اعتماد نوشت:

به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، روزنامه اعتماد، با پرویز پرستویی درباره فیلم «مهمان داریم» و دنیای بازیگری او گفت‌وگویی کرده که بخش‌هایی از آن را می‌خوانید:

 

ــ وقتی چنین بحرانی (بحران تعطیلی خانه سینما) پیش می‌آید طبیعی است که بر کار من تاثیر می‌گذارد البته در آن دو سال سه فیلم داشتیم که به ثمر نرسید یکی فیلم «سیزده ۵۹» (سامان سالور) بود دیگری فیلم «خرس» (خسرو معصومی) بود که توقیف شد و فیلم «من زیبا» در بدترین زمان اکران، چند روزی به جشنواره فیلم فجر اکران شد و طبیعتا به نتیجه نرسید. طبیعی بود که با آن شرایط که هر کاری می‌کردم به نتیجه نمی‌رسید باید به  نحوی در پی آرامش باشم تا بتوانم دوباره کار کنم. احساس کردم که کناری بنشینم و با خودم خلوت کنم و منظورم کناره‌گیری از سینما نبود، بلکه نیازم به خودسازی دوباره بود که احتیاج به آرامش و خلوت داشتم. این خلوت‌نشینی ادامه داشت تا وقتی که زلزله آذربایجان رخ داد که بسیار تاسف‌انگیز بود. از کوه پایین آمدم و در کنار مردم قرار گرفتم. اولین کار سینمایی که پس از آن دوره به من پیشنهاد شد. فیلم آقای عسگرپور (مهمان داریم) بود. از سوی آقای محمدی به من فیلم «مهمان داریم»‌به کارگردانی آقای عسگرپور توصیه شد و پیش از این با آقای محمدی کار کرده بودم و به ایشان ارادت دارم. اتفاقات وقتی بازی در فیلم «مهمان داریم»به من پیشنهاد شد، چون پس از آن بحران سینمایی بود وقتی دیدم این دوستان کنار هم قرار گرفته‌اند و به من پیشنهاد شده تا در این فیلم حضور داشته باشم ابتدا به ساکن نوعی همدلی بود که ما را کنار هم قرار داد تا ساخت یک فیلم سینمایی را آغاز کنیم، شاید در این شرایط تنها ساخته شدن فیلم به مثابه یک فیلم اهمیت نداشت، آنچه دردرجه اول برای من اهمیت داشت  این بود که ما دوستان با حس همدلی می‌توانیم در کنار هم قرار بگیریم و اینکه همدلی و کار ساخت یک فیلم می‌توانست پس از از سر گذراندن یک بحران ما را به آرامش برساند. 

 

ــ... بازیگر کم پیشنهادی نیستم، به همین دلیل سالانه فیلمنامه‌های بسیاری به دستم می‌رسد و برای بازی در آنها به من پیشنهاد می‌شود اما چنگی به دل نمی‌زنند. از فیلمنامه‌های کمدی تا درام فیلمنامه‌هایی که احساس می‌کنم نکته‌یی را به من نمی‌دهند تا مرا برای بازی برانگیزند. به عبارتی فیلم‌های آنچنانی هم ساخته نشده که بگویم فیلمی را از دست داده‌ام. وقتی فیلمنامه چشمگیری وجود ندارد اصطلاحا به آن شرایطی که هست تن داده‌ام، منظورم البته این نیست که در هر فیلم و با هر شرایطی کار کنم. در طول کارم هیچ وقت این طور فکر نکرده‌ام که اگر یک یا دو سال کار نکنم از رده خارج می‌شوم و به همین دلیل مجبور باشم در هر فیلمی بازی کنم...

 

ــ همواره با اختیار و تعمد فیلمنامه‌ها و فیلم‌ها را انتخاب کردم و در آنها حاضر شدم و هیچ وقت وانمانده‌ام که مجبور به حضور در فیلمی باشم. مثلا در فیلم «کافه ترانزیت» به این دلیل در این فیلم حاضر شدم که ببینم این توانایی را دارم که بازی کردنم مشهود نباشد و آن را به رخ نکشم. هدفم این بود اگر قاب عسکی از این فیلم دیده شود عکس این طوری به نظر بیاید که گویی همه نابازیگر و بومی هستیم. حتی خود من همیشه دوست داشتم در چنین فیلم‌های حضور داشته باشم که نمونه‌ بالاترش فیلم‌های آقای کیارستمی است و دوست دارم فرصتی در فیلمی ایجاد شود که ببینم می‌توانم نابازیگر باشم. 

