۰ نفر
۱۹ خرداد ۱۳۹۳ - ۱۳:۰۳

دکتر محمد مسجد جامعی، سفیر پیشین کشورمان در واتیکان در گفتگو با خبرآنلاین برخی از مسائل پیرامون پاپ، استعفای عجیب او و تاثیر آن بر کلیسای کاتولیک را بررسی کرده است.

محمدرضا نوروزپور
ژوزف راتسینگر آلمانی، پاپ بندیکت شانزدهم، به طور ناگهانی اعلام کرد به دلیل کهولت سن از سمت خود استعفا می کند. او روز 28 فوریه (پنجشنبه 10 اسفند 91) از موقعیت خود کنار می رود و شورای کادینال ها روز جمعه اولین نشست خود را برای بررسی جانشین او برگزار خواهد کرد. استعفای پاپ که در نوع خود، در تاریخ مسیحیت کاتولیک بی سابقه بود موج خبری و رسانه ای بزرگی را در جهان پدید آورد. برغم دلایلی که برای استعفای ناگهانی پاپ در رسانه ها مطرح شد و حواشی زیادی را به همراه آورد، بندیکت شانزدهم کهولت سن و ناتوانی در اجرای تعهدات پاپی را بعنوان دلایل استعفای خود برشمرد و گفت: خداوند از من می خواهد که بیشتر خود را صرف دعا و تامل کنم . راتسینگر، پنجشنبه برای آخرین بار در موقعیت پاپی با کاردینال ها دیدار خواهد کرد و آنگاه بسوی ییلاق تابستانی پاپ در جنوب رم پرواز خواهد کرد. در گفتگو با حجت الاسلام والمسلمین دکتر محمد مسجد جامعی، سفیر پیشین کشورمان در واتیکان برخی از مسائل پیرامون پاپ و کلیسای کاتولیک را مطرح کرده ایم. آنچه در پی می آید مختصری از مباحث کلی پیرامون این موضوع است.
برای پرداختن به زوایای دقیق تر کلیسای کاتولیک، موقعیت پاپ، آینده کلیسا و تاثیر و تاثرات این اقدام راتسینگر بر جهان کاتولیک، انشالهپ به زودی میزگردی را با دکتر مسجدجامعی در کافه خبر برگزار خواهیم کرد.

درباره جایگاه پاپ در میان کاتولیک ها بفرمایید و اینکه میزان تبعیت یک مسیحی معتقد به پاپ و حدود و ثغور فرمانبری و اطاعت از او اختیارات پاپ چقدر است؟
همانطور که می دانید پاپ متعلق به مسیحیان کاتولیک است و گروه های مسیحی دیگر، تعریف های مختلفی درباره فرد طراز اول خودشان دارند. لازم است که از شاخه های دیگر مسیحیت نیز در اینجا اجمالا نام ببرم. مسیحیان غیر کاتولیک تقریبا به سه دسته تقسیم می شوند. نخست ارتدوکس ها هستند که در روسیه و کشورهای مسیحی قلمرو شوروی سابق و نیز در اروپای شرقی زندگی می کنند. بخش دیگر پروتستان ها را تشکیل می دهند که در شمال اروپا، امریکا، کانادا و در استرالیا هستند و تعالیم و اصول و روش خاص خود را دارند. انگلیکان ها را می توان شاخه ای از پروتستان ها دانست. گروه دیگر پیروان کلیساهای شرقی در مفهوم خاورمیانه ای آن هستند که ارامنه هم جزیی از آنها می باشند. کلیساهای متعدد و نسبتا کم جمعیتی در این منطقه داریم که قدمتشان بسیار زیاد است و تاریخ آنها به زمان خود حضرت مسیح(ع) و حواریون می رسد که همه آنها به کلیساهای شرقی معروف هستند. البته چنان که گفتیم شرقی و نه در معنی بیزانسی آن. این چهار گروه در عالم مسیحیت حضور دارند و فعال هستند اما مهمترین انها کلیسای کاتولیک است. پاپ رهبر مذهبی کاتولیک های دنیا است. در واقع مقام و موقعیت پاپ به معنی تحقق اجتماعی، مذهبی، سیاسی و تشکیلاتی یک سری اعتقادات است که همه کاتولیک ها باید به آن معتقد باشند. یعنی هر کاتولیکی به این دلیل که کاتولیک است باید رهبری و حجیت کلام و حجیت دستورات پاپ را بپذیرد. اصلی ترین ویژگی کاتولیک بودن پذیرش بدون قید و شرط تفسیرهای پاپ از مسیحیت است. برای انها پاپ مصداق اتم و اکمل مسیحیت است.

