۰ نفر
۱۷ تیر ۱۳۹۴ - ۱۲:۰۰
امام علی(ع) و عدالت اجتماعی

یادداشت دکتر محمد اصغری

عدالت را «دادن حق به صاحب حق»1 تعريف كرده‌اند. به گفته شهيد صدر‍، زماني كه همين عدالت وارد عرصه اجتماع مي‌شود، «عدالت اجتماعي» نام مي‌گيرد و در همين عرصه است كه دشواري‌ها و پيچيدگي هاي افزونتري چهره مي‌نمايد.

آرمان عدالت
نيازي به تبيين عظمت و اهميت آرمان عدالت نيست.‌ پيامبر(ص) آن را «اساس دين»2 و «حيات احكام» توصيف مي‌كند، و شگفت آنكه مي‌فرمايد: «حكومت با كفر دوام مي‌آورد، اما با ستم هرگز!»3 واقعيت نيز جز اين را نشان نمي‌دهد. به تعبير ديگر عظيم‌ترين مفهومي كه فلاسفه سياسي از گذشته‌هاي دور براي مهار ديو قدرت انديشيده‌اند، مفهوم عدالت است. ارزش برتري كه هم بر سياست حكم مي‌راند و هم بر اخلاق، فضايل اخلاقي را تعريف مي‌كند، و هرچه زير عنوان فضيلت‌هاي اخلاقي مندرج مي‌شود، از معادن ژرف و لايزال عدالت سرچشمه مي‌گيرد. از اين زاوية ديد، آزادي هم بخشي از عدالت است؛ چرا كه آزادي هم حقي از حقوق است.

گسترة عدالت اجتماعي
عدالت اجتماعي، خصوصاً در مرام و مذهب اميرالمؤمنين علي(ع)، عمق و پهناي چشمگيري دارد؛ يعني همان عدالت توزيعي در عرصه اقتصادي تنها نيست. عدالت اجتماعي در آيين تشيع علوي عرصه‌هاي سياسي و حقوقي و فكري و فرهنگي را هم شامل مي‌شود. زندگي امام بر اين واقعيت گواه روشني است، هرچند ما با هر بهانه از طرح عدالت اجتماعي فرار كنيم و صورت مسئله را پاك كرده و آرمان الهي و انساني عدالت را به اصطلاح به طاق فراموشي و نسيان بسپاريم!

فرار از طرح مسئله!
اگر فيلسوفان نامداري مانند فردريك فون هايك و پيروان بدون قيد و شرط او عدالت اجتماعي را ياوه يا «افسانه»4 توصيف كرده‌اند،‌ و مفهوم عدالت اجتماعي را اساساً ضد مفهوم سامان‌بخش «نظم خودجوش»5 رقم زده و انديشة بلند عدالت را متضمن تهديد جدي براي آزادي شمرده‌اند، و مالكيت نامحدود را جزئي از انديشة عدالت «به معناي واقعي آن» به حساب آورده‌اند... و اگرهاي «هايك» فرياد مي‌زند كه «بايد واژه عدالت اجتماعي را به عنوان مفهومي بي‌معنا ولي خطرناك از زبان و فرهنگ سياسي حذف كرد و...»6

و اگر برخي از دولت ها ‌به خاطر عجز يا قصور و تقصير و ناتواني، حتي از طرح و بيان آرمان عزيز و عظيم عدالت اجتماعي طفره رفته و از عنوان كردن آن مي‌هراسند، تا جايي كه واژگاني نظير «محرومين» و «مستضعفين»، از فرهنگ انقلابي ما حذف شده است.

و اگر برخي ديگر تنها به فرياد و شعار بسنده كرده، اما در عمل به زشت‌ترين شيوه از عدالت دفاع كرده‌اند، و مي‌دانيم كه «دفاع بد» شكننده‌تر، و ويرانگرتر از مخالفت صريح است...

و اگر بعضي از مكتب‌هاي سياسي، عدالت را روياروي آزادي و معنويت نشانده و سه نهاد زندگي‌ساز: «عرفان، برابري و آزادي» را كه ملازم و مكمل يكديگرند، ضد هم شمرده‌ و در نهايت به زوال و سقوط رسيده‌اند و...

