۰ نفر
۷ اسفند ۱۳۸۷ - ۰۸:۲۳

مذاکرات و توافقهای پنهانی ایران،انگلستان و آمریکا و امضای یک توافقنامه باعث شد شاه در مورد بحرین کوتاه بیاید

مجمع الجزایر بحرین از قدیم الایام بخشی از امپراتوری ایران پیش از اسلام بوده است،‌ولی اعراب ساکن آن جزیره به علت دوری از شعاع عمل حکومت و نیروهای مرکزی ایران به طور مکرر مشکلات و دردسرهای زیادی برای حکومت مرکزی ایران ایجاد می‌کرد؛‌ بنابراین منطقه خلیج فارس را توأم با اغتشاش و آشوب و راهزنی ساخته بودند. تا اینکه شاپور دوم پادشاه ساسانی ( ملقب به شاپور بزرگ و ذوالکتاف ،‌309-337 م) با قوای کامل و کشتیهای متعدد جنگی به بحرین لشکرکشی کرد و شورشیها را با شدت عمل سرکوب کرد. به نحوی که تا زمان سقوط دولت ساسانی به دست اعراب ( 651م.)‌ آرامش کاملی در آنجا برقرار بود. عربها بعد از اسلام تشکیلات اداری سرزمینهای فتح شده را تغییر نمی‌دادند؛‌ زیرا تشکیلات اداری که جانشین آن کنند نداشتند به جای آن،‌ از مرد م آن سرزمینها که آنها دارای تمدن و فرهنگی درخشان و بعضا بالاتر از تمدن اعراب بودند برای ایجاد و اداره تشکیلات اداری - اسلامی استفاده می‌نمودند و این روش به آنان کمک شایانی می‌کرد.

 در اوایل قرن شانزده میلادی با هجوم استعمار پرتغال به منطقه اقیانوس هند و خلیج فارس (‌در سال 1506) ،‌ بسیاری از نقاط استراتژیک منطقه و از جمله جزیره هرمز و مجمع‌الجزایر بحرین نیز (‌ در سال 1521) به تصرف و اشغال آنها در آمد. پس از گذشت حدود یک قرن از اشغال پرتغالیها،‌ شاه‌عباس در سال 1602 با لشکرکشی به بحرین آنجا را از تصرف اشغالگران خارجی آزاد کرد و مجددا به ایران ملحق شد . پس از آن ،‌مجمع الجزایر بحرین مدت 180 سال در اختیار و تحت نظر کامل حکومت ایران بود. سپس ،‌ در سال 1783 (‌یا 1782 ) " شیخ احمد بن خلیفه "‌ از قبیله "‌بنی عتبه "‌ و از خاندان "‌خلیفه "‌ که از منطقه نجد در مرکز عربستان به کویت مهاجرت کرده بود )‌ به این سرزمین حمله و پس از شکست سربازان ایرانی بر آن استیلا یافت . از آن پس،‌ حکومت بحرین با حمایت همه جانبه سیاسی - استعماری انگلستان در اختیار اعضای خاندان "‌ خلیفه "‌ ( آل خلیفه)‌ قرار گرفت.

با این همه در همه این سال ها ایران همچنان بحرین را جزیی از خاک خود می دانست. دولت ایران در مدت یک و نیم قرن حاد شدن مسأله بحرین (‌1820 -1970 )‌و با وجود دخالت و سلطه انگلستان بر آن جزیره،‌ هیچگاه جدایی بحرین از خاک ایران را نپذیرفت، اگرچه قدرت انجام عمل حادی علیه انگلیس را نیز نداشت.

اما اولین گام ها به سوی واگذاری بحرین در زمان پهلوی دوم برداشته شد و آن زمانی بود که انگلیسی ها و آمریکایی ها از هر دو سو شاه را به چنین تصمیمی ترغیب، تهدید و تطمیع کردند و سرانجام به هدف خود دست یافتند.