 

ــ در این فیلم (سه روز بیداری) اصلا «بازیگر»‌نبودم و تنها کاری که نکردم «بازی کردن» بود. در این فیلم هیچ نوع بازیگری نیست و همین آدمی هستم که الان جلوی شما نشسته‌ام. همان‌طور که گفتید طیف‌های متنوعی از نقش‌ها را ایفا کرده‌ام اما هنوز که هنوز است فکر می‌کنم خیلی رنگ‌ها و مایه‌ها در وجودم هست که متاسفانه خیلی از کارگردان‌هایی که با آنها کار کرده‌ام، نتوانتسه‌اند به این رنگ‌ها و مایه‌ها دست یابند. چرا؟ به این دلیل که در تئاتر پرورش یافته‌ام و هنوز تعداد نمایش‌هایی که بازی کرده‌ام بیشتر از فیلم‌هایی است که بازی کرده‌ام... وقتی فیلم‌هایی را هم که روی پرده می‌آید می‌بینم، فیلم فوق‌العاده‌یی نمی‌بینم. به هر حال صرف‌نظر از اینکه بازیگرم، تماشاگر خوب سینما هم هستم. ولی واقعا فیلمی نبوده دیده باشم، غصه خورده باشم که چرا در این فیلم حضور نداشته‌ام. به غیر از فیلم‌های آقای فرهاد البته برای دو فیلم اول ایشان «رقص در غبار» و «شهر زیبا» فرصتی پیش آمد اما نشد که خدمت ایشان باشم...

 

ــ قصد دارم حتما تئاتری را روی صحنه ببرم و فکر می‌کنم اگر قرار باشد دیگر هیج وقت کار نکنم آخرین کارم یک تئاتر خواهد بود. دوست دارم کار تئاتر انجام دهم و سال‌هاست که متنی را در اختیار دارم اما هنوز آن شرایط مهیا نشده که یک یا دو سال آن نمایش متمرکز شوم...

 

ــ تئاتر را خیلی دوست دارم و از نویسنده متنی که گفتم قولش را گرفته‌ام که آن متن را احتما اجرا کنم اما فرصتش مهیا نشده است و مطمئن، کار تئاتر برای من دیر و زود دارد اما سوخت و سوز نه. ببینید من از اساتیدی آموزش دیده‌ام که می‌گفتند هنرمند باید دست‌نیافتنی باشد و نباید به کرات دیده شود و نیاز دارد کمی از کار فاصله بگیرد. درست است اما هیچ وقت نخواسته‌ام از حرفه و شهرتم به منفعت شخصی خود بپردازم و فقط هدفم دیده شدن به واسطه بازیگری نیست، بلکه بازیگری برای من ابزاری نهفته است تا دردهای خود و جامعه‌ام را بازگو کنم. من آدمی نیستم که با یک دوره شش ماه آموزشی، بازیگر شده باشم از سال ۴۸ تا به امروز به حرفه بازیگری اشتغال دارم. تا سال ۶۲ فقط کار کردم و از سال ۶۲ به بعد در تلویزیون و سینما هم بوده‌ام. در تلویزیون و سنیما هم به واسطه بیشتر دیده شدن نیامدم بلکه در سریالی بازی کرده‌ام که موجب شود چهار نفر که پای چوبه دار هستند نجات یابند. تاثیر آن سریال (زیر تیغ) این بود که خانواده‌هایی آشتی کنند...

 

ــ ... باید در نظر داشته باشیم که در این فیلم (مهمان داریم) ما با خیال شخصیت‌های فیلم نیز مواجه هستیم و شخصیت‌های فیلم با خیال‌شان زندگی می‌کنند. اگر بخواهم مثالی بزنم می‌توانم از تجربه شخصی خودم بگویم که برادر رزمنده‌ای داشتم که در جنگ شهید شد. روزی که خبر شهادت او را آوردند من از محل کارم، آن موقع در دادگستری کار می‌کردم وارد کوچه که شدم دیدم همسایه‌ها جلوی در خانه ما جمع شده‌اند، پرسیدم چه اتفاقی افتاده گفتند از صبح صدای شیون مادرم را می‌شنوند. اما هر کاری می‌کنند مادرم در را باز نمی‌کند. در را باز کردم وارد حیاط شدیم، به در خانه که رسیدم از بالای شیشه در، داخل خانه را نگاه کردم و دیدم که مادرم نشسته و برادرم سرش را روی زانوی مادرم گذاشته است و دراز کشیده است و در یک «آن» واقعا برادرم را دیدم و آنچه دیدم در واقع مادرم بود که نشسته بود و لباس‌های برادرم را روی زانویش همچون ماکت چیده و در حال صحبت با برادرم بود که تنها لباس‌هایش مانده بود. بارها دیده‌ام که اتفاق‌هایی از این دست افتاده است و با این که عزیز و جوان‌شان را از دست داده‌اند اما با رویای‌شان زندگی می‌کنند. این آدم‌ها زیاده‌خواه هم نیستند و با ساده‌زیستی زندگی را می‌گذرانند. طلبی هم از کسی ندارند و آنقدر طلب ندارند که ما احساس طلب داریم و طلبکار فردی یا جایی نیستند...

