تبلیغ یا ضد تبلیغ

خداوند برای رساندن خوبی‌ها پیامبران را برگزید. اینان انسان‌های حامل خوبی بودند، اما غیر از این کوله‌بار بی‌نظیر، هنرمند هم بودند؛ یا صاحب هنر معجزه بودند، یا صاحب هنر صبر، یا دارای هنر اخلاق، یا هنر منطق و هنر گفتار و کردار.

به نظر می‌رسد یکی از تعریف‌های ساده، اما درستی که برای «تبلیغ» می‌توان گفت «رساندن خوبی‌ها» است. تکرار می‌کنیم: تبلیغ یعنی رساندن خوبی‌ها. از این تعریف به دو مسأله دیگر هم می‌شود اشاره کرد. اول این که تبلیغ دو طرف دارد؛ کسی که خوبی را حمل می‌کند و کسی که آماده پذیرش آن است. به عبارت دیگر رشته خوبی، بند به دو طرف است. دوم این که تبلیغ دو شرط اصلی برای تحقق دارد؛ یکی خوب بودن کسی که تبلیغ می‌کند و دیگری آماده بودن کسی که می‌خواهد این خوبی‌ها را دریافت کند. آیا بدون این دو شرط می‌توان این کالای معنوی را جابه‌جا کرد و از سویی به سوی دیگر رساند؟ اگر می‌بینید خوبی‌ها کم است، تکثیر نمی‌شود و آمد و شدی ندارد، بدانید که این دو شرط غایب هستند. و اگر سراغ از فراوانی خوبی‌ها دارید، مطمئن باشید که آدم‌های خوب و آدم‌های آماده خوب شدن حاضر هستند.
اگر موضوع را زیاد پیچ و تاب نداده باشیم، اجازه بدهید بگوییم یک شرط دیگر که کامل کننده دو شرط پیشین است وجود دارد؛ و آن چگونگی رساندن خوبی‌هاست. چگونه باید خوبی (پیام) از یک طرف به طرف دیگر منتقل شود تا سالم برسد، چیزی از آن کم نشود، چیزی بر آن بار نگردد، رنگ و بو عوض نکند و عیارش دست نخورد؟ این پرسش یک پاسخ دارد و آن هم «هنر» است. یک مثال:
خداوند برای رساندن خوبی‌ها پیامبران را برگزید. اینان انسان‌های حامل خوبی بودند، اما غیر از این کوله‌بار بی‌نظیر، هنرمند هم بودند؛ یا صاحب هنر معجزه بودند، یا صاحب هنر صبر، یا دارای هنر اخلاق، یا هنر منطق و هنر گفتار و کردار. همة این هنرها منطبق با مناسبات روز آن جامعه و فرهنگ هر قوم و قبیله و ملتی در پیامبران بروز می‌کرد.
تبلیغ از آنجا که یکی از خصلت‌های آدمی است، موضوع همه دوره‌ها به شمار می‌رود. انسان‌ها، چه آنانی که رسالتی الهی داشتند و چه آنانی که وظیفه‌ای اجتماعی دارند، مُبَلّغ هستند. نصیحت پدر و مادر، آموزش آموزگار، نگارگری نقاش، خوشنویسی خطاط، تصویرسازی طراح، فیلم‌سازی کارگردان، نگاشته روزنامه‌نگار و ... همگی شبیه‌سازی همان تبلیغ حقیقی پیامبران است؛ یعنی رساندن خوبی‌ها. (البته کار پیامبران دروغین، آموزش‌های نادرست، فیلم‌های ناراست، نقاشی‌های بی هویت، نوشته‌های سیاه و ... را نمی‌توان تبلیغ گفت. چون اینها آنچه جابه‌جا می‌کنند بدی است و ساخته‌های بدلی.)