از این منظر پاپ برای آنها حکم مسیح زمان را دارد؟
تقریبا اینچنین است. از نظر مسیحی های کاتولیک پاپ دارای معصومیت است. البته این معصومیت تفسیرهای مختلفی دارد به این معنی که آنها قائل به این هستند که پاپ در مورد انچه که مربوط به رسالت او است معصومیت دارد. این موقعیت پاپ بودن نتیجه طبیعی ان سلسله اعتقاداتی است که کاتولیک ها دارند ضمن آنکه به لحاظ تئوریک در طول تاریخ به نوعی تکامل یافته است.

می توان گفت شباهتی میان پاپ و پیروانش و آنچه میان مراجع تقلید و مقلدانش در مذهب شیعه دیده می شود وجود دارد؟
شباهت هایی وجود دارد اما به طور بنیادین این ها دو مسئله متفاوت هستند. یکی از دلایل اینکه اسلام و مسیحیت و تشیع و کاتولیسیسم شباهت هایی به هم دارند ولی به هیچ عنوان یکسان نیستند. اساسا ساختمان و ساختار درونی آنها دو گونه متفاوت است. اگر بخواهم خیلی خلاصه بگویم این می شود که در مذهب شیعه مرجعیت به این معنی است که افراد باید در زمینه عمل به احکام اسلامی و اینکه این احکام چگونه هستند و چگونه و با چه کیفیتی باید انجام شوند، به مجتهد زنده مراجعه کنند. این منجر به پدید آمدن یک واقعیتی به نام مرجعیت شده است . اما مرجعیت فقط حق استنباط از احکام را دارد در حالیکی درمورد پاپ صرفا اینگونه نیست. او دارای یک اختیارات و قدرتی است که دربعضی از موارد حالت مشرعیت دارد. یعنی برخی از قوانین مذهبی را تشریع می کند مضاف براینکه در مورد مرجعیت، هرکسی این اختیار را دارد که مرجع خود را انتخاب کند و در مواردی از مرجع خود عدول کند و حتی می تواند به هیچ مرجعی نیز مراجعه نکرده و به احتیاط به معنی فقهی آن عمل کند. اما درباره کاتولیک ها مسئله اینگونه نیست. یک کاتولیک اگر کاتولیک باشد نمی تواند مقام و موقعیت پاپ را، حجیت کلام او و توصیه های او را نادیده بگیرد. این از اصول و مبانی کاتولیک هاست. هیچ کاتولیکی نمی تواند از پاپ عدول کرده و مقام و موقعیت او را قبول نداشته باشد. اصولا مراجعه به غیرپاپ در امور دینی بی معنی است.

