این عنوان که مولوی در جهان معاصر زیاد مورد توجه قرار گرفته است خود محل بحث است که آیا اکنون دردنیا روی مولوی حساب جدی باز کردهاند یا مثل بودا و شکسپیر یا مثل ادیبان و عرفای معروف اقوام و ملل مختلف که آنهم به نوبه خود مورد توجه قرار گرفتهاند، مورد توجه قرار گرفته است؟
به مولوی و عرفان به دلایل مختلف در جامعه ما و شاید بعضی از مواقع از بیرون از جامعه ما به عنوان سیاست توجه میشود. بدین ترتیب که در جامعه ما کسانی که با نظام سر ناسازگاری دارند اینطور فکر میکنند که گرایشهای عرفانی یک نوع رقیب فقه وشریعتند میان طریقت و شریعت از قدیم هم رودرویهایی در میان عوام (طبقهای که خیلی تعریف شده به دو طرف نگاه نمیکنند) مطرح بوده است. عدهیی هم که از متعصبان نظام هستند میگویند عرفان را نفی نکنیم اگر ما عرفان را نداشته باشیم پس از دین چه باقی میماند.این دیگر به دلایل مختلف در جامعه جا افتاده که عرفان در مقابل شریعت راهی باز میکند .علتش هم خودنمایی عدهای است که با عرفان برای خود دکانی باز کردهاند و رازجویی عدهای دیگر است که بدنبال بازشدن دری از رازهای هستی هستند.
اگر ما مهندسی فرهنگی داشته باشیم و بدانیم چه چیزی را میخواهیم و چقدر میخواهیم و چه چیزی را نمیخواهیم وبرای چه نمیخواهیم آنوقت خیلی روشن و معلوم میشود که مولوی در جامعه ما چه جایگاهی باید داشته باشد. و می توانیم از آموزه های او به بحران های خود و از جمله بحران هویت پاسخ بگوییم . ولی در سیاست گذاریهای کشور ما تکلیف این مسائل روشن نیست.الان در این شرایط بلاتکلیفی خود عرفان و خود مولوی شاید از عواملی باشد که به هویت ما آسیب بزند. یعنی ما واقعاً ندانیم که مولوی را میخواهیم یا نمیخواهیم.
اما از نظر کلی جای هیچ شکی نیست که مولوی جزو پنج یا شش نفر بزرگان ادب و عرفان ماست که بالاخره اگر هویت ایرانی مورد توجه قرار بگیرد حتماً باید اینها هم به یاد مردم بیایند. ما این آدمها را در قله ادب و عرفان خود داریم اما آنچه را که عرض کردم بیشتر روی حجم ذهنی اشخاص و چگونگی گرایشهای مردم است که درجامعه ما مهندسی نشده و کارها به صورت سلیقه ای اداره می شود .
به هر تقدیر باید دانسته شود که چگونه می توان حقائق عرفانی را برای جوانان و غیر متخصصان بیان نمود . در یک کلمه اگر میخواهیم معارف عرفانی با عمل میسر شود و باید ریاضت کشید و کار کرد تا به جایی رسید اما هیچ کس با خواندن شعر به جایی نمیرسد مگر اینکه به قول فلوطین ارزش تشویقی داشته باشد. شما اگر یک دوره کلاسهای مثنوی را ببینید تشویق میشوید که سیر و سلوک معنوی بکنید ولی اگر دومی را انجام ندهید اولی به شما چیزی نمیدهد.
نظر شما