از گلایه‌های برجامی تا وجدانی که با بیل هم نمی‌شود خاموشش کرد

یادداشت‌های سفر به غرب آفریقا (قسمت سوم)

خورشید و زیباییهایش حتما به چشم خود خدا هم آنقدر قشنگ آمده که در قرآنش به آن سوگند خورده است.

برایم جالب بود که وقتی غروبش را دیده ام لذت تماشای طلوعش را از چشمانم دریغ نکنم. مسیر 5-6 دقیقه ای هتل تا لب ساحل را برای ملاقات با طلوع خورشید خدا طی کردم. انگار اما صاحب خورشید اراده اش این بود که دریا را بی آنکه حواسم به خورشید پرت شود ببینم.

هوای ابری ساحل و خنکای نسیم دلپذیر صبح 3شنبه خودش را در دفتر خاطرات حافطه ام حک کرد. خورشید پشت امر ماند و لابد یواشکی جایی از پرده ابر را کنار زده بود و می‌پایید که چشمهایم عرضه دارند بدون نور او دریای پر رمز و رازش را ببینند...

*****

این خصلت سفر است که وقتی به روزهای آخرش نزدیک می شوی دلت تاپ تاپ می کند که برای کسانی که دوستت دارند و دوستشان داری سوغات بخری. لحظه ها را رصد می کنی تا فرصتی هرچند کوتاه پیش آید و دقایقی از عمرت را بدزدی و خودت را به جایی که چند مغازه داشته باشد برسانی.

خریدن سوغات وظیفه نیست تکلیف نیست جبر نیست. که نماد و نشانه است. نشانه ای ظریف از اینکه عشق و محبت هنوز در رگهایت می دود و نمیدانم وزیر خارجه کشورمان که در طول سفر ماموریتی اش فرصت سر خاراندن هم ندارد با این نشانه ظریف خداوند چه معامله ای دارد.

*****


اعضای بخش خصوصی هیات اقتصادی در دو کشوری که تا به حال به آن سفر کرده ایم با همتایان نیجریه ای و غنایی خود دیدار کرده اند. از حرف های جسته و گریخته ای که ازحاشیه این ملاقاتها سرریز کرده می شود فهمید که بازرگانان و کارآفرینان ایرانی چشمشان از دیدن فرصتهای اقتصادی در کشورهای دور دست برق می زند اما وقی به حرف شان گوش میدهی دلی پر گلایه دارند از پیچ و خم های سیستم اداری و بانکی ایران مان که دستشان را توی حنا گذاشته و پای شان را در زنجیر کرده است. در عین حال یادشان نمی رود که از رقابتی بگویند که در فضایی نارفاقتی بین بخش خصوصی با بخشهای حاکمیتی کشور شکل گرفته و دل پیشرفت اقتصاد را غمین کرده است.

آنها نظام بانکی را هم هوو میدانند. نه برای خودشان فقط. که برای توسعه کشور. و از دست غرغرهای هووی پر توقعی که روز به روز هم توقعش را بالاتر می برد هم عشوه اش را کلافه اند.

و دست آخر اینکه صاحبان سرمایه و فناوری از سنگهایی که سر راه برجام انداخته می شود به تلخی حرف می زنند. نمی خواهند صریح بگویند. شاید سرمایه ترسو تر از آن است که پوست کنده چیزی بگوید که سودش را به خطر بیاندازد اما هدف آنهایی را که برجام را دوست ندارند چنین تصویر می کنند:" مخالفان برجام جام شان را از خون دل اقتصاد پر می کنند.

*****


سفر با شوخی‌هایش معنا می شود. آدمهای عصاقورت داده هم خودشان زجر می کشند و هم دیگران را به عذاب می اندازند. اهالی رسانه هم چون شغلشان سگرمه های درهم کشیده دارد ناگزیرند خودشان را از زیر آوار خشن و جدی بودن حرفه شان بیرون بکشند. شاید به همین دلیل است که زور می زنند سوژه ای برای لطیف کردن فضا بتراشند.

یکی از خبرنگاران گروه که سعی می کند حتی تعارفات عادی مذاکرات را هم مخابره کند خیلی زود از سوی سایر همکاران متهم میشود که حقوقش را بر اساس تعداد کلمات خبرهایی که مخابره می کند می گیرد.

همکاری دیگر که کم حرفی ویژگی اصلیش هست و به "آقای سایلنت" معروف شده در روز چندبار غیبش می زند. معروف است که هر وقت خبرنگار دیگری نزدیکش می شود حرفش را با مخاطب آنسوی سیم عوض می کند و از چراغانی پارسال حرف می زند! لابد نگران است که مبادا محتوای گزارش اختصاصی اش لو برود.

خبرنگار دیگری هم هست که وجدان کاری اش را حتی با بیل نمی شود خاموش کرد, به همین دلیل وقتی خبر را برای همکارش در تهران می خواند اصرار دارد بعضی کلمات را هجی هم بکند. لآقل یکبار مکالمه اش را شنود کردم که می گفت:" دیپلماسی رو با سین می نویسند. مبادا با صاد بنویسی آبرویم را پیش فلانی دود کنی,"

****

از شنود گفتم. حیف است از همکاری نگویم که معمولا وقتی از جلو اتاقش رد می شوی این جمله آشنا و تکراری را با صدایی شبیه فریاد می شنوی :"مشاهدین الاعزا. نحن نقدمکم الانبا من غرب الافریقی و . . ." از مشاهده یکی از دوستان که پشت در اتاق ایستاده و انگشت سبابه اش را روی بینی اش قرار داده متوجه می شوی که صدای بلندی که از داخل اتاق می آید بوی دعوا نمی دهد بلکه تو باید به علامت "هیس " توجه کنی که مبادا پارازیتی وارد گزارش همکار عرب زبان مان شود.

 

1717

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 560791

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
4 + 14 =