چرا پاپ ناگهان استعفا داد؟
بهتر است به خود سخنان وی مراجعه کنیم. او می گوید کناره گیری اش که پس از تاملات و دعاهای فراوان صورت گرفت، به نفع کلیسا است. و این سخن برای کسانی که وضعیت کنونی کلیسا را می شناسند قابل درک است. کلیسای کاتولیک طی سال های اخیر با تهدیدهای مختلفی مواجه بود. چه از داخل کلیسا و حتی از داخل خود واتیکان و چه از خارج آن. البته این تهدیدها همیشه وجود داشته ولی در این مقطع به اوج خود رسید. او عملا نمی توانست با این همه مقابله کند. مضافا که نمی توانست آنها را نادیده انگارد. بالاخره تسلیم وجدان خود شد و با استعفایش اعتراف کرد که قادر به حل مشکلات و اداره کلیسا نیست. بخشی از این تهدیدات شامل درخواست های مکرر و زیاد شدن فشار های مختلف از بیرون مبنی بر به رسمیت شناختن حقوق همجنسگرایان بود. برخی دیگر ریشه در فساد اخلاقی و جنسی برخی از کشیشان داشت که حتی در کشورهایی جون ایرلند اتریش و بلژیک که مراکز سنتی و تاریخی کلیسای کاتولیک بود، بحران های شدیدی افرید و سبب شد درخواست ها برای تجدید نظر در قوانین مربوط به تجرد کشیشان با شدت بیشتری مطرح شود. و بخشی به مسائل داخلی واتیکان و دفتر و منشی شخصی خود پاپ مربوط می شد.

مشخصا نمونه ای برای این فشارها در خصوص پذیرش حقوق همجنسگرایان توسط پاپ وجود دارد؟
در یکی از یکشنبه هایی که پاپ مانند همیشه برای مومنین در میدان سن پیترو سخنرانی می کرد اتفاق بسیار نادری افتاد که می تواند نمونه روشنی برای این موضوع باشد. عمده شرکت کنندگان در این مراسم بجز کاتولیک های بومی، توریست های کاتولیک یا غیر کاتولیکی هستند که از اقصی نقاط دنیا برای حضور در این مراسم خود را به آنجا می رسانند. اخیرا چهار زن در میان شرکت کننندگان در این مراسم به هنگام صحبت پاپ خود را نیمه برهنه می کنند. بی سابقه بودن این اقدام به جای خود محفوظ اما مهم حمایت و پشتیبانی بود که بلافاصله از اقدام این افراد صورت گرفت. از اقدام این افراد دررسانه ها و محافل حامی رسمیت بخشیدن به حقوق همجنسگرایان صورت گرفت. این گروه ها از این حرکت به عنوان اعتراضی به پاپ و کلیسای کاتولیک مبنی بر مقاومت در برابر برسمیت شناختن حقوق همجنسگرایان یاد کردند. بجز این فشارها، کلیسا با تهدیدهای دیگری نیزمواجه است، کاهش یافتن افرادی که به کلیسا می روند، کمرنگ شدن نقش کلیسا و تعالیم کاتولیکی در جوامع، افزایش افرادی که به صورت رسمی از کلیسا کناره گیری می کنند همگی می تواند شرایط سخت امروز را نشان دهد. این مسائل را پیش از این کاردینال مارتینی در آخرین کتابش "اعتقاد داشتن و شناختن" مورد بررسی قرار داده بود.