اهمیت سیاسی - استراتژیک بحرین در دهه 1960 افزایش یافت ،‌ به ویژه اینکه ایران شاهد افزایش فعالیتهای انقلابی اعراب در سواحل خلیج فارس در خلال سالهای 1964- 1965 بود؛‌ ولی حضور نظامی انگلیس در منطقه و نیز بندر عدن تا اندازه‌ای ترس ایران را کاهش می‌داد ؛‌ ولی در نوامبر 1967،‌ نیروهای انگلیسی پیرو جنگلهای داخلی یمن از بندر استراتژیک عدن ( نزدیک باب المندب و ابتدای جنوبی دریای سرخ )‌ خارج شدند و پیرو آن ،‌ (‌جمهوری دموکراتیک خلق یمن )‌ ( یمن جنوبی )‌ به عنوان یک کشور سوسیالیستی افراطی شکل گرفت . این کشور بزودی از جنبشهای انقلابی و چپگرای منطقه به حمایت برخاست و در این راستا با ایران و نیز کشورهای میانه رو ( و غرب گرای ) عرب به عنوان "‌ کشورهای مرتجع "‌ شروع به مقابله و مخالفت کرد. انگلستان پس از خروج از عدن (‌یمن جنوبی)‌ ،‌نیروهایش را به بحرین منتقل کرد و بدین ترتیب پس از عدن ،‌مجمع الجزایر بحرین به عنوان پایگاه مهم انگلستان در شرق سوئز و خلیج فارس مطرح شد. مدتی بعد در ژانویه 1968 ،‌پس از اینکه انگلستان اعلام کردکه نیروهایش را تا پایان سال 1971 از شرق سوئز خارج خواهد کرد،‌ دولت ایران از این تصمیم استقبال کرد و اعلام کرد که از حق حاکمیت خود بر بحرین منصرف نشده است. سپس ،‌ با طراحی و هدایت انگلستان قرار شد فدراسیونی متشکل از نه شیخ نشین جنوب خلیج فارس و از جمله بحرین در قالب یک کشور واحد پس از خروج نیروهای انگلیسی از منطقه تشکیل شود،‌بویژه شیخ بحرین با ابراز ناخشنودی از مسأله خروج آتی نیروهای انگلیسی ،‌و ادعای مالکیت ایران بر بحرین آن را یک مشکل امنیتی برای آینده مجمع الجزایر دانست و بنابراین حل این مشکل را پیوستن بحرین به فدراسیون یاد شده دانست .

محمدرضا شاه اگرچه با تشکیل این فدراسیون مخالفت می کرد و در ظاهر خود را مخالف جدی جدا شدن بحرین از ایران می دانست اما سرانجام در خلال یک سری مذاکرات گسترده با آمریکایی ها و انگلیسی ها از مواضع خود عدول کرد.

 مذاکرات آشکار و پنهان میان ایران ،‌انگلستان ،‌عربستان سعودی و آمریکا انجام می‌گرفت. یکی از مواضع موجود بر سر حل مسأله بحرین - جدا از سیاستهای استعماری انگلستان - حمایت عربستان سعودی (‌به عنوان کشور عرب با نفوذ منطقه)‌از خواسته‌ها و آمال شیخ بحرین و نیز مرز آبهای سرزمینی و فلات قاره دو کشور بود. تضاد منافع دو کشور چنان بودکه شاه برنامه دیدار رسمی‌اش از عربستان سعودی را در اوایل سال 1968 (‌1347) به تعویق انداخته بود. بالاخره با مذاکرات طرفین اولین قدم قابل توجه در حل اختلافات دیرین دو کشور بر سر مرز فلات قاره و مالکیت جزایر فارسی و عربی در تاریخ 24 اکتبر 1968 با امضای یک موافقتنامه انجام گرفت . مذاکرات و توافقهای پنهانی بین ایران و انگلستان و آمریکا و نیز امضای توافقنامه فوق باعث شد ایران در مورد مسأله بحرین کوتاه بیاید و تا اندازه‌ای عقب نشینی سیاسی کند.

