بخشی از این مصاحبه را می خوانید:
بحث برجام يك سري اختلافات را در اردوگاه اصولگرايي تثبيت و به تعبيري يك سري خطبنديها را محكمتر از قبل كرد يا حتي يك سري نزديكيهاي جديد را تقويت و به ائتلاف نزديكتر كرد. اين ارزيابي را شما قبول داريد؟
در قضيه برجام چند تا اتفاق افتاد. يكي اينكه در گذشته برخي اتفاقاتي كه در داخل كشور افتاده بود به نوعي چپروي افراطگرايانه را در داخل به شكلي منكوب كرد. همان زمان كه ما مجلس ششم بوديم، توصيه برخي دوستان معتدلتر اين بود كه نبايد در بحث حكومتداري خيلي افراط كرد و در اين حوزه نبايد مرتب بيانيه سياسي داد. در حكومتداري بايد به سمت اداره كشور رفت. وقتي يك مقداري افراطگرايي چپ كنار رفت، افراطگرايي اصولگرايانه يا راست بروز و ظهور بيشتري پيدا كرد. برجام به نظر من خط بطلان نهايي بود بر افراطگرايي راست و اصولگرايانه. به همين دليل فكر ميكنم در ماجراي برجام، جريان اعتدالگراي اصولگرا خودش را به خوبي نشان داد و تثبيت كرد و نشان داد كه يك جريان عاقل و منطقي در اردوگاه اصولگرايي وجود دارد كه به نظر من به نفع اصولگرايي هم شد. چون برخي دوستان قايل بودند كه اين خلاف اصولگرايي است. ولي ما برعكس فكر ميكنيم. چون به افكار عمومي به طور كامل نشان داده شد كه در هر دو جريان چپ و راست يك مجموعه عاقلي وجود دارند كه تعريفشان از سياستورزي و حكومتداري صرفا از راه بيان يك سري شعارها نميگذرد. اثر آن هم اين بود كه اين طرز فكر تثبيت شد كه بايد براي اداره امور با عقلانيت و اعتدال پيش برويم، نه با افراطگرايي چپروانه و راستروانه و نه با تكيه بر خصومتهاي جناحي. افراطگرايي يعني فرياد و آن هم فرياد بدون برنامه. ما امروز در موضع حكومت هستيم و خودمان داريم كشور را اداره ميكنيم. براي اداره كشور نياز به فرياد نداريم، بلكه نياز به برنامه و راهكار داريم.
درباره آن موضوعي كه راجع به طيف چپ و اصلاحات مطرح كرديد حرفهاي زيادي است. اما امروز ما دوست داريم بيشتر بر وضعيت و معادلات طيف راست و اصولگرايان تمركز كنيم. شما به عنوان نيرويي كه خودتان را در دستهبندي اصولگرايان معتدل ميدانيد، چه پيشبينياي درباره آينده سياسي جريان تندروي اصولگرا داريد؟ بعد از اين اختلافات دامنهدار فكر ميكنيد اين جريان به كدام سو خواهد رفت؟
هيچگاه جريانات تند به طور كامل از بين نميروند.
يعني فكر ميكنيد در افق اين جريان هنوز اميدي براي كاميابي باشد؟
به هر حال اينها هم نمايندگي بخشي از جامعه را دارند. حالا
اينكه پايگاهشان تضعيف شده يا در وضعيت نامتعادلي قرار گرفتهاند به نظر
من به معناي محو شدن آنها از سپهر سياسي ايران نيست. ولي به هر حال در
جريان برجام نشان داده شد كه چه كساني دل در گرو منافع ملي دارند و به آن
ميانديشند. در ادامه هم فكر ميكنيم كه مردم در اين مدت ناظران بسيار
پيگير و حساسي بودهاند و ارزيابي عمومي هم در همين راستاست. ضمن اينكه
اينجا نقش پارلمان هم نشان داده شد. به هر حال يكي از مظاهر جدي لمس مجلس
توسط مردم همين ماجراي برجام بود. به هر حال نشان داده شد كه در يك سري
بزنگاههاي تاريخي بايد نقشهايي تاريخي ايفا كرد. لذا من فكر ميكنم الان
ديگر سكه تندروي و افراطيگري در بين مردم خريدار چنداني ندارد. اين هم
البته تنها تاثير برجام نبود. از قبل يك مجموعه اتفاقاتي در كشور رخ داد و
مجموعه شرايطي به وجود آمد كه اندك اندك فضا را از دست اين گروهها خارج
كرد و به نظر من برجام نقطه اوج و پايان اين روند در فاز فعلي آن بود. به
عبارتي نسبت به
كج كاركردي اين نوع رفتارها و كنش سياسي در قاطبه كشور يك اطمينان محكم به وجود آورد كه با اين روش ادامه كار اصلا ميسر نخواهد بود.
