محمد احساني: کارخانه هاي صنعتي ايران همچنان بخش عمده اي از کارگران خود را از ميان حاشيه نشينان تامين مي کنند. حاشيه نشيناني که زندگي اقتصادي آنها طي سال هاي گذشته و به دنبال بحران هاي اقتصادي به شدت سخت شده است.
به باور تحليلگران اقتصادي، حاشيه نشينان ايران طي سال هاي گذشته به شدت دچار بحران معيشتي شده اند و حتي برخي جامعه شناسانان نقل مي کنند، طبقه متوسط نيز به حاشيه ها ريزش کرده اند.
بررسي ميداني وضعيت زندگي حاشينه نشينان نشان مي دهد بحران هاي مالي در نهايت منجر به کاهش بهره وري اين گروه در کارخانه هاي صنعتي شده است.
اطلاعات رسمي مرکز آمار نشان مي دهد همچنان 4 دهم درصد از جمعيت ايران در زاغه زندگي مي کنند. براساس بررسي ها زاغه نشينان به دليل شرايط خاصي که به سر مي برند به عنوان نيروهاي کار فعال شناخته نمي شوند.
فرهاد کاظمي جامعه شناس در اين مورد چنين توضيح مي دهد:« اصطلاح «زاغهنشين» يا «زيستگاههاي حاشيهنشينان» احتمالاً توصيف درستي از مناطق مسكونياي است كه تهيدستان مهاجر در تهران را در خود جاي ميدهد. اصطلاح حاشيهنشيني به معناي «تصرف عدواني زميني توسط افراد بيخانمان و بيزمين» اصطلاح محدودي است كه تنها بخشي از تهيدستان مهاجر تهران را دربرميگيرد. تعداد زيادي از مهاجران تهيدست، حاشيهنشين نيستند و در عوض در خانههاي اجارهاي يا خانههاي خودشان در محلات كمدرآمد تهران زندگي ميكنند. اغلب اين محلات با استانداردهاي معمول زاغه هستند. اين محلات شبيه خانههاي سنتي مركز شهر هستند كه در اغلب مراكز شهري جهان پيدا ميشوند. با اين حال، برخي از اين محلات كمدرآمد به معناي دقيق كلمه زاغه نيستند. اين محلات، گذاري به يك طبقه «نسبتاً» پردرآمدتر محسوب ميشوند و اغلب خانههايشان متعلق به مهاجرانِ داراي شغل كامل و مزدبگير است. با اين حال، قشر كمدرآمد اين مهاجران- كه دستكم يكچهارم جمعيت شهري را تشكيل ميدهد- هنوز هم جزو تهيدستان مهاجر قرار ميگيرد. زندگي حاشيهاي با ويژگيهايش مانند درآمد اندك، عدم ثبات تصرفات و فقدان يا كمبود خدمات شهري، وجه شبه اين قشر با زاغهنشينان همجوارشان است. اما آنچه اين گروه را از ديگران متمايز ميكند آن است كه اينها داراي مشاغل ثابت هستند و آنطور كه ترنر ميگويد در حال ادغام [در نظام شهري] هستند.»
او ادامه مي دهد:« مهاجران كمدرآمد در تهران در واحدهاي مسكوني بسيار متنوعي كه در همه جاي شهر پراكنده شدهاند، زندگي ميكنند. تمركز اصلي تهيدستان مهاجر در حواشي تهران بزرگ، بهخصوص در مناطق جنوبي آن است. مؤسسه تحقيقات اجتماعي دانشگاه تهران تحقيقي درباره مناطق حاشيهنشين انجام داد. اين پيمايش منحصراً درباره حاشيهنشينان بود و بنابراين تنها به گروههاي مهم تهيدستان مهاجر در مناطق زاغهنشين تهران ميپرداخت. به منظور شناسايي مناطق حاشيهنشين، تهران به چهار منطقه جغرافيايي اصلي تقسيم شد. در اين پيمايش 428 منطقه اسكاني با 780/3 صاحبخانه مورد بررسي قرار گرفتند. بيشترين تراكم حاشيهنشينها در جنوب تهران بود كه بيش از 61 درصد مناطق مسكوني حاشيهاي را در خود جاي ميداد.»
