شرق نوشت: سال ٨٢ زنی با مأموران پلیس تماس گرفت و اعلام کرد صدای گریه کودک مستأجرش از خانه شنیده می‌شود؛ اما هرچه در می‌زند، کسی در را باز نمی‌کند.

با توجه به این گزارش، مأموران به محل رفته و متوجه شدند در خانه قفل شده است. آنها بعد از شکستن در، وارد خانه شده و با جسد مادر کودک روبه‌رو شدند. با انتقال جسد به پزشکی قانونی، پرونده قتل به جریان افتاد و با توجه به اینکه شوهر «ریحان»، زن جوان كشته‌شده، در محل نبود و در نیز قفل شده بود، مأموران او را برای پاسخ‌گویی به برخی سؤالات، به اداره آگاهی فراخواندند.

مرد جوان در اولین بازجویی‌ها به قتل همسرش اعتراف کرد و گفت: مدتی بود رابطه من و همسرم بد شده‌ بود. او به من بی‌محلی می‌کرد و بعد از مدتی، به همسرم بدبین شدم. فکر می‌کردم او با برادر ناتنی من رابطه دارد و مدام سر این موضوع با هم جروبحث می‌کردیم. متهم درباره روز حادثه گفت: آن روز با یکی دیگر از برادرانم در خانه ما بودیم و دوباره سر این موضوع با همسرم جروبحث کردیم. ما در اتاق بودیم و برادرم در جریان نبود که من می‌خواهم چه بکنم. همسرم مدام انکار می‌کرد؛ اما من به او می‌گفتم اشتباه نمی‌کنم و می‌دانم او رابطه دارد. تا اینکه کنترل خودم را از دست دادم و به سمت او حمله کرده، شالی را دور گردن همسرم پیچیدم و او را خفه کردم.

بعد از اعترافات متهم، برادر وی نیز بازداشت و از او بازجویی شد. بعد از پایان بازجویی‌ها، کیفرخواست علیه هر دو متهم پرونده صادر و ناصر به اتهام مباشرت در قتل و برادرش، نادر، به اتهام معاونت در قتل، به دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شدند. هر دو متهم پای میز محاکمه رفتند.

در جلسه رسیدگی، بعد از اینکه کیفرخواست علیه متهمان خوانده شد، والدین مقتول به‌عنوان ولی ‌دم او در جایگاه حاضر شده و خواستار صدور حکم قصاص شدند و اعلام کردند سهم دیه نوه‌شان را هم می‌دهند.

سپس متهم ردیف اول در جایگاه حاضر شد. او اتهام قتل را قبول کرد و گفت: من به همسرم بدبین بودم و او با کارهایش این‌طور به من می‌گفت که با برادر ناتنی من رابطه دارد. ما بچه داشتیم و این موضوع خیلی من را اذیت می‌کرد. من با همسرم سر این موضوع جروبحث کردم و او را به قتل رساندم.هرچند متهم ردیف اول سعی می‌کرد برادرش را بی‌گناه جلوه دهد؛ اما با توجه به اینکه او نیز در محل درگیری حاضر بوده و جلوی برادرش را نگرفته بود و به خاطر قتل ریحان به خانه آنها رفته بود؛ بنابراین به اتهام معاونت در قتل محاکمه شد.


در پایان، هر دو متهم با رأی دادگاه محکوم شدند. ناصر با توجه به اتهام مباشرت در قتل به قصاص و نادر به اتهام معاونت در قتل به زندان محکوم شد. متهمان به رأی صادره اعتراض كردند؛ اما رأي درباره هر دو متهم تأیید شد. تا اینکه بعد از گذشت سال‌ها، ناصر موفق به جلب رضایت اولیای ‌دم شد.

او روز گذشته در جلسه رسیدگی به اتهامش به لحاظ جنبه عمومی جرم، گفت: من از کرده خودم بسیار پشیمان هستم. حالا پسرم ١٣ سال دارد و من فقط تا پنج‌سالگی‌ او را می‌دیدم. وقتی بچه پیش خانواده همسرم رفت، دیگر او را ندیدم و فقط تلفنی با او در تماس بودم. درخواست دارم با توجه به سال‌های زیادی که زندان بودم و وضعیتی که دارم، در مجازات من تخفیف دهید.

با پایان جلسه رسیدگی، هیئت قضات وارد شور شدند و متهم را با توجه به ایام بازداشت به حبس محکوم کردند و او روز گذشته آزاد شد.
23302

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 636958

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
8 + 7 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 2
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • رضا A1 ۰۴:۵۷ - ۱۳۹۵/۱۱/۲۸
    10 1
    الان سوال اینه که این فرد چرا باید 13 سال در زندان بمونه و حکم دادگاه که قصاص بوده با وجود گذشت 13 سال اجرا نشه؟
    • حقوقدان IR ۰۲:۱۲ - ۱۳۹۵/۱۲/۰۲
      3 0
      دوست عزیز سئوالتان بجا و درست است. جهت اطلاع به عرض میرساند اجرای حکم قصاص با ولی دم است . حتی اگر حکم قصاص نفس صادر شده باشد مرجع قضایی حق ندارد مباشرتاً و بدون اینکه اولیاء دم اجرای حکم را منجزاً خواسته باشند، حکم قصاص را اجرا کند. اگرجه اولیاء دم در جلسه رسیدگی قصاص متهم را درخواست کرده اند ولی این مربوط به صدور حکم است در مرحله اجرا نیز اولیاء دم باید حکم را اجرا کنند یا برای اجرا به کس دیگری نیابت بدهند. در این پرونده ظاهر این است که اولیاء دم در این مدت طولانی قصد اجرای حکم قصاص نداشته اند بهمین خاطر در این مدت ۱۳ سال، قاتل در زندان بوده و جنبه عمومی کیفر قتل را گذرانده است.