حاشیه‌نگاری روز نخست جشنواره فیلم فجر/ آقای دبیر کجایی؟ دقیقا کجایی؟

روز اول گذشت و انگار همه چیز بر مدار همان همیشگی می‌چرخد. باز ماییم و برج میلاد که از هر کجای تهران نگاهش کنی دور به نظر می‌رسد.

الهه خسروی‌یگانه: هنوز خیلی چیزها سر جایش نیست. هوا نومیدانه سرد است بیآن که از برف خبری باشد. توی سالن اما یک چیزهایی تغییر کرده است. کیفت را باید بگذاری روی ریل تا چند نفر تویش را نگاه کنند. ورودی خانمها و آقایان هم جدا شده، هرچند همچنان کسی جلوی در ایستاده، لرزان و سرما خورده تا کارتت را چک کند. 

روز اول از همه خواسته بودند که ساعت ۱۱ صبح در برج میلاد باشند تا کارتهای ورود به جلسههای نقد و بررسی را بگیرند. باز هم ماجرای کارتهای رنگارنگ و آفتابه و لگن هفت دست. ساعت یازده صبح خیلیها آمدهاند اما باید صبر کنند تا ساعت ۱۴:۳۰ که بتوانند به تماشای نخستین فیلم بنشینند. دو ساعت معطلی و بیکاری. تازه بعد از این همه انتظار به تماشای فیلمی مینشینیم که صدایش مشکل دارد. «برداشت دوم از قضیه اول» در حالی نمایش داده میشود که سیستم صوتی سالن نمایش فیلم مشکل دارد. صدای همه در آمده است. بیشتر از همه کارگردان فیلم که از این طرف به آن طرف میدود تا بلکه کسی را پیدا کند بیاید این مشکل را حل کند. کسی پیدا نمیشود و اولین حاشیه رقم میخورد. 

بعد از آن «گیتا» هم به همین مشکل برمیخورد. قرار بوده ساعت ۱۸:۳۰ نمایش داده شود. آدمها پشت در سالن سینما صف میکشند اما خبری نیست که نیست. یک ساعت میگذرد. از پشت پنجره سالن همایشها اتوبانها معلومند. پیچ خوردهاند و غرق ماشین. فرقی نمیکند. توی اتوبان حکیم محبوس شده تو اتاقک فلزی ماشینت نشسته باشی و از دست رانندهها حرص بخوری، یا اینجا پشت در سالن سینما بایستی و تکلیفت معلوم نباشد. 

یک ساعت میگذرد تا بالاخره اعلام میکنند فیلم آماده نمایش است. هنوز درست روی صندلی جا به جا نشدهایم و تیتراژ فیلم شروع نشده که مسعود مددی کارگردان «گیتا» میآید روی سن و میگوید فیلم را قطع کنید. چرا؟ هنوز عوامل فیلم داخل سالن نمایش نیامدهاند. خلاصه عوامل هم میآیند و فیلم شروع میشود. این یکی هم مشکل صوتی دارد. کاش میگفتند به جای کارت، داشتن اعصاب پولادین لازمه ورود به کاخ جشنواره است، آن موقع خیلیها نمیآمدند. 

مثل دومینو همه چیز به هم میریزد. «گیتا» که دیر آمده، حالا فیلمهای بعدی را هم با تاخیر همراه کرده است. «نقطه کور»‌ مهدی گلستانه و «نیمه شب اتفاق افتاد» تینا پاکروان هم بعد از یک ساعت تاخیر نمایش داده میشوند. تند و تند مراسم فرش قرمز فیلمها برگزار میشود اما کسی خبر نمیشود. آدمها از دالان سیاه رنگی که از جلوی آسانسور تا در ورودی سالن همایشها کشیده شده، تند و تند میگذرند. دالانی که قرار است حسابی به عکاسها، فضای مناسبی برای عکسبرداری بدهد، اما دالان هنوز آماده نیست. هنوز سیم برق و باقی قضایا کف دالان پهن است و همه دارند میدوند. آدم را یاد تونلهای آقای قالیباف میاندازد. شانس آوردیم مسئولان جشنواره به فکر مونوریل یا اتوبان دو طبقه برای ورودی کاخ نیفتادند. 

سالهای گذشته بلافاصله بعد از نمایش فیلم راهی جلسه پرسش و پاسخ میشدیم. امسال باید صبر کنیم تا فردای روز نمایش. اما فعلا کسی از زمان برگزاری نشستها خبری ندارد. حتی بچههای ستاد خبری. دنبال محمد حیدری دبیر جشنواره گشتن هم شوخی عبثی است. آقای دبیر در کاخ نیست. به جایش جا به جا تئاتریهایی را میبینی که در کاخ قدم میزنند. مثلا؟ حسین پارسایی. بهروز غریبپور هم هست. نگران و پیگیر ولی آقای دبیر کجاست؟ خدا میداند. «شاید در کاخ مردمی است»، این را خبرنگارها به هم میگویند اما بعد از پیگیری معلوم میشود آنجا هم نیست. آقای دبیر کجایی؟ دقیقا کجایی؟ 

 

ساعت ۲ شب بالاخره از کاخ بیرون میآییم. خانمهایی که ماشین ندارند حیران و سرگردانند. ۲ شب به خانه میرویم در حالی که فردایش ساعت ۱۰ صبح باید دوباره توی کاخ باشیم. این دیگر از آن شوخیهاست. یا باید قید دیدن فیلمهای مهمی را بزنی که دست بر قضا همه آخر شب نمایش داده میشوند، یا جلسات پرسش و پاسخ. این طوری پیش برود، بعد از جشنواره یک راست از برج میلاد باید به بیمارستان میلاد برویم. به خاطر کمخوابی و خستگی و دوندگی و … یک چیزی میدانستند لابد که برج میلاد را کاخ جشنواره کردهاند. 

۵۸۵۸

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 505952

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
3 + 15 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • بی نام RO ۱۰:۵۸ - ۱۳۹۴/۱۱/۱۳
    31 1
    همه چیز این مملکت باید به هم بیاد دیگه