دیدار غیر منتظره میرحسین موسوی با آیت الله صانعی در نیمه اردیبهشت ماه سال جاری کافی بود تا بار دیگر نام او بر سر زبانها بیافتد؛ اتفاقی که در آستانه فعالیت های انتخاباتی ریاست جمهوری دهم، به یک مانور سیاسی و تبلیغاتی تفسیر شد و بار دیگر این گمانه را آفرید که آخرین نخست وزیر ایران به عنوان کاندیدای مورد اجماع اصلاح طلبان بار دیگر مطرح شود.

وارث مهدی بازرگان، محمدعلی رجایی، محمدجواد باهنر و محمدرضا مهدوی کنی، پس از سال 68 در جریان اصلاح قانون اساسی که پست نخست‌وزیری حذف شد، از صحنه سیاسی کشور کنار کشید، اما در بزنگاههای انتخابات ریاست جمهوری در دو برهه 76 و 84 نام او به میان آمد و این سومین بار است که احتمال کاندیداتوری وی برای حضور در پست ریاست جمهوری مطرح می‌شود.  

فصل اول
اولین بار علی‌اکبر محتشمی‌پور، بهزاد نبوی و موسوی خوئینی‌ها، برای متقاعد کردن او در پذیرش کاندیداتوری در انتخابات دوره هفتم ریاست جمهوری به دیدارش شتافتند. شورای هماهنگی گروه های خط امام، متشکل از 7 گروه مسلمان پیرو خط امام، یعنی انجمن های اسلامی معلمان، مهندسین، مدرسین و جامعه پزشکی، دفتر تحکیم، اقلیت مجلس پنجم و سازمان مجاهدین انقلاب از اوایل تابستان سال 75 دیدارهایی با مهندس موسوی داشتند و تصورشان این بود که او آمادگی نامزدی ریاست جمهوری دور هفتم را دارد. تا اینکه یک روز ایرنا پیامی از جانب موسوی مبنی بر انصراف او از نامزدی را منتشر کرد؛ این برای جریان چپ و شورای هماهنگی گروه های خط امام شوک عظیمی بود، اما میرحسین موسوی دعوتشان را نپذیرفت. حبیبی هم که کاندیداتوری را رد کرد، قرعه فال به نام سید محمد خاتمی زده شد.

 فصل دوم
پایان 8 سال سکانداری خاتمی در مسند ریاست جمهوری دو دولت هفتم و هشتم، آغاز دیگری بود برای مراجعه گروهها و جریانهای اصلاح طلب به نخست وزیر پیر کهنه کار برای حضور دوباره در عرصه کاندیداتوری ریاست جمهوری نهم. اما این بار هم مذاکرات خاتمی، کروبی و موسوی خوئینی ها با میرحسین موسوی بی حاصل ماند. در این فصل رایزنی ها تا به آنجا رسید که تلوزیون در قالب رویه های نو ظهورش از جمله پخش خبری 20:30 از التیماتوم گروههای اصلاح طلب به میرحسین موسوی داد که البته روز بعد با واکنش و تکذیب گروههای دوم خرداد گمانه تحریریه نوظهور رسانه ملی بی نتیجه ماند.

 فصل سوم
این بار نیز اصلاح طلبان بی تمایل به کاندیداتوری میرحسین موسوی نیستند. چه آنکه برخی گروههای سیاسی اصلاح طلب به سراغ او رفتند و به حضور در عرصه دعوتش کردند، اما از آنجا که این بار اصلاح طلبان گزینه خاتمی را نیز پیش رو داشتند، به اندازه دوبار گذشته به او اصرار نکرده اند. به عبارت دیگر اکنون که در آستانه انتخابات ریاست جمهوری دهم قرار داریم، اجماع دو دور گذشته در مورد درخواست از موسوی برای کاندیداتوری وجود ندارد. چرا که طیفی از اصلاح طلبان مرکب از حزب مردم سالاری، انجمن اسلامی معلمان و بعضا همبستگی بر این باورند که در انتخابات آتی نیز باید در ابتدا از میرحسین موسوی دعوت به عمل آید گرچه ممکن است بنا بر سنت چند ساله اخیر، او راه را برای هرگونه اظهارنظر ببندد، اما این دعوت باید صورت بگیرد. آنها بر این باورند که شاید مهندس موسوی این بار و به علت شرایط کشور در زمینه اقتصادی،‌ فرهنگی و سیاسی، دعوت احزاب را برای کاندیداتوری بپذیرد.
این در حالی است که به نظر می رسد طیف جبهه مشارکت و سازمان مجاهدین و مجمع روحانیون که تنها بر حضور و کاندیداتوری سید محمد خاتمی اصرار دارند، اطمینانی به حضور میرحسین موسوی ندارند و قید دعوت مجدد از وی را زده اند. اظهارات هادی غفاری عضو مجمع نمایندگان ادوار مجلس در نشست هم اندیشی حزب اعتماد ملی و مجمع نمایندگان ادوار که گفته بود « با این بی تحرکی که آقای موسوی دارد باید واقعا او را مرحوم گفت » در همین راستا قابل ارزیابی است. همچنین محمد سلامتی دبیرکل سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، در گفت و گویی اعلام کرد« یقین داریم که آقای میرحسین موسوی حضور پیدا نخواهند کرد و به همین دلیل رایزنی را با ایشان نداشتیم. »

