه ملى پاريس در يكى از سفرهاى نويسنده به آنجا فراهم آمد.

در ابتدا براى تهيه نسخه مصحّح، يعنى تا زمانى كه نسخه موزه بريتانيا بدست نيامده بود، نسخه روان كوشكو را، چون از نسخه‏‌هاى ديگرى كه فراهم آمده بود قديمى‏تر و كاملتر به‌نظر می‌‏رسيد. اساس كار خود قرار داديم و صفحات آنرا كه از روى عكس به خط آقاى خير الله بوذرى استنساخ مى‏شد و از زحمات ايشان سپاس‌گزاريم، تدريجا با عكس آن نسخه و سه نسخه ديگر مقابله نموديم و نسخه بدلها و اختلافات آنها را با اصل عربى كتاب ضبط كرديم.

كار مقابله و تصحيح اين نسخه به پايان رسيده بود كه از وجود نسخه ديگرى از همين ترجمه در كتابخانه موزه بريتانيا آگاه شديم و ميكروفيلمى از ان براى كتابخانه مركزى دانشگاه تهران به اهتمام دوست فاضل ارجمند ايرج افشار تهيه شد. نسخه مزبور را، چون بر نسخه روان كوشكو چنانكه گذشت، رجحان داشت، مستند تصحيح قرار داديم و كار را از نو آغاز كرديم. فاضل و مشفق مهربان آقاى مرتضى تبيان (مقيم اصفهان) كه يادش به خير باد، عكس‏ نسخه موزه بريتانيا را كه در اين بار آنرا اصل قرار داديم به خط خود رونويس كرد و مجددا اين رونويس را با عكس نسخه اصل و چهار نسخه ديگرى كه مستند تصحيح قرار داديم، چنانكه گفتيم، مقابله نموديم و پس از ضبط نسخه بدلها و ذكر اختلافات، همين رو نويس بود كه براى چاپ در چاپخانه آماده شد.

شادروان علّامه مينوى به وعده خود وفا كرد و پس از تهيه عكس نسخه روان كوشكو و فراهم آوردن ميكرو فيلم نسخه ايا صوفيا، در راهنمائى ما در فراهم آوردن نسخه مصحّح و در كيفيّت طبع كتاب و در ملاحظه نمونه‌‏هاى چاپخانه و سپس در معرفى مترجم كتاب سيره از عربى به زبان فارسى، از هيچ كوششى دريغ نفرمود، چنانكه نمونه‏‌هاى چاپى كتاب تا آخرين صفحه كه در فروردين 1351 به طبع رسيد با كسب اجازه و جلب نظر آن شادروان انجام شد.

همچنين در استفاده از نسخه مجلس و مقابله آن با نسخه مصحّحى كه آماده كرده بوديم و تهيه استدراك كتاب بر اساس نسخه مجلس و ساير مدارك و جمع آورى اطّلاعات درباره محمد بن اسحاق و معاصرانش، همواره از كمك‏ها و راهنمائى‏هاى آن شادروان مستفيض بوديم. افسوس كه أجل مهلت نداد تا اين مقدمه از معرض قبول آن شادروان بگذرد و مراتب امتنان و تشكر از تمام آن زحمات به محضرش عرض شود. در تصحيح و مقابله نسخه‏‌هاى مختلفه و تطبيق ترجمه با اصل عربى و تهيه فهرست‏ها و غلط نامه‏ها و تهيه مقدمه و مآخذ آن. همواره از يارى و همكارى دوست فاضل صميمى آقاى مهدى قمى نژاد برخوردار بوديم و اگر همّت و گرم‌جوشى پياپى ايشان نبود شايد اين بار هرگز به منزل نمی‌‏رسيد. 

در اينجا فرصت را مغتنم شمرده سپاس فراوان خود را به ايشان تقديم مى‏نمايم. همچنين از دانشمند اسلام شناس آقاى محمد حميد الله (مقيم پاريس) كه فتوكپى رساله فوك درباره زندگانى محمد بن اسحاق به زبان آلمانى و ميكرو فيلم سيرة ابن اسحاق را كه بر اساس نسخه كتابخانه قرويّين و نسخه كتابخانه ظاهريه‏ تهيه كرده بود، قبل از چاپ، به انضمام مقالات خود، به نويسنده تسليم نمود، و از ديگر كسانى كه از راه لطف به ما كمك كردند سپاس گذاريم. و مخصوصا وظيفه دارم كه از راهنمائى‏هاى دوست فاضل ارجمند آقاى محمد تقى دانش پژوه در حصول اطلاعات مربوط به نسخه‏ها و منابع و توجه و عنايت دوست دانشمند بزرگوار آقاى پرويز ناتل خانلرى و دوست فاضل ارجمند ايرج افشار اظهار امتنان قلبى نمايم. از اولياى بنياد فرهنگ ايران و اولياى چاپخانه دانشگاه تهران كه نهايت مراقبت و دقت را در حسن انجام طبع اين كتاب مبذول كرده‏اند متشكرم. از مرحوم ابو القاسم ديانت ثابت گيلانى و آقايان ابو الحسن ضيائى قمى و محمد كاظم پور ارجقى كه در اثر مساعى جميله ايشان اين كتاب به اين صورت به زيور طبع آراسته گرديد، به خير ياد مى‏كنم» (سیرت رسول الله، ص 132 ـ 135).

این تفصیل را آوردم تا روشن شود راه و روش تشکر از اشخاص، و نشان دادن نقش هر کدام در خلق یک اثر چیست، کاری که مهدوی دقیق و خوب آن را انجام داده است.

این مطلب را به قصد یک سخنرانی 15 دقیقه ای در مراسمی که روز 23 اردیبهشت سال 1397 در کتابخانه مرکزی برای دو برادر مهدوی برپا کردیم، آماده کردم. سهم اصلی را در آماده کردن این مراسم، دوستم آقای مطلبی کاشانی بر عهده داشتند. خداوند ایشان را حفظ کناد.

رسول جعفریان

رسول جعفریان

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 776588

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
1 + 7 =