چشمهای همه ما عادت کرده است؛ هر روز واژه «فساد» را بزرگ، و حتی خیلی بزرگتر، بر روی تیتر روزنامههایمان بخواند. وقتی در تاکسی مینشینیم یا در بیآرتی سرپا، میان فشار جمعیت ایستادهایم فساد را لقلقه زبانمان میکنیم. اما دلمان چه میکند؟ روحمان چه واکنشی به اینهمه تکرار لغت «فساد» نشان میدهد؟
کرکره مغازه را بالا میدهیم و وارد حجره که امروزه مغازه میگویند میشویم دشت اول حالمان را جا نمیآورد. دکمه پاور سیستممان را سر کار فشار میدهیم و بالا آمدن ویندوز هیچ حس کار کردنی را در وجودمان بر نمیانگیزد. حتی وقتی قرار گذاشتهایم برویم تفریح، همواره از خودمان میپرسیم چرا؟ یا میگوئیم الان چه وقت گردش و تفریح است؟ الان چه وقت فلان است؟ چه وقت بهمان است؟ خلاصه اینکه رخت بر بسته «حوصله» از زندگیمان. چرا؟
میشود گفت: اصلا چرا باید حوصله داشته باشیم کار کنیم؟ چرا باید تفریح کنیم؟ وقتی اینهمه مالمان را میزنند و میبرند و یک نوشابه هم رویش مینوشند! چرا ما هم سرمان را تخت نگذاریم روی بالش تا یک روزی فرصتی افتد و قلابی بیندازیم؟!
شاید یک بخشی از دردسرمان بر گردد به اینکه روزنامههایمان خیلی فساد فساد مینویسند. صدا و سیمایمان را هم مقامات بالاتر به فساد متهم میکنند و ما هم عادت میکنیم که با فساد زندگی کنیم. و طبیعتا حاصل اینهمه دادوستد ذهنی با فساد، فرسایش است و فرسایش است و فرسایش.
تا امروز نزدیک هفت مورد اختلاس فساد مالی بزرگ کشف شده است. از اختلاسی 3هزار میلیاردی تا 12 هزار میلیاردی. پس چه باید کرد؟ باید نگفت؟ گفتن این فسادها فرسایش را بیشتر میکند. اما نگفتن مگر واقعیت را عوض خواهد کرد؟ پیش از روزی که آن مناظره تاریخی صورت گرفت کسی از این حرفها نمیزد، اما در واقعیت اداری و مالی و بهرهوری، کشور ما در سلامت بود و بس؟
اگر گفتن این فسادها کار بسیار نادرستی باشد، وضعیت میشود همین که مقام معظم رهبری در نامهای به همایش مبارزه با فساد اداری بفرمایند؛ «چرا کار عملی برای ریشه کن کردن فساد در ادارات صورت نمیگیرد؟» جملاتی که رهبری فرمودند در عین حال که تشری بود به مسئولین، ژرفنای دیگری هم داشت؛ که فساد در اعلای خود وجود دارد. نمیشود آن را پنهان کرد. باید آن را به درستی فهمید و با آن به مبارزه برخاست. این نتیجه آخر را از عبارتی که بهکار بردند و مرقوم فرمودند که «چنین همایشهایی چه معجزهای خواهند کرد»، میشود برداشت کرد. همایشها تا به حال کدام مشکل این سرزمین را به درستی فهم کردهاند و مواجههای واقعی داشتند که همایش مبارزه با فساد اداری بتواند معجزه کند و مشکل را به خوبی دریابد و در پی درمان رود.