کاظمی چندی پیش نتایخ پیمایش خود را در ماهنامه مهرنامه منتشر کرد که براساس آن مشخص شده حاشيهنشينان در خانههاي متفاوتي زندگي ميكردند: برخي در چادر (4/12درصد) برخي ديگر در اتاقهاي موقتي در كورههاي آجرپزي (6/41درصد) و عدهاي در كپر (9/40 درصد). اسكان در اتاقهاي كورههاي آجرپزي محدود به حاشيننشينان جنوب بود. كورههاي مجاز به كار در مركز و شمال شهر نبودند. احتمالاً درك اين موضوع كه تعداد زيادي حاشيهنشين واقعاً در كورههاي در حال كار زندگي ميكردهاند، بسيار سخت است.
کاظمي درمورد مالکيت هم مي گويد وضع حق مالكيت اين اقامتگاه بهتر از خود آنها نبود. 1/68درصد خانوادهها و 2/58درصد و احسرها براي جايي كه سكونت كرده بودند، توافقنامهاي نداشتند و بنابراين دائم در معرض هوا و هوسهاي صاحبان زمين بودند. 5/26درصد واحدها يا اجازه صاحب زمين را گرفته بودند يا رضايت سرپرست كوره پزخانه را جلب كرده بودند. تنها 3/2 درصد واحدها (شامل 134 خانوار) را ميشد جزو حاشيهنشين اجارهنشين طبقهبندي كرد. اين گروه خانهاي از خود نداشتند و بابت خانهاي كه در آن زندگي ميكردند به حاشيهنشينهاي ديگر اجاره ميپرداختند. اگرچه آمار قطعي در اين زمينه نميتوان به دست آورد اما به نظر ميرسد تعداد اين دسته سوم در تهران روبهرشد بود. در يكي از آخرين گزارشها، برخي از مهاجران تازهوارد در شمال تهران دائماً شكايت ميكردهاند كه به علاوه 17دلار ماهانه ( اين محاسبات براي دانشگاه هاي غيرايراني انجام شده و قيمت دلار بايد براساس دوره زماني مورد اشاره محاسبه شود.) براي اجارهخانه، بايد ماهانه 400 دلار براي حق زندگي در كلبهاي كه قبلاً ساخته شده بپردازند. با اين حال، به نظر ميرسد، تيپ غالب در ميان حاشيهنشينان - با استفاده از اصطلاح چارلز آبراهام- حاشيهنشينان صاحبخانه است. اينها كساني هستند كه مالك چادر يا كلبه خود هستند اما حق قانوني بر زمين ندارند.
براي مهاجران تهيدست غيرحاشيهنشين تهران، مسكن همچنان مسأله اصلي است.کاظمي مي گويد در پيمايشي كه در سال 1977 انجام دادم تنها حدود 18 درصد مهاجران صاحب واحد مسكوني بودند. در اين واحدها، به طور متوسط در هر اتاق، سه نفر زندگي ميكردند و اغلب آنها از خدمات اصلي شهري مانند آب لولهكشي و برق بيبهره بودند. اما اين واقعيت كه اغلب اينان زير بار قرضهاي سنگيني رفته بودند تا اين واحدها را بخرند، شيريني صاحبخانه بودن را به دهانشان تلخ ميكرد. اين مهاجران بارها صريحاً از هراسشان ميگفتند. هراس از اينكه نتوانند قرضهاي خود را بپردازند.
به گفته کاظمی بررسي تاريخي اشتغال مهاجران تهيدست نشاندهنده نوعي جابهجايي افقي [متناظر از كشاورزي به صنعتي و خدماتي] است. در تحقيق معلوم شد كه 66 درصد مهاجران تهيدست غير حاشيهنشين، توانايي خواندن و نوشتن دارند. با اين حال، كمتر از 19 درصد بيش از 6 كلاس سواد داشتند و تنها 3 نفر بيش از 9 سال درس خوانده بودند. سطح پايين سواد، به شدت فرصت ارتقاي شغلي مهاجران تهيدست را محدود ميكند.
