پس از ضربه‌های سنگین ساواک در سال 1350 سازمان تقریباً از پا افتاده بود. یک سال پس از آن، رضا رضایی، که بازسازی سازمان را رهبری می‌کرد، در نامه‌ای به بخش خارج از کشور چنین نوشته بود: در اینجا همه چیز از هم پاشیده است. من تنها یک اتوریته معنوی‌ام. کمک بفرستید. با رسیدن این نامه محمود شامخی بی‌درنگ عازم ایران شد.

به گزارش خبرآنلاین، روزهای زوج هر هفته کتاب منتشر نشده عبدالله شهبازی، مورخ و پژوهشگر کشور به صورت پاورقی و اختصاصی در خبرآنلاین منتشر می‌شود.

این مطالب که با عنوان «ساواک، موساد و ایران» منتشر می‌شود، بخشی از کتاب «سرویس‌های اطلاعاتی و انقلاب اسلامی ایران» آخرین کتاب شهبازی است که از ابتدای اردیبهشت 1389 در حال نگارش این کتاب بوده و قصد دارد پس از اتمام، آن را به صورت آنلاین در سایت شخصی‌اش منتشر کند.

***

بخش اول مربوط به تقی شهرام

سازمان مجاهدین خلق ایران از اهداف مهم مشترک ساوک و موساد برای نفوذ در سازمان‌های فلسطینی، به‌ویژه سازمان فتح، بود. «فتح» (معکوس حروف اوّل نام سازمان «حرکة التحریر الوطنی الفلسطینی») 1 را در سال 1954 گروهی از تبعیدیان فلسطینی شاغل در کویت و سایر شیخ‌نشین‌های خلیج فارس بنیان نهادند. این سازمان به مهم‌ترین تشکل مبارز فلسطینی بدل شد و به دلیل عدم سیطره ایدئولوژی خاص بر آن بسیاری از مبارزان را در پیرامون خواست آزادی فلسطین و تأسیس دولت فلسطینی گرد آورد. با تأسیس «سازمان آزادی‌بخش فلسطین» (1964) «فتح» بزرگ‌ترین و مهم‌ترین سازمان عضو این جبهه به‌شمار می‌رفت. رهبر «فتح» معمولاً رئیس سازمان آزادی‌بخش فلسطین بود.


سازمان مجاهدین خلق «الفتح» را نزدیک‌ترین سازمان فلسطینی به خود می‌دانست. از اینرو، از اواخر سال 1348 برای ایجاد رابطه با آن کوشید. پس از مذاکراتی در پاریس و قطر و بیروت و امان، در سال 1349 فتح آموزش نظامی اعضای سازمان را پذیرفت. اوّلین گروه اعضای سازمان مجاهدین خلق در بهمن 1349 در یکی از پایگاه‌های فتح در اردن مستقر شدند. 2

به‌نظر من، نفر سوّم از «آن ده نفر» تقی شهرام است. تقی شهرام، دقیقاً منطبق با سناریویی که در پائیز 1351 ثابتی برای بطحایی بیان کرد و در اوائل سال 1352 با فرار سیروس نهاوندی اوّلین پرده آن اجرا شد، در اردیبهشت 1352 از زندان ساری گریخت. او به‌تدریج زمام مجاهدین خلق را به دست گرفت، به «دیکتاتور» بلامنازع این سازمان بدل شد و فاجعه کشتارهای درون سازمانی و «تغییر ایدئولوژی» و غیره را با تمامی پیامدهای مدهش آن برای جنبش ضد رژیم پهلوی سامان داد. کاری که شهرام با جنبش ضد حکومت پهلوی کرد، اوج موفقیت برای یک سرویس اطلاعاتی- امنیتی است.

فرار تقی شهرام حدود یک ماه پس از فرار سیروس نهاوندی رخ داد: در ساعت یک و سی دقیقه صبح 15 اردیبهشت 1352 تقی شهرام، از اعضای سازمان مجاهدین خلق، به همراه حسین عزتی کمره‏ای و ستوان یکم امیرحسین احمدیان چاشمی، افسر نگهبان، از زندان ساری گریختند. 3 آنان 22 قبضه سلاح کمری رولور اسپرینگ فیلد آمریکایی، 900 تیر فشنگ کالیبر 38، یک دستگاه بی‏سیم دستی، چهار عدد دست‏بند و یک عدد پابند با خود بردند.  4 فراریان ابتدا به خانه ستوان احمدیان در شاهی رفتند. احمدیان با پدرش وداع کرد و اتومبیل فرار را تعویض نمود. از جاده ساری به سوی تهران حرکت کردند.

در نزدیکی تهران، حسین عزتی از شهرام و احمدیان جدا شد و تنها یک اسلحه کمری رولور با خود برد. به روایت شهرام، او می‌خواست به خوزستان نزد دوستانش برود و با سازمان چریک‌های فدائی ارتباط بگیرد. شهرام و احمدیان ساعت 6 صبح 15 اردیبهشت به تهران رسیدند و به خانه کوچکی که احمدیان از قبل، برای این برنامه، در خیابان شهرستانی، نزدیک میدان فوزیه، اجاره کرده بود، رفتند. احمدیان، پس از انتقال سلاح‌ها به خانه، اتومبیل را برد و در خیابان خورشید (دروازه شمیران) رها کرد؛ درست در همان مکان که یک سال پیش، 18 اردیبهشت 1351، مهدی رضایی در درگیری با اکیپ کمیته مشترک ضد خرابکاری دستگیر شد. احمدیان ساعت 7:15 صبح به نزد شهرام بازگشت. پس از چهار روز ارتباط تقی شهرام با سازمان برقرار شد و در 23 اردیبهشت در خانه‌ای مستقر شدند که سازمان برای آن‌ها اجاره کرده بود. چند ساعت بعد دو رهبر سازمان، رضا رضایی و بهرام آرام، به دیدارشان آمدند. رضایی، که خود مدتی پیش از چنگ ساواک گریخته و به این دلیل مدتی مورد سوءظن بود، طبعاً داستان شهرام و احمدیان را آسان‌تر باور می‌کرد.