در ایران به دلیل اینکه مسیحیت کاتولیک جایگاه چندانی ندارد استعفای پاپ با واکنش های خیلی زیادی مواجه نشد. این موضوع صرفا در حد اعلام اخبار مربوط به استعفای او مطرح شد اما گویا این خبر جهان مسیحیت و خصوصا کاتولیک ها را با بهت مواجه کرده است.
بله همینطور است. زمانیکه استعفای پاپ به این شکل بیان شد من در ایتالیا بودم. می توان گفت که یک بمب خبری واقعی بود. تمام رسانه های گروهی ایتالیا و اروپا اعم از تلویزیون و سایت های خبری آن را پوشش داند و با عنوان اول. در واقع خود رسانه ها هم بهت زده شده بودند و هم با پوشش سنگین خود از این ماجرا به بهت و حیرت جامعه می افزودند. این موضوع مقامات سیاسی و مقامات کلیسای کاتولیک را هم بهت زده کرد برای نمونه که من خود شاهد آن بودم کانال های تلویزیونی ایتالیا بخشی از سخنرانی آقای اسکولا، کاردینال میلان در کلیسای جامع این شهر را نشان می داد که کاملا با تعجب مطالبی را بیان می کرد و ضمن اینکه از پاپ هم تقدیر می کرد گفت که این جریان خیلی تکان دهنده خیلی غیرقابل تصور و غیرقابل باور و بهت آور بوده است. حتی سخنگوی واتیکان اقای لومباردی در اولین مصابحه بعد از این جریان که عموم شبکه های رادیو و تلویزیونی آن را پخش کردند گفت نمی توانم این اقدام را توضیح دهم و بهتر است سوالات را فعلا پاسخ ندهم و منتظر شویم تا ببینیم چه می شود و شاید بعدها در این باره توضیح بدهم. به هر حال جریان شگفت اوری بود و فعالیت عادی تمام رسانه های ایتالیا و اروپا را تحت الشعاع قرار داد. این واکنش ها به گونه ای بود که می توان گفت اگر پاپ فوت می شد این مقدار واکنش ایجاد نمی کرد.

آیا بخشی از این شگفتی و بهت افرینی به این مربوط نمی شود که هیچ پاپی تاکنون به این شکل از سمت خود جدا نشده است؟ یعنی به فکر می کنم تا کنون در تاریخ سابقه نداشته که یک پاپ از سمت خود استعفا داده باشد و همیشه این مرگ طبیعی بوده است که میان پاپ و صندلی و منصب او جدایی انداخته است. آیا شما نمونه ای سراغ دارید؟
آری. اصولا هم در عرف کلیسا و هم در تلقی مردم اینگونه است که هرکسی پاپ می شود و هست باید تا انتهای عمرش پاپ باقی بماند و معنی ندارد که او را عزل کرده و یا او خودش را منعزل کند یعنی کناره گیری کند. در تاریخ یک مورد درباره استعفای پاپ وجود داشته که البته کیفیت آن به این شکل نبوده است. این موضوع مربوط به حدود شش قرن پیش می شود که داستان مفصل و پیچیده ای دارد که مختصر آن چنین است. در آن ایام دو پاپ وجود داشت که از آنها با تعبیر پاپ خوب و پاپ غیر خوب یاد می شود. پاپ خوب کسی بود که توسط شورای کاردینال ها و از طریق روش مرسوم انتخاب شده بود و پاپ غیر خوب به دلایل سیاسی معرفی شده بود. برای اینکه این مشکل حل شود و یک پاپ واقعی و از طریق شورای کاردینال ها انتخاب شود، پاپ خوب که با انتخابات درست انتخاب شده بود و شخصا هم خوب بود به صورت داوطلبانه از سمت خود کناره گیری می کند و با این کار، خود به خود پاپ غیرخوب هم از رسمیت می افتد و راه برای انتخاب یک پاپ جدید از طریق شورای کاردینال ها باز می شود. کیفیت این موضوع البته با آنچه درباره بندیکت شانزدهم اتفاق افتاد فرق می کند اما اگر متن استعفای راتسینگررا ببینید او هم در آنجا می گوید من داوطلبانه و با علم و اگاهی از سمت خود کناره گیری می کنم.
یک موردی هم درخصوص پاپ ژان پل دوم، پاپ قبلی در اواسط دهه نود مطرح شد که آن هم خالی از تامل نیست. در آن سال ها ژان پل دوم به شدت ضعیف شده بود و به زحمت به امور و وظایف پاپی می رسید. در آن زمان من در ماموریت واتیکان بودم. یادم هست که برخی مطبوعات با استناد به ضعف بدنی ژان پل دوم بحث کناره گیری او از سمت پاپی را مطرح کردند و این موضوع یک جنجالی را برانگیخت. یادم هست که یک روزنامه نگاران معروف، به نام آقای لوی در آن زمان مقاله ای نوشت و از پاپ دفاع کرد و گفت این سخنان موجب رنجش پاپ می شود و نیابد در این شرایط او را رنجانید. جالب اینجاست که اقای لوی یهودی بود.