 فصل مشترک جناحین
با این وجود چنانچه اصلاح طلبان در دعوت دوباره از میرحسین موسوی به اجماع برسند و او نیز به این درخواست لبیک بگوید نامزدی احتمالی میرحسین موسوی در انتخابات آتی می‌تواند زمینه‌ساز وحدت و اجماع حداکثری اصلاح‌طلبان باشد. البته میرحسین موسوی چهره ای فراجناحی است و هر بار که احتمال کاندیداتوری وی مطرح شده است اصولگرایانی نیز از او اعلام حمایت کرده اند. کما اینکه غلامعلی حدادعادل به عنوان یکی از اعضای شورای هماهنگی نیروهای انقلاب که در آستانه انتخابات ریاست جمهوری نهم منتظر دود سفید از اردوگاه اصولگرایان بود در پاسخ به اینکه در صورت حضور میرحسین موسوی در عرصه از او حمایت خواهید کرد یانه؟ گفت: ایشان حتما حامیانی در میان اصولگرایان دارند و ما هم از حضورشان خوشحاال می شویم.
محمدرضا باهنر نیز بر این باوراست که میرحسین موسوی، اصلاح‌طلبی را در کنار اصولگرایی طالب است و همین امر می‌تواند اساسی‌ترین نیاز جامعه را پاسخ دهد. اگرچه وی نیز با همان مشکلات و محدودیت‌هایی روبه‌رو خواهد بود که دیگر مدیران کشور از آن رنج می‌برند، ولی در عین حال می‌تواند به عنوان یک چهره بزرگ سیاسی، بانی مدلی از رفتار عقلانی، دین‌محور و نواندیشانه در میان نخبگان باشد و اصلاح‌طلبان انقلابی و اصولگرا را در حکومت، نمایندگی کند.

صریح ترین انتقاد
صریح ترین انتقادات میرحسین موسوی در آستانه دومین سالگرد پیروزی احمدی نژاد در نهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری بود؛ هرچند نخست‌وزیر دوران دفاع مقدس در روزهای آغازین تیر86 که با موضوع«رمز ضرورت بازگشت به اندیشه‌های شهید بهشتی» سخن می‌گفت چند بار تکرار کرد که تأکید می‌کنم بحث دولت‌ها مطرح نیست، اما آنچه بر اساس سخنان صریح سخنان او نتیجه گیری می شد این بود که « رشد کشور در گرو اقتصاد و سیاست اخلاقی است » و « افق فکری ما بامولفان قانون اساسی فاصله گرفته است ». این سخنان موسوی که گفت: « ما اگر می‌خواهیم استقلال داشته باشیم، اگر می‌خواهیم رشد واقعی داشته باشیم، اگر می‌خواهیم به جلو حرکت کنیم بایستی اقتصاد اخلاقی داشته باشیم. » به این تعبیر شد که او به وضعیت رفتارهای مبتنی بر جهت گیری های اقتصادی کشور در سومین سالگرد دولت نهم انتقاد دارد و آن را مغایر با مبانی اخلاقی انقلاب می داند.
وی افزود: در مقطعی من این مباحث را مطرح می‌کردم بعضی از دوستان که آن موقع چپ می‌زدند و بعداً ‌به یک قاعده‌ دیگری غلتیدند، مصاحبه کردند که فلانی توصیه می‌کند: «بروید حافظ و مولوی بخوانید.» بله توصیه‌های ما در چارچوب برقراری یک اقتصاد اخلاقی بوده و هست من اعتقاد دارم رشد کشور ما در گرو یک اقتصاد اخلاقی و یک سیاست اخلاقی است و جز این با مردم خودمان نمی‌توانیم ارتباط برقرار کنیم. 