وقتی مواجهه یک ملت با واژه فساد چنین حداقلی شود، جز این نیست که معنایی از این واژهها به ذهن متبادر نمیشود. واژه ها به مسلخ برده شدهاند، معنی از تن و بدن لغتها عروج کرده است تا در منجلاب زشتی پای در گل نماند. شاید معناها عهد کردهاند با موعود برگردند البته. ولی این نباید اذهان را به این راحتی و بدون هیچ اقدام عملی موثر اقناع کند! نکند همین امید به بازگشت همه معناها با موعود پایمان را برای همیشه در گل زمین فرو برد و نتوانیم برخاستن؟
حال روز واژه فساد چنان وخیم است که استاد دانشگاهی از بهکار بردن و نسبت دادن آن به عموم جوانان افتخار میکند. بازیگری عور عکس گرفته است، در صفحه توئیتاش افتخار میکند به اینکه جمعی او را به فساد متهم میکنند.
فساد از پا درآمده است
در این خستگی واژه همه رسانهها به یک اندازه سهم دارند. چرا که آنها هر کدام به یکی از مراکزی وصلاند که آن مرکز خود نسبتی با بیمعنی کردن فساد دارد. رسانههای وابسته از این واژه بهره میگیرند که فرافکنی کنند. در این میان یک رابطه دوسویه برقرار میشود. رسانهها، یعنی آن حلقه ارتباط بین بالا و کف جامعه فساد را در معنیاش بهکار نمیبرد. مردم دچار فرسایش میشوند. همان مردم به رسانهها تاثیر میگذارند و بدهبستانشان را ظاهری میکنند و رسانهها برای اینکه در جلو کیوسکها به چشم آیند در فرسایشی که خود آفریدگار آن هستند فرو میروند و دست مردم را هم میگیرند.
هرچند بیان مطول میشود، اما کمی، اندکی فقط بیشتر غور کنیم.
رسانههای جبههای هستند که اگر معنا را هم انکار کنند، در مقام انتزاع این کار را مرتکب میشوند. تصویرهای نقاشیگون و سورئال ما از واژهها را دگرگون میکنند و به محاق میبرند. اما اصل مطلب، یعنی واقعیت فساد باید یکجایی به استهزا کشیده شده باشد تا دست رسانه باز شود و معنای منتزع از آن را خراب کند. آنچه در گام نخست، واژه فساد را، یعنی «ف س ا د» را از معنایش جدا کرد که بود؟
پاسخ صریح این مطلب میتواند حکم قاضیای باشد که دزد نخست را تبرئه کرد. دزدی که دزدیاش برای همه روشنتر بود از آفتاب.
اما قاضیای که آن حکم را داد، خود تحت تاثیر چه واژگانی بود؟ دلش به رحم آمد؟ یا خودش تصمیم بر فساد داشت؟ در یک کلام آن قاضی میدانست که بخشش هم میتواند فسادانگیز باشد؟ کمی دقیقتر اگر بشویم باید بپرسیم آیا در جامعهای که آن قاضی زندگی میکرد فساد معنی داشت؟
این ماجرا، قصه تقدم و تاخر تخممرغ و مرغ نیست! بلکه...
ما هیچگاه نمیتوانیم انسان فاسد اولی را پیدا کنیم و جامعهای که او بر پایه فساد ساخته بود را محاکمه کنیم. تنها چیزی که دستما بدان میرسد وضعیت همین امروز است. وضعیتی که باید درست شود. وضعیت امروز ما میتواند با واژهها بار دیگر بازی کند. میتواند لغتها را در بیمعنایی غوطهور سازد. میتواند معنا را نادیده بگیرد و حتی این توانایی را دارد که دست دزد را در ملا عام ببرد!
چه خدمتی بالاتر از این به معنای لغت فساد که در دینمان فرمودهاند نام کسی که از بیتالمال اختلاس میکند را باید گفت و خودش را لعن کرده و برای همیشه از جامعه طردش کرد. (امام حسن عسگری(ع) وقتی متوجه میشود وکلایش در بیتالمال دست بردهاند، نامشان را میان مردم و وکلایش میگوید و لعن و طردشان مینماید. (رجال کشی:543 و579 - همان منبع: 536-537 و573-574 و غیبت شیخ: 245))
۴۷۴۷
نظر شما