بعد از این مقدمه می‌گوییم که جنگ هشت ساله مردم ایران به واسطه دفاعی بودن و هویت عادلانه‌اش و نیز پیدایش زلال انسانیت و بروز خودِ حقیقی آدمی در آن، از همان آغاز مورد تکریم قرار گرفت و برخلاف بسیاری از جنگ‌های دیگر عزیز شمرده شد و لایه‌های باطنی آن به عنوان کالایی معنوی تبلیغ شد. تا سال‌ها شرایط این تبلیغ کم و بیش فراهم بود. هم آدم‌های خوب حضور داشتند و هم دل‌هایی که آماده پذیرش این خوبی بودند و هم گاهی - البته کمتر از دو شرط دیگر - هنر این تبلیغ وجود داشت. اما در حال حاضر اوضاع دیگرگون است. البته نمی‌توان گفت آدم‌ها و دل‌ها - دو طرفی که رشته تبلیغ به آنها بند است - غایب هستند، اما حضورشان، هم‌ردیف و هم‌طراز گذشته نیست. هم از شمار آن آدم‌ها کاسته شده و هم از تعداد این دل‌ها. اما آنچه غیبتش حتمی به نظر می‌رسد هنر تبلیغ در این مورد است. هنر یا همان چگونگی انتقال خوبی‌ها از یک طرف به طرف دیگر غیبتی ملموس دارد.
اشکال کار کجاست؟ تا آنجا که ذهن ما یاری می‌کند مواردی را تحت عنوان این بی‌هنری یاد می‌کنیم:
- استفاده بیش از اندازه از قالب‌ها، واژه‌ها و تعابیر واحد در مورد جنگ.
- ساده‌پسندی مسئولانی که اهرم‌های فرهنگی جنگ را به گردش درمی‌آورند.
- همراه نشدن با زمان و مقتضیات نسل جدید و اصرار بر اِعمال روش‌های سنتی در تبلیغ این کالای معنوی.
- مصادرة این اموال معنوی به نفع یک تفکر و کشیدن حصار سلیقه به دور آن و تبدیل بقای ملّی آن به بقای منطقه‌ای.
- تزریق منویات سیاسی به فرهنگ جنگ و بهره‌برداری ابزاری از آن.
- ...
اینها و مواردی دیگر باعث شده است که در روند تبلیغ جنگ خلل قابل ملاحظه‌ای پیدا شود تا حدی که گاه تبلیغ تبدیل به ضد تبلیغ شود. اکنون بسیاری از افراد و رسانه‌ها دچار این موقعیت خطرناک شده‌اند و در امر رساندن کالاهای معنوی جنگ با شکست مواجه می‌شوند و تبلیغ‌شان تبدیل به ضد تبلیغ می‌گردد. یعنی گمان می‌برند که از فرهنگ جنگ، پدیدة بسیج، بزرگداشت آن عملیات، گرامی داشت این فرمانده و ... دفاع می‌کنند در حالی که نادانسته علیه‌شان اقدام می‌کنند. چرا چنین است؟ چون زبان روزآمد ندارند؛ قالب‌شان قدیمی، بلکه پوسیده است؛ چون مسئولی ظاهرپسند و ساده بین آنان را تایید یا تمجید می‌کند؛ چون گرایش به یک سلیقه و تفکر سیاسی دارند و متهم هستند که از جنگ و کالاهای معنوی آن به عنوان وسیله‌ای برای بیان خواست‌های شخصی یا گروهی بهره می‌برند. آیا این موارد کافی نیست که تبلیغ جنگ تبدیل به ضد تبلیغ شود؟
تا زمانی که مولدان فکر و اندیشه که توان همگامی با زمان و مناسبات آن را دارند، اهرم‌های فرهنگی جامعه را به دست نگیرند این موقعیت خطرناک ادامه خواهد یافت و چه بسا زیباترین نمود عبودیت در چند قرن اخیر - فرهنگ جبهه - فدای ساده پسندی و ظاهر بینی برخی مسئولان گردد. امید آنکه خداوند بزرگ، خلاف این آمد، تقدیر کند. آمین!

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 379965

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
1 + 2 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • لندرودی IR ۱۲:۰۲ - ۱۳۹۳/۰۷/۱۹
    6 0
    سخنان آقای بهبودی همیشه راهگشا است به شرط توجه مدیران فرهنگی کشور سلام و درود بر ایشان