 دلایل استنکاف موسوی از کاندیداتوری
1- در سال 76 که میرحسین موسوی دعوت کاندیداتوری برای انتخابات ریاست جمهوری هفتم را رد کرد، اصلی‌ترین دلیلش برای نیامدن، انتظارات بسیار بالای مردم از وی بود. در آن سال، پیامد تورمی سیاست‌های اقتصادی دولت هاشمی، نمایان شده بود؛ به گونه‌ای که غالب مردم، آرزوی رفاه نسبی و عدالت توزیعی دولت موسوی، آن هم در سال‌های جنگ تحمیلی را داشتند. از این رو طرح نام وی در این زمان با این توقع همراه بود که موسوی، می‌تواند شرایط آن سال‌ها را دوباره بازگرداند، از شکاف طبقاتی بکاهد و وضعیت اقتصادی را قابل تحمل کند. اما موسوی می‌دانست که پس از هشت سال و با وجود اجرای سیاست‌های اقتصادی دولت هاشمی، برآوردن این توقعات و انتظارات تقریبا ناشدنی است. مسئله دیگر، برخورداری دولت موسوی از حمایت‌های ویژه حضرت امام(ره) در شرایط جنگی بود. قطعا حمایت‌های گسترده امام خمینی(ره) در میزان موفقیت دولت وی مؤثر بود. اما در سال 76 و در شرایط غیرجنگی، حمایت رهبری از دولت، صرفا می‌توانست در حد متعارف باشد و نه خاص و ویژه.

نکته سوم، به فضای روی کار آمدن موسوی مربوط می‌شود؛ او در سال 60، تقریبا با اجماع نیروهای انقلاب به نخست‌وزیری رسید و مورد حمایت همگان قرار گرفت. هرچند بعدها بسیاری از نهادهای روحانیت همچون «جامعه روحانیت» و «جامعه مدرسین» به طیف مخالفان و دست‌کم منتقدان او پیوستند؛ موسوی در شرایط رقابت با آنان نخست‌وزیر نشده بود، اما در سال 76، وی باید از همان ابتدا در رقابت با کاندیدای مورد حمایت این گروه‌ها به قدرت می‌رسید که با فرض قوی پیروزی، بعدها می‌توانست مشکلات زیادی بروز کند و موسوی این تقابل را به صلاح کشور نمی‌دانست.
میرحسین موسوی در آن مقطع، بر این باور بود که با توجه به وضعیت کشور و سیاست‌های اقتصادی هاشمی رفسنجانی، کار خاصی نمی‌توان کرد و حداکثر می تواند پروژه‌های نیمه‌تمام دولت قبلی را به پایان ببرد و توان تغییر اساسی در ساختارها و روند اقتصادی کشور را ندارد.

2- در سال 84 که بار دیگر میرحسین موسوی دعوت به کاندیداتوری را رد کرد تمام دلایل فوق همچنان موضوعیت داشتند و چون زمینه‌‌ها و دلایل تازه‌ای برای حضور وی ظهور نکرد، باز هم او از پذیرش کاندیداتوری ریاست‌جمهوری طفره رفت. البته گفته می شود نخست وزیر بازنشسته برای پذیرش عنوان ریاست‌جمهوری دو شرط  گذاشت؛ نخست آنکه اختیار کامل نیروی انتظامی را در دست بگیرد و دیگر آنکه یک شبکه رادیویی و تلویزیونی به دولت اختصاص داده شود. این شروط از نگاه برخی ناظران سیاسی بر خلاف نص صریح اصول 110 و 175 قانون اساسی بود و مستقیما دخالت در برخی از وظایف و مسئولیت های رهبری  بود. از این رو آقای نخست‌وزیر در بیانیه‌ای که پس از استنکاف از حضور در انتخابات، خطاب به ملت ایران صادر کرد اگرچه از «تامل و تعمق» خود تا واپسین لحظات خبر داد اما «عدم برخورداری از ابزار و امکانات لازم جهت ادای وظایف ریاست جمهوری» و «مشکلات و پیچیدگی‌هایی» که در صورت حضورش در انتخابات ایجاد می‌شود را دلیل اصلی خود بر این مسئله عنوان کند. میرحسین موسوی از ملت ایران به دلیل عدم حضورش عذرخواهی کرد و این را از «عافیت طلبی ندانست» و گفت که در صورت احساس وظیفه «زهر و عسل» را نمی‌شناسد.
اینکه هربار اصلاح طلبان به او روی می آورند شاید به خاطر آن است که حضور موسوی، دست کم سه مشکل عمده اصلاح‌طلبان برای شرکت در انتخابات را برطرف می کند. نخست آنکه میرحسین موسوی توان گذر از «خوان بررسی صلاحیت‌های شورای نگهبان» را دارد و دوم اینکه  بی‌گمان آخرین نخست‌وزیر ایران جزء معدود چهره‌های کشور است که اتفاق نظری حداکثری بر او در میان اصلاح‌طلبان وجود دارد. نکته سوم هم، جلب آرای اقشار مختلف اجتماعی است که موسوی به سبب خصوصیات شخصی، شناخته‌شدگی و سابقه طولانی خود، پتانسیل این مسئله را دارد.

