اميراسدالله علم در يادداشتهاي روزانه خود در اسفند 1347؛ نكات جالبي را در اين زمينه ذكر كرده است. پاورقي اين يادداشت مربوط به دكتر علينقي عاليخاني است كه ويراستار تمام مجلدات يادداشتهاي علم بوده است.
- يكشنبه47/12/4
... كتابي به قلم اسماعيل رائين درآمده به نام فراماسونري و سابقه عمل آنهادر ايران. تمام طبقه بهايي و اغلب رجال فعلي كه بر سر كارند مانند شريف امامي رئيس مجلس سنا و علا وزير اسبق دربار و يك عده هفتصد نفري، فراماسون هستند. خدا پدرش را بيامرزد، در باره من حقيقت را نوشته است.
من اين حكايت را براي مرحوم خان ملك ساساني كه پدر زن رائين و از مخالفين سرسخت فراماسونري و از آزاديخواهان به نام بود نقل كرده بودم كه وقتي فراماسونها پيش من آمدند و با اصرار دعوتم كردند، گفتم من افتخارم اين است كه دست شاه ايران را ميبوسم، دست كس ديگري را ولو امپراتور انگليس باشد،... حاضر نيستم ببوسم.
از مراسم عضويت، دستبوسي گراندمستر(استاد بزرگ) است. هرچه اصرار كردند من شانه خالي كردم. حتي روزي از لندن به پاريس ميرفتم، در هواپيما شخصي خودش را به من نزديك كرد و تعجب كردم كه اين خارجي چه طور اين قدر خوب هويت مرا ميشناسد. بعد خودش را معرفي كرد كه فراماسون است و باز مرا دعوت كرد كه بازهم رد كردم.
از نخست وزيران مشروطيت فقط مرحوم هژير، مرحوم سپهبد زاهدي، مرحوم رزم آرا، علي اميني و من جز فراماسونري نبوديم. اين كتاب كه تاكنون سه جلد آن منتشر شده، غوغايي برپا كرده است.1
- پانوشت:
1-فراماسونري در اذهان مردم ايران به صورت جمعيتي مرموز و عامل سياست انگلستان تصور ميشود. واقعيت اين امر به مراتب سادهتر و پيش پا افتادهتر است. در سده نوزدهم از دو دولت صاحب نفوذ در ايران - انگلستان و روسيه تزاري- تنها انگلستان دموكراسي داشت و فراماسونها- كه هواخواه دموكراسي هستند- در آن كشور بسيار فعال بودند.
نخستين فراماسونهاي ايران نيز، خواه ناخواه، از ستايندگان نظام سياسي انگلستان بودهاند. ولي بسياري از مردم ايران، خط فراماسونري و امپرياليسم انگلستان را جداناپذير از يكديگر گمان ميبردند. در كشورهاي اروپايي بسياري از اعضاي حزبهاي سياسي - به خصوص دست چپ- فراماسون هستند. در ايران نيز در ميان فراماسونها مرداني ميهن پرست و خدمتگزار به چشم ميخوردند. البته فراماسونهاي ايران در زمان شاه چندان در غم فقدان دموكراسي نبودند!
نظر شما