چهارمین شب ماه عسل رمضان 95 در حالی آغاز شد که روایت قصه تپه‌های برهانی با حضور بازماندگان آن قصه مطرح شد. داستان پرفراز و نشیبی که پیش از در قالب کتاب منتشر شده بود و برای اولین بار با جزییات و حضور شخصیت‌های آن در «ماه عسل» مطرح می‌شد.

به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین،در ابتدای برنامه گزارش پشت صحنه‌ای از برنامه پنج‌شنبه شب پخش شد؛ برنامه‌ای که امید و مادرش پس از 36 سال با هم روبرو شدند و این اتفاق در فضای مجازی هم با استقبال مواجه شد. پس از آن مهمانان وارد صحنه ماه عسل شدند و علیخانی طبق معمول گفتگوی خود را با سؤالی درباره سن و سال مهمانان برنامه شروع کرد. «عمو حسین» متولد سال 44 و «سید حمیدرضا طالقانی» متولد سال 38 بودند اما موج انفجار جنگ باعث شده بود تا عمو حسین ظاهری به مراتب شکسته تر از آقای طالقانی داشته باشد. هر دو مهمان از اصفهان آمده بودند که وقوع اتفاقاتی در زمان جنگ تحمیلی ایران و عراق باعث آشنایی آنها شده بود.

دکتر طالقانی در ابتدای صحبت هایش تعریف کرد که چطور با وجود مخالفت‌های خانواده‌اش به جبهه رفته اما عمو حسین در یک خانواده پر جمعیت بزرگ شده و از طریق پسر خاله خود در سن 15 سالگی با ترفند جالب که با انگشت شست پای راست رضایت نامه‌ای برای خود فراهم می‌کند و به جبهه می‌رود.

قصه این دو مهمان به زمانی برمی‌گردد که سه گروهان برای گرفتن تنگه و پاسگاه های عراقی به سمت تپه‌های برهانی می‌روند اما عملیات شکست می‌خورد و گروهان اول و دوم نمی‌توانند عملیات را به سرانجام برسانند. گروهان میثم در حالی به سمت تپه سوم می‌روند که دو تپه قبلی در دست عراق است، در ابتدا 90 نفر به سمت تپه می‌روند و با آتش‌های سنگینی که عراق روی آنها می‌ریزد به مرور تعداد شهدا زیاد می شود.

طالقانی نویسنده کتاب «حماسه تپه‌های برهانی» ادامه داستان را اینگونه روایت کرد: با توجه به اینکه مجروح شده بودم، با تعداد کمی از بچه‌های باقی مانده عملیات تپه را به سمت پایین حرکت کردیم. ما 14 روز در تپه گیر افتاده بودیم و فقط از یک جوی آب و برگ درخت مو تغذیه می‌کردیم.در ادامه برنامه نفر سوم وارد صحنه ماه عسل شد که در آن زمان با دکتر طالقانی و عمو حسین همراه بوده است.

طالقانی همچنین از 15 روز تلاش برای بقا در تپه‌های برهانی گفت و حس و حال آن روزها که برای زنده‌ماندن هرکاری کردند. او تعریف کرد: ما هر سه مجروح بودیم و در این مدت از خدا کمک می خواستیم. در روز چهاردهم همه برگ های درخت مو تمام شد و ما موقع خواب دعا کردیم که صبح بیدار شویم و نجات یافته باشیم یا اینکه این گرفتاری طور دیگری به پایان برسد.زمانی که در خواب بودیم یک نفر صدا میزد که «اخوی وخی» که به زبان اصفهانی به معنای برخیز است دیدم یک پسر جوان حدود 20 ساله ما را پیدا کرده بود و با اینکه من مجروح بودم  مرا به کول خود گذاشت و نجات داد.

اما سورپرایز شب گذشته «ماه عسل» اختصاص پیدا کرد به لحظه‌ای که علیخانی از منجی این سه نفر دعوت کرد تا به روی صحنه برنامه بیاید. بازمانده‌های این اتفاق درحالی که تصور می‌کردند این ناجی در زمان جنگ و پس از آن اتفاق شهید شده است از دیدن او شوکه شدند. حاج آقا رحیمی، هم روایت خود را از آن عملیات و نجات زخمی ها و جمع آوری پیکر شهیدان تپه های برهانی گفت و آقای طالقانی از اینکه بعد از سالها با ناجی خود روبرو شده، اشک شوق ریخت.

احسان علیخانی از این لحظه به بعد را به صورت ایستاده اجرا کرد و گفت ما باید به احترام شما بایستیم و من به همین خاطر کنار شما ایستاده اجرا می‌کنم. رحیمی که می‌خواست تمام داستان را با جزییات تعریف کند با زمان محدود برنامه مواجه شد و علیخانی درحالی که از او خواست که باقی داستان را در آیتم پشت صحنه تعریف کند از آمدن آدمهای‌ قصه «تپه‌های برهانی» به «ماه عسل» تشکر و با مخاطبان خداحافظی کرد.

58245

 

 

 

 

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 545095

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
1 + 6 =