فعاليت اقتصادي مهاجران تهيدست در مناطق شهري را ميتوان به حسب مدل اقتصاد دوگانه تحليل كرد. در اين مدل، اقتصاد دو بخش دارد:«بخش اول يا بخش «رسمي» فعاليتهاي اقتصادي در نهادهاي دولتي، مؤسسات خصوصي سرمايهبر، بيمارستانها، فروشگاههاي بزرگ، بانكها، هتلها و ديگر سازمانهايي كه زيرنظر قوانين دولتي هستند. در برابر، بخش «غيررسمي» شامل مؤسسات كوچك كاربر، دستفروشان، كسبه و خدمتكاران خانگي است. دولت به ندرت به شكل نظاممندي در كار اين بخش خصوصي- كه عموماً خودسامان است- دخالت ميكند.»
کمال اطهاري ديگر محقق اين حوزه هم ميگويد:«واقعيت اين است که در 40 سال گذشته، تهيدستان شهري در تهران به حاشيه شهرها رانده شدهاند. در حالي که اين برونافکني هنوز در اغلب شهرهاي ايران اتفاق نيفتاده است. در شهرهاي متوسط ايران مانند سنندج يا زاهدان تا 50 درصد جمعيت تهيدست هستند. در مشهد تهيدستان عمدتاً در منطقهاي به نام قلعه ساختمان زندگي ميکنند که هماکنون در داخل شهر قرار دارد. در تبريز هم تهيدستان در تپههاي شمال شهر زندگي ميکنند. به عبارت ديگر تمام اسکان غيررسمي ايران به جز تهران در داخل منطقه شهري قرار دارد يا چنان متصل بودهاند که بعداً در داخل محدوده قانوني قرار گرفتهاند. اکثريت قريب به اتفاق تهيدستان شهري ـ چيزي حدود 90درصدـ فاقد بيمه هستند. اين در حالي است که بيمه در ايران حدود 40 درصد افراد را پوشش ميدهد که در مناطق شهري اين درصد به 70 ميرسد (چرا که روستائيان از بيمه بازنشستگي بيبهرهاند و اگر بيمهاي دارند بيمه بهداشتي است). طبق ارزيابيهاي مختلف بين 20 تا 25 ميليون تهيدست شهري در ايران وجود دارد که من برآوردهاي حداکثري را درستتر ميدانم. بر اساس اين ارزيابيها، حدود 15 ميليون نفر از اين تهيدستان در کانونهاي اسکانهاي غيررسمي و باقي در محيطهاي شهري مانند محلات فقيرنشين و بافتهاي فرسوده زندگي ميکنند.» او اعتقاد دارد:« فکر ميکنم در تهران (با احتساب استان تازه جدا شده البرز) حدود 3 ميليون نفر تهيدست شهري در حاشيه شهر و حدود يک ميليون نفر در داخل آن زندگي ميکنند. آمارها درباره اسکان غيررسمي درباره شهرهاي مختلف متفاوت است. در مورد بندرعباس آمارها تا 25 درصد جمعيت شهر را حاشيهنشين ميدانند. اين آمار در مورد شهري مانند سنندج به 50 درصد ميرسد. تعداد شهرهاي ايران در دهههاي اخير بسيار افزايش يافته است. در سال 1355 ما 449 شهر داشتهايم و در سال 1389 برآورد اين است که 1144 شهر داريم. ديگر اين که در سرشماري سال 1365 جمعيت روستايي 22 ميليون نفر است که در برآورد سال 1390 اندکي کمتر شده و به 21 ميليون نفر رسيده است. در حالي که در همين دوره جمعيت شهري از 27 ميليون به 54 ميليون نفر رسيده است. يعني هم جمعيت شهرهاي پيشين افزون شده و هم تعداد زيادي از روستاها به شهر تبديل شده است. پس ديگر مرکز اصلي جابهجاييهاي جمعيت، خود شهرها خواهد بود.»
3535
نظر شما