راتسینگر خودش چه ویژگی های خاصی داشت؟
من خودم شخصا آقای راتسینگررا می شناسم. زمانیکه به واتیکان رفتم ایشان در راس شورای دکترین کاتولیکی بود. شورایی که تصمیم می گیرد کدام بخش از عقاید کاتولیکی درست است ، چه چیزهایی باید باشد و چه چیزهایی خارج از عقیده درست کاتولیکی است و این عقیده دارای چه اصول و مقوماتی است و باید چگونه باشد. یک بخشی است که حتی درباره تطبیق معیارهای کاتولیکی صحیح با افراد و روحانیون هم تصمیم گیری می کند. شخصیت های روحانی ای را که نظرات متفاوتی با معیارهای کاتولیکی دارند را خلع لباس می کند. به طور مثال آقای راتزینگر، هانس کونگ را و یا یکی از رهبران الهیات آزادی بخش، لئوناردو باف را خلع لباس کرد. به هرحال بعد از اینکه استوار نامه ام را ارائه کردم اولین ملاقات رسمی ام در واتیکان با ایشان بود. در این دیدار به ایشان گفتم علت اینکه ابتدا به ملاقات شما آمده ام این است که به مقام علمی و فلسفی شما احترام بگذارم. در واقع باید بگویم که اقای راتسینگریکی ازمهترین متخصصان الهیات مسیحی در قرن بیستم و به لحاظ فلسفی یکی از باسوادترین پاپ ها در طول تاریخ مسیحیت است. کاردینال راتسینگر به شدت تشکر کرد و این موجب شد که صمیتی بین ما ایجاد شود. بعد از آن هر چند وقت یکبار به دین او می رفتم. همچنانکه عموم شخصیت های روحانی که از ایران می آمدند به دیدار وی می بردم. اما سفیران دیگر کشورها اصولا به دین او نمی رفتند و بیشتر با افرادی ملاقات می کردند که با امور اجرایی ارتباط داشتند. بعد ازماموریتم هم یک بار با او دیدار داشتم. در مجموع او از نظر اخلاقی شخصیتی خیلی متین، کم حرف و تا اندازه ای خجول بود. او ادمی بسیار دانشمند بود و در ضمن ادمی بود که بیش از بسیاری از مقامات کلیسایی در چهارچوب دینی عمل و حرکت می کرد.

با این همه زمانیکه او در سال 2005 به عنوان پاپ انتخاب شد مسائلی پیرامون او در رسانه ها مطرح شد.
عمده مسائلی که پیرامون آقای راتسینگر مطرح شد هوچی گری های رسانه ای بود که اصل و اساس درستی نداشت و عمده آنها جنبه های سیاسی داشت که عرض می کنم. بعد از انتخاب او جنجالی را براه انداختند که او در دوره هیتلر در جنگ دوم جهانی به عنوان یک افسر نازی خدمت کرده است. آنها عکس هایی هم منتشر کردند که راتسینگر را در لباس نظامی نشان می داد . واقع این بود که در آن زمان جوان ها و نوجوانان را مجبور می کردند که به خدمت نظامی بروند و در ان موقع در شرایط جنگی که المان داشت او نیز مجبور بود در آن سن لباس خدمت به تن کند و اینکه او افسر ارتش نازی بوده یک اتهام بی پایه و اساس بود که ریشه آن در موضع گیری اسرائیلی ها بود. دلیل آن هم روشن بود چرا که راتسینگر اصالتا المانی بود و اسرائیلی ها می خواستند با این کار به او فشار بیاورند تا نسبت به انها حساسیت بیشتری نشان دهد که همینطور هم شد و از او امتیازهای فراوانی گرفتند که بعدها شمیون پرز و خاخام اعظم اسرائیل بدان اعتراف و از او تقدیر کردند و حتی بعد از استعفای او چنین نکاتی را صریحا بیان داشتند.

