همه ما قانون بقای ماده و انرژی را از دوران مدرسه بهخاطر داریم. همان قانونی که میگفت: ماده و انرژی ایجاد نمیشوند و از بین نمیروند فقط از حالتی به حالت دیگر تبدیل میشوند. اما هیچکس گمان نمیکرد که این قانون یک روز به موضوع انتخاب مدیران در جمهوری اسلامی نیز تسری یابد. چرا که در طی حدود 40 سال گذشته بندرت بتوان مدیری جدیدی یافت. خلا مدیریتی ناشی از انقلاب 57 موجب شد که جوانان انقلابی آن روز در زمان دانشجویی و یا فارغالتحصیلی به مسند مدیریت کشور نایل آیند. اما متاسفانه بعد از گذشت قریب به 40 سال این دایره بسته از زایش، رویش و ریزش کافی برخوردار نبوده است. و مدیران با حداقل تناسب رشته تحصیلی یا تجربی قبلی از سازمانی به سازمان دیگر نقل مکان میکنند. گو اینکه این مجموعه از عزیزان مادرزاد مدیر آفریده شدهاند. و مادر انقلاب بعدا بهدلیل یائسگی دیگر مدیر نمیزاید.
نگاهی به میانگین سنی کابینههای بعد از انقلاب نشانگر آن است که اولین دولت جمهوری اسلامی با 38 سال سن شروع به کار نمود و به تدریج تا حدود 50 سال در دولت دهم افزایش و در دولتهای یازدهم و دوازدهم به حدود 60 سال رسیده است. به نظر میرسد اگر از استانداران و معاونین وزرا و مدیران ارشد نیز میانگین سنی گرفته شود به همین عدد خواهیم رسید. اجازه دهید فرض کنیم اکثریت مدیران موجود بهدرستی و شایستگی انتخاب شدهاند، سوال آن است که این موضوع تا کجا و تا کی میتواند تداوم یابد. نگاهی به وضعیت نیروی انسانی دستگاههای دولتی نشان میدهد بالا بودن سن مدیران اختصاص به مدیران ارشد نداشته بلکه معاونین و مدیران زیرمجموعه نیز کم و بیش در شرایط مشابه قرار دارند. به طوری که اگر فرض بر رشد هرمی مدیران بر اساس سلسه مراتب و تدریجی باشد. همچنان مشکل بهجای خود باقی خواهد ماند.
به نظر راقم این سطور، بعد از فروپاشی نظام مدیریتی کشور در دولت نهم و دهم ، وجود میانگین سنی بالا در دولت یازدهم قابل درک بود. زیرا دولت یازدهم در شرایطی بحرانی کار خود را آغاز نمود که فرصت پذیرش ریسک هیچ سعی و خطایی برای افراد کم تجربه به جای نمیگذاشت. وجود ژنرالهای دولتهای اسبق در ترکیب کابینه یازدهم وظیفه آواربرداری ویرانیهای قبلی را بهدرستی انجام داد، اما نخواست یا نتوانست همزمان به کادر سازی برای آینده همت گمارد.
اکنون دولت دوازدهم با ترکیب مشابهی به مجلس معرفی گردیده است. علیرغم اینکه برخی وزرا و مدیران با سن بالای 60 سال روزانه 18 الی 20 ساعت کار خستگیناپذیر را به عهده داشته و از حضور ذهن، تجربه و تخصص لازم برخوردار هستند. اما قرار نبوده و نیست نظام مدیریت کشور بر اصل قانون بقای مدیران از استعدادهای و انرژی جوانی تا ابد بیبهره باشد.
از سوی دیگر انقطاع نسلی بین مدیران مطلو ب کشور نیست. یعنی نیرو های جوان نباید بدون کسب تجربه و ارتقا تدریجی یک شبه از پایینترین سطوح هرم مدیریت به بالاترین سطوح آن پرتاب گردند. و آنچه در برخی سازمانها و شرکتهای بزرگ کشور در دوره دولت نهم اتفاق افتاد تکرار گردد.
حال که کابینه دوازدهم به روال گذشته همچنان از میان دایره محدود مدیران با میانگین سنی حدود 60 سال انتخاب شدهاند. دولت متعهد شود که این دوره، آخرین دوره این بازنشستگان بازگشت به کار شده است. و در این فرصت 4 ساله باقیمانده، اقدام به تربیت مدیر از کادرهای جوان خود نماید. همه دستگاههای دولتی موظف شوند در کنار مدیران با تجربه، جمعی از جوانان با استعداد و یا فارغالتحصیلان رتبههای ممتاز دانشگاهها را در پستهای مشاور یا معاون بهکارگیری نموده و همزمان انتقال تجارب را به آنان انجام دهند.
مسلما این مشاورین و معاونین جوان فعلی با کسب تجارب گذشتگان و اضافه نمودن دانش و اطلاعات و تکنیکهای بهروزتر خود، در آینده مدیران توانمندتری نسبت به اسلاف خود خواهند بود. اگر قرار بود استادان از شاگردان خود بیشتر و بهتر باشد باید علم و دانش و هنر رو به پسرفت میبود. حال آنکه همیشه شاگردان، دانش اساتید خود را کسب کرده و یافتههای جدید را به آن میافزایند. و این راز پیشرفت علم و دانش در جوامع بشری بوده و خواهد بود.
پس چرا نباید به جوانان اعتماد نمود؟ افکار عمومی از دولت بخواهد که برای جایگزینی مدیران برنامه مدون ارائه دهد. باید وزرای با تجربه فعلی دور بعد (برای آخرین بار) از دولت بازنشسته شده و بهجز سمت مشاور هیچ سمت دیگری نداشته باشند. مدیران فعلی اگر در کادرسازی و انتقال تجارب تلاش نکنند مسئولیت هزینه هر سعی و خطایی که جانشینان آنان انجام دهند به ذمه خواهند داشت.
امیدوارم اینک که آقای روحانی در برآورده کردن مطالبات جوانان و زنان عرق شرمندگی بر جبین دارد. 4 سال بعد با افتخار بگوید دولت را در شرایطی تحویل میدهم که نسلی از مدیران جوان تربیت شده آماده بهدست گرفتن سکان اداره کشور هستند.
نظر شما