 انگیزه های حضور موسوی
آنگونه که درباره مهندس موسوی مطرح می شود، مهم‌ترین انگیزه وی برای حضور در عرصه مدیریت سیاسی کشور، رفع تهدید خارجی، حفظ جریان اصلاح‌طلب در قدرت و تداوم بخشیدن به روند اصلاحات است؛ شاخصه هایی که تا کنون خود وی درباره آن سخن صریحی نگفته است. میرحسین موسوی به عنوان یک نیروی انقلابی مدافع ارزش‌های خط امام(ره)، با همه دلسوزان کشور همنواست و معتقد است که مشارکت حداکثری مردم، توطئه‌های خارجی را بی‌اثر می‌کند. از سوی دیگر، وی با تکیه بر تجارب دولت‌های پیشین و شناختی که از فضای سیاسی و فرهنگی کشور و جامعه دارد، می‌تواند در مسیر تکامل حرکت اصلاح‌طلبانه موجود حرکت کند. البته به نظر می رسد که با توجه به رویکرد اقتصادی موسوی در گذشته و تأکیدش بر عدالت اجتماعی، وی می‌تواند با نگاه اصلاح‌طلبانه رهبری نیزهمراه شود و به تقویت جایگاه اصلاح‌طلبان انقلابی در درون جبهه انقلاب بپردازد.

 ناشناخته ای برای نسل سوم
متأسفانه، این اشکال به نخست وزیر بازنشسته وارد است که تصویر موجود از او، به گذشته مربوط است و برای بسیاری معلوم نیست که موسوی سال 87 چه تفاوت‌ها و شباهت‌هایی با موسوی دهه 60 دارد. حتی بسیاری از نخبگان سیاسی جامعه هم از این نظر در حد مردم عادی هستند و از مواضع کنونی موسوی، شناخت دقیق و درستی ندارند. این امر، اولا به روحیه و شخصیت موسوی بازمی‌گردد که شخصا اهل جنجال و مطرح کردن خود نیست و ثانیا به مصلحت‌اندیشی‌ وی برمی‌گردد که طرح بسیاری از دیدگاه‌ها و نظریات خود را به مصلحت نمی‌داند و احتمالا ترجیح می‌دهد، دیدگاه‌های خود را عمدتا به صورت خصوصی برای مقامات عالی کشور ارائه کند.

البته وی چندین بار دیدگاه‌های خود را در زمینه برخی موضوعات مطرح کرد که واکنش‌های مثبت و منفی متفاوتی را نیز به همراه داشت. از جمله مخالفت آشکارش با رد صلاحیت گستره کاندیداهای اصلاح طلب در انتخابات مجلس هفتم که آن را «تلاش برای انحراف آرای مردم با مهره چینی های خاص مخالف ارزش های بنیادی انقلاب» نامید. بیانیه وی برای دعوت مردم به حماسه ای دیگر در مرحله دوم انتخابات ریاست جمهوری نهم، که از آن به حمایت مستقیم موسوی از هاشمی رفسنجانی تعبیر شد نیز نمونه دیگری از حضور فعال موسوی در عرصه سیاسی کشور بود. موضع گیری وی در قبال سیاست های اقتصادی دولت نهم نیز خبر ساز شد. او پس از قریب به 16 سال سکوت، طی سخنانی در موسسه مطالعات دین و اقتصاد، علنا دولت نهم را به باد انتقاد گرفت و گفت: « به نظر می رسد ما به تدریج از تصویرهای اول انقلاب، از اندیشه های آن زمان و وضعیت آن موقع فاصله گرفته ایم. »

شاید در این سال‌ها، موسوی تلاش کرده است که در بازار مسگرهای سیاسی عمدتا سکوت کند و از اظهارنظر علنی جز در مواردی خاص، بپرهیزد؛ عر چند این سکوت شانزده ساله، شخصیت موسوی را برای جمعیت بزرگی از کشور که در این سال‌ها به سن رأی دادن رسیده‌اند، ناشناخته نگه داشته است.

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 616

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
1 + 4 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • بی نام IR ۰۹:۵۳ - ۱۳۸۸/۰۲/۰۸
    1 0
    از میرحسین موسوی دیدگاه های او راضی هستم و اورا دوست می‌دارم لیکن می‌ترسم او هم همچون خاتمی از اطرافیانش آسیب ببیند هر چند خود خاتمی هم در آن بدبياری‌های اجتماعی بی‌تقصیر نبود اما به هر حال موسوی را بیشتر از او قبول دارم.البته هرگاه در ایران ساز مخالفی زده شد خیلی‌ها تحت لوای او(حالا هم موسوی)او را بااهدافی شناساندند که خود او هم بر آن اعتقاد نبود