در آن شرایط زمانی ایران نمی‌توانست از طریق نظامی بحرین را بازستانی کند،‌ این اقدام عواقب خطرناکی برای ایران در پی داشت . مسلمان انگلستان به عنوان یک قدرت بزرگ استعماری اجازه چنین اقدام جسورانه‌ای را به ایران نمی‌داد،‌ ضمن اینکه این کار تمام کشورهای عربی را (‌اعم از تندرو و محافظه کار )‌ علیه ایران متحد و هم پیمان می‌ساخت . این در حالی بود که ایران در آن دوران درگیریهای ارضی و مرزی و سیاسی گسترده ای با عراق داشت. از طرف دیگر این اقدام نظامی ایران برخلاف اصول سازمان ملل متحد بود که ایران نیز عضو فعال آن به شمار می‌رفت

بنابراین شاه با توجه با سازشهای پنهانی انجام شده و شرایط زمانی ،‌ راه حل سیاسی را برگزید . چنانکه حدود نه ماه پس از مصاحبه دهلی نو‌،‌ شاه در زمستان سال 1348 (‌اوایل 1970) مجددا در مصاحبه‌ای خواستار حل مسأله بحرین از طریق کسب نظر مردم بحرین به طور رسمی به وسیله سازمان ملل متحد شد. بالاخره پیشنهاد رسمی شاه از طریق گفتگوهای بعدی ایران با انگلستان و دبیرکل سازمان ملل (‌اوتانت )‌در اوایل سال 1970 به نتیجه نهایی رسید ایران در تاریخ 9 مارس 1970 (‌ 9 اسفند 1348 )‌رسما مساعی جمیله دبیرکل سازمان ملل را برای استعلام نظر واقعی مردم بحرین از طریق انتصاب یک نماینده ویژه خود برای انجام این مأموریت خواستار شد.

انگلستان در تاریخ 20 مارس موافقت رسمی خود را با انجام پیشنهاد دولت ایران به اوتانت دبیرکل سازمان ملل اعلام کرد . وی نیز در همان روز پس از مشورت با نمایندگان ایران و انگلستان اعلام کرد "‌که او مساعی جمیله خود را تأخیر انجام خواهد داد "‌ . پیرو آن ،‌او شخص "‌ ویتوریو وینتسپیر گیچیاردی "‌ (‌دیپلمات ایتالیایی )‌ معاون دبیرکل و مدیر کل دفتر اروپای سازمان ملل در ژنو را به عنوان نماینده ویژه خود در کسب آراء‌مردم بحرین منصوب کرد. ضمنا وی از سوی ایران و انگلستان در راه انجام دادن مسئولیت خود و ابراز نظر و تصمیم نهایی‌اش در مورد حل مسأله بحرین ،‌ اختیار تام گرفت!

نماینده ویژه دبیرکل در امور بحرین ،‌ در رأس یک هیأت پنج نفری عازم آن جزیره شد و از 29 مارس تا 18 آوریل 1970 به نظر خواهی گزینشی و گفتگو با گروههای منتخب سیاسی - اجتماعی بحرین پرداخت . ذکر این نکته ضروری است که برخلاف ادعای برخی منابع خارجی مبنی بر مراجعه به آراء‌ عمومی از طریق (‌رفراندوم )‌ یا انتخابات عمومی ،‌این امر صحت ندارد،‌ بلکه به همان روش محدود گزینشی یاد شده انجام گرفت . پس از نظرخواهی از مردم بحرین ،‌ گیچیاردی داده‌ها و نتایج کسب شده را در گزارشی به دبیرکل تسلیم کرد تا بر اساس آن تصمیم نهایی درباره سرنوشت بحرین اتخاذ شود.