 

ــ آنها بی‌آنکه  طلبی داشته باشد در راستای همان زندگی ساده‌شان در رویای‌شان به زیبایی و همدلانه با فرزندان‌شان زندگی می‌کنند اما ما در واقعیت نمی‌توانیم خانواده‌یی به این خوبی تشکیل دهیم. اگر کمی گسترده‌تر در جامعه‌مان نگا کنیم، این مهربانی و همدلی را نمی‌بینیم. اینکه همدیگر را دوست داشته باشیم و همراه باشیم. از آن روزی که آقای احمدی‌نژاد گفت: «بگم...» مهری ساخته شد و هر کس هر جایی که توانست قضاوت کرد چه به درست و چه به غلط. همین الان هم همدلی وجود ندارد.

 

ــ ما فکر می‌کردیم مسائل سینما در دولت «تدبیر و امید» حل می‌شود اما این اتفاق واقعا هنوز رخ نداده است. یک بار در جلسه ای که آقای اسحاق جهانگیری معاون اول رییس جمهور حضور داشتند پشت تریبون و در حضور ایشان گفتم «دولت یازدهم باشعار تدبیر و امید آمده است و ما بی‌خود و بی‌جهت حالم‌مان خوب است، بی آن که اتفاقی افتاده باشد و واقعا بحران‌ها از بین رفته باشند.» چرا این حرف را زدم؟ واقعا از سر کنایه نبود، بلکه واقعیتی بود که با آن مواجه شدیم. 

 

ــ می‌گوییم «سینمای نفتی» اما همه ما جایی به دولت وصل هستیم و با آن زندگی می‌کنیم و چه کسی متی‌تواند بگوید که «شخصی» کار می‌کند؟

 

ــ همیشه سعی کرده‌ام از لقب‌هایی مثل «سوپراستار» فرار کنم، به علت این که محدوده‌های این مفاهیم در ایران مشخص نیست و دوغ و دوشاب یکی است. البته من تعریف این مفاهیم را در سینمای صنعتی می‌دانم و درک می‌کنم اما در ایران، آن شرایط و ویژگی‌ها وجود ندارد. در ایران به همه می‌گویند «استاد» اما زمانی بود که به افرادی معدودی همچون بهرام بیضایی یا دکتر پرویز ممنون و حمید سمندریان می‌گفتیم «استاد». اما الان شرایطی پیش آمده که به من هم می‌گویند استاد. در صورتی که این طور نیست و وقتی این لقب را به من می‌دهند حالم بد می‌شود...

 