آیا اعتراضاتی که در اثر رسوایی های پی درپی کشیشان در خصوص تجاوز به کودکان در برخی از کشورها صورت گرفت دامن پاپ را هم توانست آلوده کند؟
تا آنجا که من می دانم هیچ اتهامی درباره اینکه آقای راتسینگر انحراف اخلاقی داشته مطرح نشده است. موضوع دوم این که فساد جنسی که در کلیسا در حال حاضر از آن صحبت می شود باید به خوبی تعریف شود. این فساد به معنی کودک آزاری و یا تجاوز جنسی به کودکان است. لذا هرآنچه از رسوایی جنسی در کلیساها مطرح می شود در چارچوب تجاوز به کودکان و یا کودک آزاری است. این مسئله یک علت روشن دارد و اینکه جامعه غربی به شدت نسبت به کودکان حساس است. در دنیای امروز به برخی از مسائل حساس هستند مثل مسئله کودکان، مسئله زنان و یا حتی مسئله اقلیت ها. تا آنجا که حتی والدین کودکانی که فرزندانشان از آنها شکایت کنند مورد تعقیب قرار می گیرند. تجاوز جنسی نسبت به کودکان عمدتا در دهه 90 در کلیساهای امریکا مطرح شد. برخی رفتند و شکایت کردند که ما زمانی که کودک بوده ایم مورد تعرض کشیش ها و احیانا اسقف های کاتولیک قرار گرفته ایم. این جریان در ان موقع مطرح بود که برای کلیسا هم خیلی سنگین تمام شد و پاپ قبلی پیوسته به این موضوع اشاره می کرد. در اوائل سال 2000 فساد جنسی مقامات روحانی در اروپا هم مطرح شد که دادگاه هایی هم برای آن برپا شد. اولین نمونه آن در ایرلند بود که یکی از کاتولیک ترین کشورهای اروپاست. بعد از آن این موضوع در بلژیک و اتریش مطرح شد که تبدیل به یک فاجعه شد. آقای راتسینگر هم همیشه از این بابت و از طرف کلیسای کاتولیک از قربانیان عذر خواهی می کرد اما واقعیت این است که مشکل با عذر خواهی حل نمی شود و حتی با پرداخت میلیون ها دلار غرامتی که کلیسا بابت این جنایت ها به قربانیان پرداخت کرد نیز کار از پیش نرفت. این مسئله ریشه ای است که باید به صورت واقع بینانه تری با آن برخورد شود. این یکی از مسائل کلیسای کاتولیک است و بر می گرد به مسئله تجرد الزامی کشیشان و مقامات روحانی. این همان مشکلی است که به گفته مارتینی باید در آینده مورد تجدید نظر قرار گیرد.

تاثیرات این استعفا در عالم کلیسا و عالم مسیحیان کاتولیک چه خواهد بود؟
هنوز زود است که درباره تاثیرات این استعفا صحبت کنیم. باید صبر کرد تا این تاثیرات را ببینیم. اما می توانیم برخی از آنها را پیشبینی کنیم. در همان ایام بعد از استعفای پاپ مطالب زیادی مطرح شد که برخی از انها را پیگیری می کردم. یکی از این موضوعات، مسئله موقعیت کلیسای کاتولیک درقرن بیست و یکم بود. یکی از دوستانم که استاد برجسته تاریخ مسیحیت معاصر و بویژه شورای واتیکان 2 است، پروفسور آلبرتو ملونی، فردای استعفای پاپ تلفنی گفت که درحال رفتن به کنفرانسی درباره موقعیت کلیسا در قرن بیست و یکم است. این کنفرانس به سرعت و پس از استعفای پاپ تشکیل شد. حال آنکه چنین کنفرانس هایی در اروپا از مدت ها قبل برنامه ریزی می شود. او تشریح کرد که در انجا نخبگان متخصص تاریخ کلیسا و کلیسای مدرن قرار است دور هم جمع شده و در این باره بحث و تبادل نظر کنند. لذا تاثیرات این استعفا صرفا درباره خود پاپ و استعفای او نیست بلکه تاثیرات شرایط جدید جامعه در قرن بیست و یکم بر موقعیت کلیسا و موقعیت پاپ است که اکنون اهمیت اصلی پیدا کرده است. به طور حتم موضوعات مهم مورد بحث از این پس سوای از موقعیت کلیسا و موقعیت پاپ این خواهد بود که با شرایط جدیدی که جامعه اروپا و جامعه جهانی با آن روبرو شده است چگونه باید کلیساها را اداره کرد.