در گزارش مذکور آمده بود:‌ هیأت اعزامی دریافتند که مردم بحرین پیشنهاد و درخواست ایران و انگلستان برای نظرخواهی و مساعی جمیله سازمان ملل را در این راه مورد ستایش و تقدیر قرار دادند،‌ هیچ گونه تلخکامی و خصومتی از سوی مردم بحرین نسبت به ایرانیها مشاهده نشد و اظهار امیدواری شده بود که "‌ آبرادعای [ مالکیت ]‌ ایران [ بر بحرین ]‌ یکباره و برای همیشه کنار رود "‌ . ضمنا آمده بود که مرد بحرین پس از حل مسأله بحرین ، ‌خواستار روابط نزدیکتر خود با سایر کشورهای عرب و نیز ایران هستند، ‌اینکه خواهان یک "‌ کشور مستقل و با حاکمیت کامل " سیاسی هستند و بالاخره اینکه اکثریت تام مردم احساس می‌کنند که بحرین یک کشور عربی است . ضمنا در گزارش نوشته شده بود که هیأت اعزامی به تفاوتهای مختصری در نظر جمعیت شهری و روستایی بحرینی‌ها پی برده‌اند،‌ از جمله در مورد ایرانی تبارها ،‌افراد دارای تحصیلات بالا و گروهها دیگر اجتماعی ؛ ولی این تفاوتها از نظر نتیجه‌گیری نهایی اعضای هیأت جنبه حاشیه‌ای (‌و نه اساسی )‌داشتند.

رئیس هیأت اعزامی ،‌گزارش خود را با این نتیجه گیری به پایان رسانده بود کسب نظر و مشورتهای وی در بحرین "‌ او را متقاعد کرده است که اکثریت تام مردم بحرین خواهان شناسایی هویتشان در یک شورا کاملا مستقل و دارای حق حاکمیت و آزاد برای اجاد روابطشان با سایر کشورها می‌باشند"‌. گزارش یاد شده از سوی دبیر کل به شورای امنیت ارجاع شد و شورای امنیت نیر با استناد به نتیجه گیری نهایی گزارش تدوین شده مفاد آن را راجع به استقلال بحرین و جدایی‌آن از خاک ایران در تاریخ 30 آوریل 1970 مورد تأیید و تصویب قرار داد.

ایران نیز در ماه مه (‌اردیبهشت 1349 ) برای شناسایی رسمی قطعنامه شورای امنیت در مورد استقلال بحرین در جدایی از خاک کشور دست زد. چنانکه هیأت دولت قطعنامه‌ای را به منظور تصویب تصمیم شورای امنیت به مجلس شورای ملی تقدیم کرد.

این قطعنامه در تاریخ 24 اردیبهشت 1349 با 187 رأی مثبت و چهار رای منفی ( از کل 101 نماینده حاضر ) به تصویب مجلس شورای ملی رسید. مجلس سنا نیز در 28 اردیبهشت ماه آن را به اتفاق آراء ( 60 رأی کل نمایندگان ) تصویب کرد نمایندگان مخالف از سوی جناح پان ایرانیسم به رهبری محسن پزشکپور رهبری می‌شدند.

حاکم بحرین برای اولین بار در آذرماه 1349 ( دسامبر 1970 )‌از ایران بازدید کرد و موافقتنامه اولیه مربوط به فلات قاره دو سرزمین به امضا رسید. موافقتنامه اصلی و نهایی پس از مسافرت اردشیر زاهدی (‌وزیر امور خارجه )‌به بحرین در خرداد ماه 1350 امضا شد . این موافقتنامه برای ایران و هم برای بحرین از اهمیت ویژه‌ای برخوردار بود ،‌ چرا که تعداد میدانهای نفتی واقع در مناطق نشانه گذاری شده قابل توجه بود از نظر بحرین و ناظران نفتی نیز همکاریهای ایران و بحرین در زمینه اکتشاف استخراج نفت در مناطق همجوار خط نشانه‌گذاری شده اهمیت فراوان داشت.