ــ تا ششم دبستان سینما نرفته بودم و ساکن دروازه غار بودیم و سینما کوروش در خیابان مولوی بود. یک روز غروب با خانواده سوار اتوبوس از مهمانی بازمی‌گشتیم و دیدم پلاکاردی بر سر در سینما کوروش زده‌اند که نوشته «ریکاردو»، «سپهرنیا»، «گرشا» و «متوسلانی» و بر پلاکاردی نوشته بود «نیمه رنگی». این تصویر در ذهن من حک شد و با پدر و مادر به خانه‌مان رفتیم. خانه ما هم از این خانه‌های «قمر خانمی»‌بود که بیست تا پله می‌خورد، می‌رفت پایین تا به حیاط برسیم و کلا یک اتاق داشتیم. اما هنوز فکرم وصل آن سالن سینما بود. یک دفعه دیدم صاحبخانه اسم مادرم را صدا زد که مهمان دارید، با خودم فکر کردم از این فرصت باید استفاده کنم و فکر کردم باید سرقتی انجام دهم. رفتم سر کیف مادرم اسکناس دو تومانی را برداشتم و به سمت سالن سینما دویدم. اسکناس دو تومانی را به بلیت فروش سینما دادم و ۱۴ ریال پس گرفتم. بلیت سینما ۶ ریال بود. راهنمای سالن با چراغ قوه مرا راهنمایی کرد. هرچند سالن سینما کوروش سانسی نبود و فیلم تمام شد و از سر دوباره فیلم را دیدم. از سینما که بیرون آمدم دیدم شب شده و باران می‌آید و آن موقع‌ها «شب» یعنی فاجعه اما خیالم راحت بود که مهمان‌ها هستند و کتک نمی‌خورم. رسیدم دم در خانه دیدم کفش مهمان‌ها نیست و مادرم دم در نشسته است. گفت کجا بودی؟ گفتم کوچه عرب‌ها، کوچه رشتی‌ها، کوچه اراکی‌ها... و هر کوچه‌ای را گفتم گفت آمدم. نگو متوجه شده بود که پول را برداشته‌ام و جیب مرا گشت و بلیت سینما را در جیبم پیدا کرد و گفت: این چیه؟ گفتم: بلیت سینما. مادرم درجا زد در سر خودش گویی جنایتی اتفاق افتاده و به پدرم گفت: «پسرت به سینما رفته» و دستم را داغ کرد و من هم دیگر سنیما نرفتم. (می‌خندد)

۵۷۲۴۴

 