آیا اصولا به صورت مدون قانونی برای دائم العمر بودن مقام پاپ وجود دارد؟
اتفاقا موضوع دیگری که پس از استعفای ژوزف راتسینگر به صورت جدی مطرح شده و پیرامون آن بحث هایی در خواهد گرفت همین مادام العمر بودن موقعیت و سمت پاپی است. اینکه سمت پاپی به لحاظ الهیاتی، باید مادام العمر باشد یا اینکه پاپ ها را می توان برایشان شرایطی گذاشت که اگر آن شرایط محقق شد از سمت خود عزل شوند یا دوره خاصی را برای پاپ بودن آنها تعیین کرد که مثلا توانایی های جسمی و روحی نیز بخشی از این شرایط باشد. این مسئله عمدتا الهیاتی، تشکیلاتی و سیاسی است.
درمورد اینکه چه کسی جایگزین بندیکت شانزدهم می شود نیز حرف و حدیث های زیادی مطرح شده و حتی شنیده شده است که کار به شرط بندی نیز کشیده است. بله متاسفانه شرایط به گونه ای شده است که می بینیم روش هایی مانند شرط بندی که پیشتر درحوزه های ورزشی و سیاسی مرسوم بود، اکنون به حوزه دین هم رسیده است که موضوع بسیار تاسف باری است. برای اولین بار است که درموضوعی دینی مثل جانشینی پاپ فعلی و اینکه چه کسی باشد و از کجا باشد و چه ظاهری داشته باشد شرط بندی می شود که این جریان نادرستی است. اصولا ارزش های دینی حتی در نزد دیگران نباید اینقدر سقوط کند که شاهد اینگونه اقدامات باشیم.

