فهيمه حسنميری: «تهران. [ت ِ] (اِخ ) طهران ... شهر تهران بر حاشیه شمالی فلات مرکزی ایران به فاصله شانزده هزارگزی دریای مازندران بخط مستقیم قرار دارد و مرکز سیاسی و اقتصادی و فرهنگی و اداری و همچنین مرکز خطوط آهن و راههای هوائی و شاهراههای عمده کشور ایران است. شهر تهران در سالهای اخیر گسترش قابل ملاحظهای یافته و کویهای بزرگی چون تهران پارس، تهران نو، نارمک، یوسفآباد، شهرآراء، جوادیه و جز اینها در اطراف تهران بوجود آمده و به تدریج بدان متصل گردیده و تهران بزرگ را تشکیل داده است ...»
حالا كه لغتنامه دهخدا را مرور كنيم، «طهران» كه جای خودش را دارد، حتی «تهران» هم انگار برايمان غريبه است. كویهای بزرگی چون تهرانپارس، تهراننو، نارمك و يوسفآباد كه در «اطراف تهران» محسوب ميشدند، حالا ديگر جزو مناطق مركزی اين كلانشهر به حساب میآيند و در نقشهها، شمال و جنوب و شرق و غرب تهران را بايد به سختي با چشم دنبال كرد. در اين حجم انبوه تلاش و تقلا براي گستردهتر كردن شهر و ساخت برج و باروهاي بلند با شكلهايي عجيب و غريب، آنچه به فراموشي سپرده شد، ميراث فرهنگي بود و كسي به اين توجه نكرد كه اگر آخرین عناصر و تکخانههای تاریخی برای همیشه از بین بروند، تهران چه ملغمهای خواهد شد؟ اگر آخرین سینماهای لاله زار از بین برود، اگر خانه دایی جان ناپلئون نباشد، اگر بازمانده خانههای تاریخی یکی یکی فرو ریزند و بافت تاریخی پر شود از ساختمانهای نچسب کج و کوله، دیگر مردم چگونه در شهر راه بروند و روحشان عذاب نکشد؟ (اينجا)
اين كمتوجهي مسئولان در سالهاي اخير به آنچه داشتههاي فرهنگي يك شهر به حساب ميآيد، داد باستانشناسان و كارشناسان ميراث فرهنگي را درآورد كه بگويند: «اگر قرار است این روند در شهر تهران ادامه پیدا کند دیگر بمیرم، بمیری ندارد، مثل بوذجمهری که همه دروازههای تهران را در عرض چند روز خراب کرد، عودلاجان و سایر بخش های بافت تاریخی را لودر بیاندازید با خاک یکسان کنید» (اينجا) و هشدار دهند: «در بیشتر نقاط بافت تاریخی تهران مانند خیابانهای سعدی، ری، جمهوری و حافظ هنوز خط افق آسمان وجود دارد، اما ناگهان مجوز ساخت ساختمانهای 9، 12 و15 طبقه صادر میشود. این اقدام یعنی رعایت نشدن آنچه در اطراف بافتهای تاریخی وجود دارد. در واقع این اتفاق یکی از شبهه و ایرادهای واردشده به طرح تفصیلی است. یک طرح درست و مناسب برای تهران وجود ندارد. در این شرایط نمیتوان از طرح تفصیلی، طرحی بهدست آورد که بتواند ارزشهای تاریخی، طبیعی و فرهنگی تهران را حفظ کند، مانند ساختمانی که درست مقابل دید مجسمه فردوسی در میدان فردوسی را گرفته است. این ساختمان خط افق و تعریف میدان را از بین برده و حتی ارزشهای فرهنگی آن را نابود کرده است.» (اينجا)
در كنار اين متخصصان ميراث فرهنگي، هنرمندان هم حتي نسبت به آنچه بر سر تهران ميآيد واكنش نشان دادند. رضا كيانيان، در اظهار نظري هویت و شناسنامه شهر را ساختمانهای آن دوره عنوان كرد و گفت: شهرهای بزرگ و کوچک در جهان در حفظ هویت خود از طریق حفظ بناهای قدیمی کوشا هستند؛ ظاهر خیابانها همانی است که در قدیم بوده؛ امکانات رفاهی ایجاد میشود اما کوی و برزن و خیابانها همانی است که از قدیم بوده، ساختمانها و امکانات جدید خارج از این محدوده اضافه میشود و اصل شهر دست نخورده باقی میماند. (اينجا) لوريس چكناواريان هم كه ماندن در تهران و محله قديمياش سيتير را به هر جاي ديگري ترجيح ميدهد، گلايه كرد: تهران را بيشتر از هر جاي ديگري دوست دارم اما متاسفانه ميبينيم که در برخی موارد، آثار فرهنگی ارزشمند ما رو به خرابی و نابودی است. تمام باغهایی که من در دوران کودکی در آنها بازی میکردم به خیابانهای 6 متری تبدیل شده و نميدانم اگر زلزلهای بیايد مردم چطور قرار است از خطر نجات پيدا كنند. (اينجا)