اما، ما كه خود را پيرو علي(ع) و شيعه او مي‌دانيم، در اين معركه چه مي‌گوييم و چه بايد بكنيم و چه بايد بگوييم؟ آيا سر در لحاف سكوت و بي‌عملي و بي‌اعتنايي بردن، و گسترة مسئوليت را ناديده انگاشتن، و عبارات «عدالت اجتماعي»، مسئوليت همگاني و تضامن و «تكافل» و «تأمين اجتماعي» را به طاق نسيان و فراموشي سپردن،‌ مي‌تواند گره‌اي از مشكلات جوانان‌ و زنان بي‌سرپرست و خانواده‌هاي دردمند و ناتوان بگشايد؟ فيلسوفان بي‌دردي چون «هايك» و «وزيك» كه حتي از واژة عدالت متنفرند، مسئله سياسي دارند. آنها براي اسكات و شكستن رقيب سياسي و اقتصادي خود، درواقع به نبرد برخاسته‌اند، و با استثمار و غارت منابع ملت هاي ديگر، عملاً بر مشكلات خود چيره شده‌اند؛ ولي ما كه مي‌دانيم قرآن بر «تعاون» امر كرده و 290 بار ظلم و ستم در كتاب مقدس ما تقبيح شده، و آيات پرشمار قرآن بر اجراي عدالت و قسط فرمان داده7 و فلسفه «ارسال رسولان» را عمل به «قسط» دانسته است،‌ و روايات معصومين(ع) در حد تواتر و بسيار بيش از تواتر بر «مساوات» و دادگري و «قسط» تكيه و تأكيد كرده‌اند و... چه مي‌كنيم؟!

چه بايد كرد؟

دو جوان دانشجوي فارغ‌التحصيل را در نظر آوريم كه هر دو نخبه‌اند و هر دو دوره دكتري خود را گذرانده، و هر دو هم پس از طي مراحل عجيب و غريب، كاري پيدا كرده‌اند ‌و فرض كنيم سه ميليون تومان هم حقوق ماهيانه دارند. اين حقوق در شهري مانند تهران فقط مي‌تواند اجاره‌بهاي ماهيانة آن دو نخبه را تأمين كند. با اين فرض، آيا ما هم مي‌توانيم با آقاي «هايك» هم صدا شويم و بر حذف عبارت «عدالت اجتماعي» و «تعاون» از فرهنگ سياسي و اقتصادي قيام و اقدام نمائيم؟! اميرالمؤمنين شهيد بزرگوار و سرافراز اين ماه،‌ شايد در پاسخ به نظاير همين پرسش هايي است كه اعلام مي‌كنند: «والله لو وجَدَتُهُ، قد تزوّج بِهِ النّساء، و ملك به الاِماء لَرَدتُهُ.‌ فانّ في العدل سعه، و منْ ضاق عليه العدل فالجور عليه اضيَق: به خدا اگر ثروت هاي به ناحق بخشيده شده را در كابين زنهاتان بيابم، يا با آن اموال غلامان و كنيزكان خريده باشيد، همه را پس مي‌گيرم و به جايگاه خود برمي‌گردانم. رستگاري در دادگري است، و آنكه از عدالت و داد در سختي و مضيقه افتد، بي‌گمان ستم بر او دشوارتر است.»

پي‌نوشت ها:
1ـ «اِعطاءَ كل ذي حق حقه». 2ـ «العدلُ اساسُ ديني».
3ـ «الملكُ يبقي مع الكفر، و لا يبقي مَعَ الظلم».
4ـ عقل در سياست،‌ بشيريه،‌ ص40 و بعد.
5ـ همان اصطلاح «كاتالاكسي». 6ـ همان.
7ـ «اَعدِلوا، هُوَ اَقرَبُ للتقوي» (قرآن كريم).

منبع: روزنامه اطلاعات

/6262

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 434205

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
5 + 1 =