اعلامیه استقلال بحرین در تاریخ 14 اوت 1971 منتشر شد . دولت ایران تنها یک ساعت پس از استقلال بحرین آن را به رسمیت شناخت . یک روز بعد (‌15 اوت )‌،‌بحرین و انگلستان یک قرار داد دوستی با هدف ( مشورت ) در مواقع ضروری با یکدیگر امضا کردند! بدین ترتیب ،‌ مسأله بحرین پس از یک و نیم قرن منازعه و کشمکش به نقطه حل رسید دلیل آن نیز از نظر سیاسی ،‌ سازش و توافق پنهانی انجام شده بین ایران و قدرتهای غربی بر سر نقش آتی ایران در منطقه خلیج فارس و اعطای امتیاز به ایران درباره یک مسأله دیگر ارضی کشور یعنی جزایر سه گانه بود. در واقع باید گفت بحرین قربانی یک بده و بستان سیاسی شد و آخرین بخش جدا شده از خاک ایران در دوران معاصر بود.

قرابت بحرین و ایران
یکی از ویژگیهای مهم بحرین عبارت از ترکیب جمعیتی (‌نژادی )‌ و مذهبی آن است. با توجه به پیشینه تاریخی بحرین و وابستگی آن به ایران ،‌تعداد زیادی از ساکنان آن ایرانی تبار هستند که در بخشهای گوناگون کشور مشغول به کار هستند. چنانکه با وجود تغییر و تحولات گسترده در این امر در خلال دهه‌های گذشته ، حتی بر اساس منابع آماری کشور انگلستان 20 درصد بافت نژادی آن را در پایان دهه 1980 ایرانیان تشکیل می‌دادند!

اکثریت شیعه و اقلیت سنی
حدود 60-70 درصد مسلمانان بحرین را شیعیان و تنها 30- 40 درصد آنان را سنیان تشکیل می‌دهند . در حالی که با وجود اکثریت شیعیان ،‌قدرت سیاسی در دست سنیان است و این امر یکی از نقاط ضعف امنیت ملی آن کشور است . همین امر گاه به گاه مشکلات سیاسی در بحرین به وجود آورده است،‌ چنانکه مثلا در سال 1953 شیعیان بحرین که از افزایش سریع مهاجرت کارگران عرب سنی مذهب و تغییر مصنوعی ساختار جمعیتی نگران و ناراضی بودند ،‌ شورش کردند . لذا برخورد بین گروههای شیعه و سنی بحرین توسعه یافت و پس از چندی رهبران گروهها با تشکیل ‌" کمیته وحدت ملی "‌ ( لجنه الاتحاد الوطنی ) به یک آرامش نسبی رسیدند.
شاه حمد بن عیسی آل خلیفه  برای بهبود روابط با شیعیان این کشور دست به اصلاحات سیاسی و اقتصادی زد .احزاب سیاسی شیعه درسال 2006 در انتخابات پارلمانی و شورای شهر این کشور شرکت کردند و حزب الوفاق که بزرگترین حزب سیاسی شیعی محسوب می شود بیشترین کرسی را درانتخابات پارلمانی بدست آورد درکنار این موفقیت ،حضور شیعیان درعرصه سیاسی بحرین با برگزاری تظاهراتهای اعتراض آمیزکه گاهی با خشونت همراه شده ملموس بوده است .

اطلاعات کلی

نام کامل: پادشاهی بحرین

جمعیت:766 هزار نفر

پایتخت: منامه

مساحت:717 کیلومتر مربع

زبان رسمی:عربی

مذهب رسمی: اسلام

امید به زندگی: مردان 74 سال ،زنان 78 سال

واحد پول:دینار بحرین

صادرات: نفت و فراورده های نفتی ،آلومینیوم

درآمد سرانه:19350 دلار

مقام ارشد کشور: پادشاه  حمد بن عیسی آل خلیفه
با تغییر حکومت بحرین از امیر نشین به  پادشاهی  در سال 2002 عنوان شیخ حمد نیز به پادشاه تغییر یافت .او از سال  1964 شاهزاده بحرین بود و با مرگ پدرش در مارس 1999 امیر بحرین شد.وی که در سال 1950 متولد شده تحصیلات ابتدایی را در کمبریج انگلستان گذراند و پس از آن در مدرسه نظامی آلدرشات  انگلستان و کالج ارتش آمریکا در فورت لیون ورث ایالت کانزاس آمریکا تحصیلات خود را تکمیل کرد. وی در سال 1968 موسس و فرمانده ارتش بحرین بود و از سال 1971 تا 1988 وزیر دفاع این کشور بود.