چقدر براي اينها امكان بازگشت قايل هستيد؟ يعني چقدر فكر ميكنيد شرايط به سمتي برود كه زماني دور يا نزديك اينها بتوانند تبديل به گفتمان غالب شوند؟
اينها الان داراي جايگاه نيستند. اما اگر تصور كنيم تا ابد اوضاع چنين ميماند هم خيال باطل و خامي است. به هر حال ما در همين طول انقلاب خودمان بارها دست به دست شدن قدرت را بين گروههاي مختلف تجربه كردهايم و هيچ تضميني براي عدم تكرار آن در آينده وجود ندارد. مخصوصا اينكه اين جريانها به لحاظ پايگاه اجتماعي و نفوذ به حد صفر هم نرسيدهاند و كف مقبوليت خود را هنوز دارند. هر چند اين كف مقبوليت شايد در مقابل جايگاه و پايگاه ديگران بهشدت تضعيف شده باشد اما وجود آن را هم نميتوان انكار كرد. من فكر ميكنم كه فعلا زمينه بازگشت اينها فراهم نيست.
فعلا يعني كي؟ يعني براي انتخابات مجلس يا رياستجمهوري دوازدهم يا چه وقت ديگر؟
فكر ميكنم براي مجلس كار براي اينها به سختي گره خورده است. براي رياستجمهوري دوازدهم هم تا حدودي همينطور است. اما به هر حال انتخاباتهاي بعد از اين هم با چشم بههمزدني خواهند رسيد. جريان اعتدال در كشور كه شامل سياسيون و مديران عقلگرا و مجموعهاي كه الان كشور را تدبير ميكنند، ميشود نقش بسيار مهمي در اين معادله دارند. به نظر ميرسد بازگشت افراطيون تنها ميتواند حاصل يك چيز باشد و آن هم عملكرد ضعيف اين مجموعه است. اين جريان هم خودش ميداند كه سرنوشتش از اينجا به بعد در اختيار جريان اعتدال است و به همين دليل مترصد كوچكترين خطا و اشتباهي است. اين حرف امروز ما نيست. ما از زماني كه دولت تدبير و اميد بر سر كار آمد مرتب اين حرف را زدهايم و خودم بارها اين را گفتهام كه رسالت سنگين اين دولت آن است كه يك الگويي از اداره كشور را ارايه كند كه مورد رضايت مردم باشد و جامعه را به سمت يك رفتار و برنامه و شعار ديگري نكشاند. ما تجربه تاريخي اين را هم داريم. بالاخره رهاورد دولت آقاي هاشمي، دولت آقاي خاتمي بود. آقاي هاشمي روي مسائل اقتصادي تمركز كرد و انصافا هم در آن مسائل خيلي جلو آمدند، ولي بعد از آن در حوزه سياسي و توسعه سياسي يك خلأ حس كردند و دقيقا همين خلأ باعث شكلگيري دولت آقاي خاتمي شد. بعد در زمان دولت آقاي خاتمي يكسري تندرويهايي انجام شد و برخي مقولات مورد كمتوجهي قرار گرفت و پشت سر آن، عكسالعمل جامعه انتخاب دولت آقاي احمدينژاد بود. در دولت آقاي احمدينژاد هم اتفاقاتي افتاد كه باعث شد خيليها روي آقاي روحاني اجماع كنند و دولت ايشان تشكيل شد. الان دولت تدبير و اميد و جريان اعتدال بايد به گونهاي عمل كند كه دولت آينده برآيندي از عقلانيت و اعتدال اين دولت باشد نه واكنشي به آن. بالاخره اين رسالت بسيار مهمي است. اگر كشور را به سمتي پيش ببريم كه دانش و اعتدال و عقلانيت و كارآْمدي اصل اداره كشور شود، لازم است اين مسير را تثبيت كنيم. بعد مهم نيست چه كساني روي كار بيايند. چون هر كه بيايد ناچار خواهد بود اين مسير را در پيش بگيرد.
17302
نظر شما