مدیر مؤسسه روزنامه اطلاعات گفت: «به آقای بهشتی که آن زمان ریاست جلسه را داشت گفتم که نمایندگان کشورهای خارجی خسته هستند و خوب است که شما کسی را از طرف خودتان مأمور کنید که در پایان جلسه از آنها تشکر کند. ایشان دست مرا گرفت و به گرمی فشرد و گفت خودم شخصا خواهم آمد و از تک تک آنها تشکر خواهم کرد.»

به گزارش خبرآنلاین به نقل از پایگاه اطلاع رسانی جماران، مراسم «یک افطاری ساده» به یاد شهید دکتر بهشتی با حضور علی رضا بهشتی و جمعی از شخصیت های اجتماعی و فرهنگی از جمله احمد مسجد جامعی، عبدالحسین مختاباد، محمود حکیمی، عبدالجبار کاکایی و حجت الاسلام سید محمود دعایی در موزه شهید بهشتی برگزار شد.

حجت الاسلام و المسلمین سید محمود دعایی در این مراسم در سخنانی خاطراتی از شهید بهشتی مطرح کرده و به نکات زیر اشاره کرد:

* بعد از پیروزی انقلاب اسلامی من مأموریتی در کشور عراق داشتم. در یکی از سفرهایی که به ایران آمده بودم پیش شهید بهشتی رفتم. ایشان گفت که من در رابطه با اظهارات تو ملاحظاتی دارم و خوب است که نشستی را با هم داشته باشیم. ایشان ضمن توصیه هایی در مورد روش برخورد من با مطبوعات، به پاسخی که من به خبرنگاری داده بودم اعتراض داشت و گفت که در این پاسخ شما سیاست را رعایت نکردید. این نقد و تذکر به خطا در اظهارات من، برای من خیلی سازنده بود. در کنار آن البته برای اینکه اگر شائبه ای باشد که من دلخور یا افسرده شدم، مرحمت هایی هم در مورد شیوه رفتاری من و مجموعه پرسنلی که در سفارت ایران در عراق با هم بودیم، داشت.

* در آن زمان وزارت امور خارجه مسئول تشریفاتی به نام آقای شکوهیان داشت. ایشان انسان کاردان و وارسته ای بود و سابقه طولانی در امر تشریفات داشت. این مسئول تشریفات به من گفت که «در پایان جلسه تدوین قانون اساسی، یعنی روز پایان مجلس خبرگان قانون اساسی که مواد قانونی خوانده می شد و همه امضا می کردند، از ما خواسته بودند که سفرا و نمایندگاه خارجی را دعوت کنیم که به صحن این مجلس بیایند. این جلسه برای ما جلسه مهم و در عین حال خسته کننده ای بود. سفرا نیز خسته شده بودند. من به آقای بهشتی که آن زمان ریاست جلسه را داشت گفتم که نمایندگان کشورهای خارجی خسته هستند و خوب است که شما کسی را از طرف خودتان مأمور کنید که در پایان جلسه از آنها تشکر کند. وقتی من این پیشنهاد را دادم ایشان دست مرا گرفت و به گرمی فشرد و گفت من بسیار از تذکر شما ممنون هستم. خودم شخصا خواهم آمد و از تک تک آنها تشکر خواهم کرد. در پایان جلسه با زبان های مختلف و با صمیمیت از تک تک آنها تشکر کرد. به قدری این شیوه تعامل در آنها اثر تعیین کننده داشت که همه آنها در مراجعه به وزارت خارجه گفتند که ما بهترین ثمره دوران مأموریتمان چه در ایران و چه در کشورهای دیگر را امروز درک کردیم و این را به عنوان سند افتخار به کشورمان خواهیم برد.

* در سفری که قبل از پیروزی انقلاب اسلامی به مکه رفته بودم، شهید مطهری را دیدم. از توصیه هایی که ایشان به امام داشت این بود که آقای بهشتی در آلمان یک رکن است. یک محور تعیین کننده برای جهان تشیع است. احتمالا برخی از کسانی که در آلمان با ایشان زاویه دارند در برخی مسائل شرعی که ایشان می تواند پاسخگو باشد از شما سؤال می پرسند. گویا برخی از پاسخ ها به ضرر ایشان تمام می شود. من توصیه می کنم به هر قیمتی شده شما شخصیت و حرمت ایشان را نگه دارید و مطمئن باشید که ایشان یکی از ارکان برجسته نظام و جهان اسلام است و رأی و نظر ایشان می تواند تعیین کننده باشد.

* در سفری که شهید بهشتی به عراق آمده بود، جلسه ای را ترتیب دادیم که ایشان با علاقمندان دیدار داشته باشد. در پایان جلسه یکی از افرادی که ما محموله ای در اختیار او قرار داده بودیم که به ایران بیاورد، این محموله را خدمت شهید بهشتی آورد و گله کرد. در آن زمان برخی اعلامیه های امام را در جلد کتاب ها جاسازی می کردیم و این کتاب های جاسازی شده را به مسافرینی که به ایران می آمدند می دادیم و می گفتیم که در ایران به چه کسی تحویل دهد و به این وسیله اعلامیه ها را رد می کردیم. فردی که ما کتاب را در اختیار او قرار داده بودیم، و به او نگفته بودیم در جلد کتاب چه چیزی هست، با کنجکاوی جلد را باز کرده بود و به عنوان گلایه پیش شهید بهشتی آورده بود که دوستان مبارز این طور عمل می کنند. شهید بهشتی من را خواست و خیلی با قاطعیت و لطف گفت که ما باید در مبارزه صداقت داشته باشیم. ما داریم با پلشتی ها و زشتی ها مبارزه می کنیم و این عملی که شما انجام دادید یکی از همان نمونه های زشتی و پلشتی است. شما به کسی محموله ای را دادید و به او نگفتید که چه چیزی در درون آن است. درصدی احتمال وجود دارد که او لو برود و مشکل برای او ایجاد شود. اگر شما با صداقت و صمیمیت به او گوشزد می کردید که محموله ای که از اختیار شما است درون او سند، اعلامیه یا مطلبی هست که پوشانده شده است. او اگر با اطمینان به اینکه قبول دارد از شما می پذیرفت، بهتر به نتیجه می رسیدید.

* خاطره ای هم از همسفره شدن با شهید بهشتی نقل می کنم. مهمانی آن شب خیلی ساده بود. فرش موکت بود. در خانه نشستم و ایشان بزرگواری کرد و شام ما را دعوت کرد. ایشان با همان نظمی که به آن مقید و پایبند بود دقیقا گفت که ما این دقایق را با هم خواهیم بود و در حین شام صحبتمان را ادامه می دهیم. شام خیلی ساده ای در یک سفره پلاستیکی، همراه با مقداری آب و قطعاتی نان بود. آن شب شام کوکو سبزی بود.

* شیوه رفتار شهید بهشتی، در آن در آن زمان برای ما درس و دلیل راه بود. الآن هم کسانی که می خواهند در امر اجتماعی راه بجویند، بدانند که صداقت، صمیمیت، پاکی و صفا نمونه هایی بود که ایشان درس می داد.

/6262

 

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 430505

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
3 + 8 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • بی نام IR ۱۹:۵۳ - ۱۳۹۴/۰۴/۰۶
    20 2
    درود بر شهید بهشتی بزرگ