در اين ميان، بيتوجهي به بافت تاريخي شهر و دندان تيز كردن عدهاي براي كسب سود از طريق تخريب آنچه ميراث گذشتگان است، تعجب و تاسف عكاس گاردين را هم به همراه داشت. «آرمین هِیج» در شرح عكسهايي كه از خيابان مولوي و مناطق مركزي شهر تهران گرفته بود، نوشت: بهساز و بهفروشها قلب قدیمی تهران را به مرگ تهدید میکنند. اینها بناهایی هستند که فردا توسط بولدوزرها با خاک یکسان میشوند. بهساز و بهفروشها از دیدن چنین ملکهایی در مناطق تجاری تهران خوشحال میشوند. آنها را میکوبند و جاده را برای ساخت مراکز خرید چند طبقه صاف میکنند. (اينجا)
اما اين فقط محدوده جغرافيايي اين شهر نيست كه تغيير شكل و ماهيت داده و نگرانيهايي را به وجود آورده، بلكه اين تغيير در مردمانش، در شكل و شمايل ساختمانها، در سبك زندگي، فرهنگ و هويت شهر هم ديده ميشود و به خاطر همين است كه ابراز نگراني ميشود كه «تهران، زماني اصالت داشت، اما اكنون نه هدف زندگي مشخص است نه سبك زندگي» (اينجا) مسجدجامعي هم كه در تهرانگرديهاي نمادينش قرار است به بعضي مسئولان يادآوري كند تهران فقط محلههايي نيست كه در آنها زندگي ميكنند، تاكيد كرد: بايد دقت كنيم كه در روند توسعه يكدست، هويتها، استعدادها و فعاليتها و انسجام محلي از بين نرود. بايد از افراد جامعهشناس و مردمشناس در احياي محلهها و نقاط مختلف شهري كمك گرفت و حواسمان به مناطقي از شهر از جمله ابن بابويه باشد كه نقاط هويتي ما هستند و نبايد آنها را بيرويه و بدون در نظر گرفتن ملاحظات مردمشناختي توسعه داد.(اينجا)
اما احياي بافت تاريخي تهران، اين شهر قديمي، كه کاوشهای باستانشناسی نشان ميدهند هفت هزار سال قدمت دارد، (اينجا، اينجا و اينجا) حالا دوباره بر سر زبانها افتاده و انگار قرار است هويت تهران، جان تازهاي بگيرد؛ همانگونه كه سیدمحمد بهشتی، رییس پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری ابراز اميدواري ميكند «حال تهران ميتواند خوب شود» و به تهرانيها و دلسوزان ميراث فرهنگي و هويت شهري نويد ميدهد: «اخیرا حساسیتها بالا رفته است ... فکر میکنم مردم ما تمنای هویت پیدا کردهاند. در گذشته افراد معدودی از این موضوع نگران میشدند اما الان حساسیتها بالا رفته است ... مثل پزشکی که به پای بیمار سوزن میزند و او حساسیت نشان میدهد و پزشک خوشحال میشود. حساسیت نسبت به هویت هم همین است و باید خوشحال بود ... هویت شهر تهران در مقایسه با شهرهای تاریخی دنیا از دست نرفته است، به عنوان مثال یکی از جاهایی که به نظر میرسد هویت خود را حفظ کرده شهر رم است اما وقتی فیلم "رم شهر بیدفاع" را که در آستان جنگ جهانی دوم ساخته شد ببینید و با شهر امروزی رم مقایسه کنید، متوجه میشوید چقدر تغییر یافته است. البته خسارتهایی که به تهران زدیم زیاد است اما کمتر از خسارتهایی است که به رم یا لندن وارد شده است پس حال تهران میتواند خوب شود.» (اينجا را بخوانيد)
234
نظر شما