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 389219

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
5 + 6 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 36
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • بی نام A1 ۰۶:۵۸ - ۱۳۹۳/۰۹/۱۸
    اقای پرستویی شما خواب بودید که سال 84 در همین رسانه هایی که شما به آنها افتخار می کنید چه دروغ هایی در خصوص دیوار کشیدن در خیابانها نوشتند ؟؟ شما خواب بودید که سخنان خصوصی احمدی نژاد و آقای آملی را روی سایتها گذاشتند آیا اینها را احمدی نژاد انجام داد؟؟ شما خواب بودید که پیش از بگم احمدی نژاد این همه پیامک داده می شد و حتی حمام رفتن احمدی نژاد را هم به تمسخر می گرفتند؟؟ شما خواب بودید در حضور آقای خاتمی و دوستانش در مجموعه 12 هزار نفری آزادی در قبل از انتخابات 88 چه توهین ها که به رئیس جمهور قانونی کشور شد و شما نگفتید همدلی نیست نگفتید اینها مهر قضاوت است برای شما و دوستانتان متاسفم که خودتان هزاران بیعدالتی را انجام داده اید ویک سئوال از گروهی رانت خوار را ملاک قضاوت بی پایه خود قرار داده ا
    • ali A1 ۰۷:۳۷ - ۱۳۹۳/۰۹/۱۸
      رییس جمهور قانونی
    • بی نام A1 ۰۷:۵۰ - ۱۳۹۳/۰۹/۱۸
      از دوازده هزار ميليارد دولت قانونى و پاكدستت چه خبر ؟
    • بی نام IR ۰۷:۵۰ - ۱۳۹۳/۰۹/۱۸
      330 8
      خواب رو میشه بیدار کرد ولی کسی که خودش رو زده به خواب رو هرگز....
    • بی نام A1 ۰۸:۰۲ - ۱۳۹۳/۰۹/۱۸
      296 5
      اما عزیزجان شما همواره خواب هستین که خیل عظیم اختلاصهای رنگارنگ و ندانمکاریهای معجزه هزاره سومتان را ندیدید....
    • بی نام A1 ۰۸:۱۴ - ۱۳۹۳/۰۹/۱۸
      205 5
      نويسنده كامنت خواب بود كه غارت گران وارد شدند
    • بی نام IR ۰۸:۱۴ - ۱۳۹۳/۰۹/۱۸
      بی نام 10:28 کار به مسائل سیاسی ندارم اما خدایی امثال شما چطور روتون میشه از کسی دفاع کنید که باعث تورم بالای 40 در این کشور شده؟ کسی که با عملکرد اشتباهش باعث شده ارزش پول ملی به کمتر از یک سوم برسه؟ چطور از کسی دفاع میکنید که 8 سال دم از داشتن لیست مفسدین داشت اما حالا اطرافیانش رو یکی یکی به انهام فساد دستگیر میکنند؟ کسی که باعث شد کرور کرور علیه کشور ما قطعنامه صادر بشه و تحریم بشیم و حالا تاثیرات اون تحریم ها رو در زندگیمون میبینیم کمی منصف باشید
    • بی نام IR ۰۸:۳۰ - ۱۳۹۳/۰۹/۱۸
      200 6
      شما خواب تشريف دارين پاشو از خواب به منفي ها نگاه كن دورويي تا كي
    • بی نام IR ۰۸:۴۶ - ۱۳۹۳/۰۹/۱۸
      171 7
      آقای بی نام. شما خواب بودید و هستید و خواهید ماند.
    • رضا IR ۰۹:۱۴ - ۱۳۹۳/۰۹/۱۸
      258 9
      دوست عزیز دلواپس شما برای پاک دست ترین دولت تاریخ متاسف باش که امروز هم بیست مدیرش به جرم فساد دستگیر شدند دیگه از سه هزار میلیارد و پرونده بیمه و... نگم بهتره
    • پارسا A1 ۱۰:۵۳ - ۱۳۹۳/۰۹/۱۸
      126 6
      کاش در دوران خاتمی یکی از این فساد هایی که در 8 سال رئیس جمهور قانونی شما اتفاق افتاد پیش اومده بود تا حداقل شما یه بهونه ی درست و حسابی داشتید رئیس جمهوری قانونی شما مملکت رو به این روز انداخت و هنوز هستند کسانی که 8 خط در دفاع از اون می نویسند خبر جان چاپ کن خیلی وقته منو تایید نمی کنی
    • بی نام A1 ۱۲:۲۲ - ۱۳۹۳/۰۹/۱۸
      55 0
      احتمالاً این کامنت رو شخصی با نام محمود یا فرزند محمود از سر بیکاری گذاشته. وگرنه تو این دوره زمونه دیگه حتی اسفندیارها هم از این کامنت ها نمی ذارن.
    • همت A1 ۰۴:۱۰ - ۱۳۹۳/۰۹/۱۹
      41 1
      چرا دروغ میگی من خودم در سالن 12 هزار نفری بودم اصلاً اسمی از این بابا نیومد حتی موسوی نبود و خاتمی اومد اونروز و فقط در مورد برنامه های موسوی صحبت کرد همتون دروغگو هستید
    • بی نام IR ۱۹:۳۳ - ۱۳۹۳/۰۹/۱۹
      16 2
      با چه رويي هنوز از رييس جمهور قبلي حمايت ميكنيد در ايام قبل ازانتخابات ٨٨ بارها از طرفداران احمدي نژاد شنيديم هر كي به احمدي نژاد راي نده منافقه و بعد اين انگ رو به خيلي ها زديد
  • شهرام IR ۰۷:۱۳ - ۱۳۹۳/۰۹/۱۸
    218 8
    مثل پرستویی در سینمای ایران پیدا نمیشود