رسانه
بحرین از جمله کشورهای منطقه خلیج فارس است که همواره تمایل خود را برای حضورجدی درعرصه رسانه نشان داده و شبکه تلویزیونی  ام بی سی  دفتر اصلی شبکه  ام بی سی 2 خود را در این کشور تاسیس کرد .اکثرشبکه های تلویزیونی و رادیویی بحرین تحت کنترل دولت هستند و اولین شبکه  رادیویی این کشور به نام  صوت القد در سال 2005 تاسیس شد اما در سال 2006 به دستور مقامات بحرین تعطیل شد .گرچه در بحرین قانون مطبوعات به تصویب رسیده است که به روزنامه نگاران اجازه فعالیت مستقل و نشر اطلاعات را می دهد اما آنها در صورت انجام تخلفات از جمله اهانت به پادشاه  به حبس محکوم می شوند و از این رو خودسانسوری در مطبوعات این کشورامری رایج است .

روزنامه های اصلی :
اخبار الخلیج -خصوصی
الایام -خصوصی
الواسط-خصوصی
بحرین تریبون -انگلیسی زبان
گلف دیلی نیوز -انگلیسی

شبکه های تلویزیونی:
شرکت رادیو تلویزیون بحرین -دولتی و دارای 5 شبکه فعال

رادیو:
شرکت رادیو تلویزیون بحرین -دولتی دارای شبکه های انگلیسی ،ورزشی ،قرآن و شبکه برنامه های محلی و فرهنگی
شبکه رادیویی  وویس اف ام - خصوصی برای شنوندگان هندی

خبرگزاری :
خبرگزاری بحرین -به زبانهای انگلیسی و عربی

منابع: کتاب خلیج فارس و مسائل آن انتشارات سمت ، بی بی سی

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 4368

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
1 + 13 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 5
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • بی نام IR ۱۳:۵۱ - ۱۳۸۷/۱۲/۰۷
    0 0
    خیلیم خوب
  • سعید US ۲۰:۲۱ - ۱۳۸۷/۱۲/۰۷
    1 1
    شاه هیچ کاری نمی تونست بکنه. تو اون زمان همه اعراب با انگلیس متحد شده بودند و شاه هم اون زمان تو بغل آمریکایی ها بود و انگلیسی ها به شدت از دستش عصبانی بودن لذا چاره ای نداشت تا از شر بحرین و همه عرب ها خودشو خلاص کنه. دولت ماهم خیلی اشتباه می کنه که به این عربا اینقدر حال می ده هرکاری هم که بکنیم حتی اگر بریم فلسطین رو هم از دست اسرائیلی ها پس بگیریم عربا ما رو عجم می دونن و باهم با ما دشمنی می کنن.
  • مجتبی US ۲۰:۲۴ - ۱۳۸۷/۱۲/۰۷
    1 1
    این حرفا دیگه امروزه خریدار نداره بحرین همون موقعش هم یه باری رو دوش ما بود چون عمدتا نمی تونستیم کنترلش کنیم و انگلیسا بهرشو می بردن ما همون شهرهایی که چسبیده به خاکمون بود رو هم نزدیک بود از دست بدیم. چه اینکه زمان اون قاجارای احمق نصف ایران رفت.
  • محمد IR ۰۵:۳۸ - ۱۳۸۷/۱۲/۰۸
    1 1
    اعراب بزرگترین دشمن ایرانیان است . زیرا ما هم عجم هستیم و هم شیعه . هر دوتا مورد برای اعراب مسئله ساز است . بهتر است ایران هم کمی عاقل باشد و اعراب را به عنوان برادر خود محسوب نکند .
  • سارا IR ۱۸:۵۲ - ۱۳۸۸/۰۹/۱۸
    1 1
    قشنگ بود اما اگه اسنادرا پیدا می کردی می فهمیدی ریشه این جدایی به دوره قاجارها بر میگرده.