رضا رضایی، فرزند خلیل‌الله، متولد 1326 در تهران، در زمان پیوستن به سازمان دانشجوی سال چهارم رشته دندانپزشکی دانشگاه تهران بود. او در سال 1345 توسط علی باکری عضو شد و در بهار 1350 به مرکزیت راه یافت. رضا رضایی در 3 شهریور 1350 بازداشت و مدت کوتاهی زندانی شد. در 27 آبان 1350، با فریب ساواک و سپردن تعهد همکاری، آزاد شد.  5 عزت شاهی می‌نویسد:

«درباره فرار رضا رضایی هم برخی بدبینی‌هایی داشتند و می‌گفتند که خود ساواک طرّاح این ماجرا بوده و او با نقشه و همکاری ساواک دست به این کار زده است. اما من این امر را قبول ندارم، و مرگ او در بهار 1352 در درگیری با ساواک بزرگ‌ترین دلیل نادرست بودن این تفکر است.» 6
 
بدینسان، رضا رضایی پنهان شد و بار دیگر به مرکزیت سازمان پیوست که در آن زمان تنها دو تن بودند: احمد رضایی 7 و بهرام آرام. با پیوستن رضا مرکزیت سه نفره‌ای شکل گرفت مرکب از رضا رضایی، احمد رضایی و بهرام آرام. رضا رضایی ارشد بود و همو برادر بزرگش احمد را در سال 1348 عضوگیری کرد. با قتل احمد رضایی (11 بهمن 1350) بار دیگر مرکزیت دو نفره‌ای مرکب از رضا رضایی و بهرام آرام سازمان را اداره می‌کرد. در خارج از کشور حسین روحانی و تراب حق‌شناس و محمود شامخی رهبری شاخه خارج از کشور را به دست داشتند و در زندان‌ها بهمن بازرگانی و مسعود رجوی کادر مرکزی سازمان بودند. در تابستان 1351 محمود شامخی، به درخواست رضا رضایی، به ایران آمد.

«پس از ضربه‌های سنگین ساواک در سال 1350 سازمان تقریباً از پا افتاده بود. یک سال پس از آن، رضا رضایی، که بازسازی سازمان را رهبری می‌کرد، در نامه‌ای به بخش خارج از کشور چنین نوشته بود: در اینجا همه چیز از هم پاشیده است. من تنها یک اتوریته معنوی‌ام. کمک بفرستید. با رسیدن این نامه محمود شامخی بی‌درنگ عازم ایران شد. او به عنوان فردی آموزش‌دیده، تیزبین و دارای بینشی معقول و سیاسی کمک شایانی برای رهبری جدید در ایران به‌شمار می‌رفت.»  8

مرکزیت سه نفره، مرکب از رضایی و شامخی و آرام، دوام نیاورد. اندکی بعد، در اواخر مرداد 1351، شامخی در درگیری با ساواک با بلعیدن سیانور کشته شد. در این درگیری، مصطفی جوان خوشدل دستگیر و زندانی شد. سپس، محمد کاظم ذوالانوار به کادر مرکزی افزوده شد. ذوالانوار در مهر 1351 در سر قرار لو رفت و پس از زخمی شدن و اقدام نافرجام به خودکشی (شلیک گلوله به سر) دستگیر و زندانی شد. بدینسان، باز رضا رضایی و بهرام آرام تنها ماندند. در این فضا، فرار تقی شهرام (15 اردیبهشت 1352) رخ داد و شوقی در مرکزیت و کادرها و اعضا و هواداران سازمان برانگیخت...

..................
1.  http://en.wikipedia.org/wiki/Fatah
2.  سازمان مجاهدین خلق، همان مأخذ، ج 1، صص 395-409.
3.  سازمان مجاهدین خلق، همان مأخذ، ج 1، صص 552.
4.  سازمان مجاهدین خلق، همان مأخذ، ج 1، ص 556.
5.  سازمان مجاهدین خلق، همان مأخذ، ج 1، صص 511-515.
6.  خاطرات عزت شاهی، به‌کوشش محسن کاظمی، تهران: شرکت انتشارات سوره مهر، چاپ دوّم، 1385، ص 544.
7.  احمد رضایی، متولد 1325، برادر بزرگ‌تر رضا بود. او در سال‌های 1342-1350 از فعالین جوان مذهبی بود و به‌ویژه به آیت‌الله سید محمود طالقانی علاقه وافر داشت و در جلسات مسجد هدایت حضور می‌یافت. دانش مذهبی‌ او بیش از مطالعات سیاسی‌اش بود و به دلیل استغراق در فعالیت‌های مذهبی حتی موفق به اخذ دیپلم متوسطه نشد. در سال 1248 توسط برادرش رضا عضو سازمان شد. (سازمان مجاهدین خلق، همان مأخذ، ج 1، ص 500)
8.  محسن نجات‌حسینی، بر فراز خلیج فارس: خاطرات محسن نجات‌حسینی، عضو سابق سازمان مجاهدین خلق ایران، تهران: نشر نی، چاپ سوّم، 1382، ص 366.

 

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 70436

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
7 + 11 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • rezaazari A1 ۰۰:۵۵ - ۱۳۹۲/۰۵/۱۰
    0 0
    سلام لطفا برای آگاهی کامل از ماجرای فرار ساختگی تقی شهرام با ادله و مستندات به سایت تریبون زمانه مراجعه کنید