  • مهراد IR ۰۷:۲۴ - ۱۳۹۳/۰۹/۱۸
    172 7
    مرد بزرگیه
  • بی نام A1 ۰۷:۵۴ - ۱۳۹۳/۰۹/۱۸
    بدترین کار دولت قبل ترویج دروغ بود ولی به این دولت جدید هم امیدی نیست
  • بی نام A1 ۰۸:۱۹ - ۱۳۹۳/۰۹/۱۸
    آقای پرستویی عزیز. دوستت داریم. هر فیلمی که بازی کرده باشید را میبینم بی برو برگرد چون به سلیقه شما در انتخاب فیلمنامه ایمان دارم. ممنون که هستید. ایشالا که سالهای سال در سینمای ایران و در زندگی واقعی آقایی کنید و باشید.
  • امیر تبریز اوغلی IR ۰۸:۲۱ - ۱۳۹۳/۰۹/۱۸
    احمدی نزاد گفت... منها چشم و گوشی برای یدیدن و شنیدن نبود. اونقدر عادت کرده بودین
    • رضا ایرانین اوغلی IR ۱۰:۱۳ - ۱۳۹۳/۰۹/۱۸
      126 9
      اوغلی شما که چشمات بازه تورم و اقتصاد بیمار و فساد دوره احمدی نژاد رو دیدی یا نه؟
  • امیر A1 ۰۸:۲۷ - ۱۳۹۳/۰۹/۱۸
    278 3
    هنرمند واقعی عرصه بازیگری و نمایش...
  • بي نام US ۰۸:۳۷ - ۱۳۹۳/۰۹/۱۸
    98 5
    آقاي پرستويي شما يك سوپر استار واقعي هستي
  • فرهاد IR ۰۹:۰۳ - ۱۳۹۳/۰۹/۱۸
    151 6
    پرستویی یک هنرمند واقعیه..چند بار که به زادگاهش اومده رفتار و گفتارشو با مردم روستا دیدم که چقد با حوصله و صمیمانه و با زبون ترکی با همه حرف میزنه..افتخار میکنم که زادگاهمون یکیه..احمدی نژادها هنوز دلشون از هاله نور پره..
  • nima A1 ۰۹:۰۵ - ۱۳۹۳/۰۹/۱۸
    82 5
    دوست عزیز جیزی که مشخص هست اینه که شما خوابی،قصدبیدار شدنم نداری، راحت بخوابید شاید تو خواب کمتر اکسیژن مصرف کنید...
  • بی نام A1 ۰۹:۱۴ - ۱۳۹۳/۰۹/۱۸
    106 2
    هنرمند برای مردم است. هنرمند را مردم هنرمند می کنند. هنرمندی که به حاکمان بچسبد مردم دوستش ندارند
    • بی نام A1 ۱۱:۳۶ - ۱۳۹۳/۰۹/۱۸
      24 1
      احسنت
  • محمد A1 ۰۹:۴۸ - ۱۳۹۳/۰۹/۱۸
    26 2
    سخنان خصوصی؟ آدم تو سخن خصوصی باید هر چی که به نظرش میرسه را بگه؟ دروغ خصوصی و عمومی نمیشناسه برادر من.
  • بی نام A1 ۰۹:۵۰ - ۱۳۹۳/۰۹/۱۸
    68 3
    نمره ات بیسته اقای پرستویی
  • بهنام A1 ۱۰:۰۳ - ۱۳۹۳/۰۹/۱۸
    بیشترین توهین به یک رئیس جمهور بعد انقلاب مربوط به دولت 8 ساله آقای احمدی نزاد بود. سیل توهینها و اتهامات و تخریبها تو این 8 سال توسط روزنامه ، پیامک ، اینترنت و...بی سابقه بود.
    • بی نام A1 ۱۰:۵۰ - ۱۳۹۳/۰۹/۱۸
      72 5
      اتهام و تخریب؟ایران را ویران کرد کارش فراتر از تخریب بود
  • حامد A1 ۱۰:۵۷ - ۱۳۹۳/۰۹/۱۸
    48 98
    من طرفدار احمدی نژاد نیستم و خودم هم به روحانی رای دادم. ولی اینکه هرکسی هم هر مشکلی رو به گردن احمدی نژاد بندازه رو قبول ندارم. رییس جمهور توی مملکت ما اختیاراتش محدوده و نمیشه ازش انتظار هرکاری رو داشت. یادمون هم باشه آقای خاتمی در پایان ریاست جهوریش گفت که تدارکات چی ای بیش نبودم... این ماجرای تحریمها هم موضوعی فراتر از دولت بود.
  • سجاد AU ۱۱:۳۸ - ۱۳۹۳/۰۹/۱۸
    83 6
    نماینده سینمای دوره احمدی نژاد کسی نیست جز مسعود ده نمکی. همون فردی که با دوستان هنر دوستش تمام قد جلوی آژانس شیشه ای و مارمولک ایستادن و امروز هم به این عملشون افتخار میکنن. ده نمکی که با بلیت های نیم بها و سوبسیدهای رانت دولت احمدی نژاد مردم رو دعوت به سینمای بی محتوی و لوده اش میکرد. نسل ما دهه شصتی ها با "هامون"، "مادر"، "بوی پیراهن یوسف"، "بچه های آسمان"، بزرگ شد و نسل های هفتاد و هشتاد با اخراجی ها با دنیای سینما آشنا میشن. افسوس فقط یک فاجعه است در قبال این فاجعه.
  • شبستان IR ۲۱:۰۸ - ۱۳۹۳/۰۹/۱۸
    15 0
    اقا چرا ماهرچی مینویسیم نمایش نمیدید؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
  • شبستان IR ۲۱:۱۴ - ۱۳۹۳/۰۹/۱۸
    9 0
    خبرانلاین جان عزیز نظرات مارو منتشر نمیکنیا
  • بی نام IR ۱۰:۳۷ - ۱۳۹۳/۰۹/۱۹
    19 2
    الان گوجه سر کوچه ی محمود آقا چنده؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
  • محسن IR ۱۶:۳۴ - ۱۳۹۳/۰۹/۲۰
    13 2
    واقعا اگر احمدی نژاد 24 میلیون رای داشته پس چرا بیشترین توهین به یک رئیس جمهور بعد انقلاب مربوط به دولت 8 ساله آقای احمدی نزاد بود ه است