اما در محافل دینی و کارشناسی چطور در این محافل نیز به طور جدی درباره پاپ آینده بحث هایی صورت گرفته است. نگاه این کارشناسان به پاپ بعدی چگونه است؟
کلیسای کاتولیک تا اواخر قرن بیستم دارای یک ویژگی بسیار مشخصی بود و آن حاکمیت روح لاتینی بر آن بود. پیش از آنکه وارد این بحث شوم لازم است که نکته ای را درباره مسیحیت کاتولیک مطرح کنم. کلیسای کاتولیک، کلیسایی جهانی است. به این معنی که پیروان ان از ژاپن و کره که شرقی ترین نقطه جهان به حساب می آیند تا شیلی و آرژانتین که غربی ترین نقطه آن هستند، وجود دارد. هیج کشوری در جهان وجود ندارد که در آن مسحیان کاتولیک حضور نداشته باشند. از این رو اگر چه تمرکز اصلی کاتولیک ها در برخی از کشورهای جهان است اما به دلیلی که گفته شد پراکندگی جهانی دارد و یک واقعیت جهانی است. به همین علت شخصیت های کاتولیک از تنوع قومی و نژادی بسیار فوق العاده ای برخوردارند. تا حدود دهه های شصت و هفتاد برغم این تنوع، کلیسای کاتولیک روحی لاتینی داشت این امر به این دلیل بود که همه شئونات کلیسای کاتولیک از اداب و رسوم آن گرفته تا تشکیلاتش و بلکه اصلا مجموع خصوصیات آن ایجاب می کرد که صدر کلیسای کاتولیک فردی لاتینی باشد. علت این موضوع به روان شناسی و ویژگی های شخصیتی ملت ها برمی گردد. لاتینی هاو به طور مشخص ایتالیایی ها قدرت انعطافشان زیاد است و سختی و انعطاف ناپذیری المانی ها، سوئدی ها یا دانمارکی ها را ندارند. به احتمال فراوان اگر پاپی ایتالیایی به جای راتسینگر بود استعفا نمی داد. ویژگی المانی او در افکار، سخنان، رفتار و تصمیمات او کاملا مشهود بود. واقعیت این است که استعفای او هم ویژگی المانی داشت. عمده پاپ های قبل از ژان پل دوم نیز به مدت 450 سال ایتالیایی بودند، نه صرفا به علت اینکه واتیکان در ایتالیاست بلکه به دلیل متناسب بودن آنها با روح حاکم بر کلیسای کاتولیک. به هرحال بعد از چهارصد سال پاپ ژان پل دوم از لهستان انتخاب شد ، اینکه حالا انتخاب ژان پل دوم به مصلحت کلیسا بود یا نه بهتر است صحبتی در این باره نکنیم ژان پل موقعیت خاص خود را داشت و در حال حاضر کمتر درباره او انتقاد می شود. هم اکنون یعنی در سال 2013 شرایط جدید و بسیار منحصر بفردی برای کلیسای کاتولیک پدید آمده است. با توجه به تحولات سنگینی که در ده سال اخیر پدید آمده کلیسا نیز دچار دگرگونی های زیادی شده است. واقعا تعادل دنیا به لحاظ اجتماعی و به لحاظ به صحنه امدن طبقات جدید کاملا بهم خورده است و ما با یک دنیای جدید و با یک سلسله توقعات کاملا جدیدی مواجه هستیم. اصولا اینکه کلیسای کاتولیک با توجه به مجموع این واقعیت ها بتواند وحدت خود را انچنانکه در گذشته بود، حفظ کند قابل تامل شده است. اینکه حالا پاپ بعدی از کجا باشد یک مسئله است اما مسئله مهمتر بحث حفظ انسجام و و حدت کلیسای کاتولیک است که به هر بهم خورده است و خیلی با کلیسای قدیم فاصله گرفته است. به تعبیر کاردینال مارتینی کلیسای کاتولیک اکنون 200 سال از زمانه عقب است و احتیاج به یک سلسله تغییرات و تحولات دارد. این که آیا کلیسا می تواند این تغییرات را هضم کند و پاپی که در رأس قرار می گیرد می تواند عامل این تغییرات باشد و در عین حال با جماعت مومنان در هماهنگی باشد موضوعات مهم در برهه کنونی است. لذا سوالات مهمی اکنون درباره کلیسا و پاپ بعدی مطرح است. متخصصان مختلف چه آنهایی که هماهنگ با کلیسا هستند و چه کسانی که بدبین به کلیسا و اصولا به دین هستند و تعدادشان در سال های اخیر زیاد هم شده تصور مشخصی درباره آینده کلیسای کاتولیک و اینکه این رهبری باید دردست چه کسی باشد ندارند و دست کم در این چند روزی که از اعلام استعفای پاپ می گذرد درباره جانشین او نیز به نتیجه خاصی نرسیده اند. با این همه الان مشاوره های خیلی سنگینی در درون شورای کاردینال ها که البته هنوز به طور رسمی تشکیل نشده و در بین روشن فکران مذهبی انها آغاز شده است. اما درباره اینکه پاپ بعدی چه کسی باشد، از کدام منطقه جغرافیایی یا فرهنگی باشد هنوز هیچ اجماعی صورت نگرفته است.

آیا شورای کاردینال ها در انتخاب پاپ مستقل عمل می کند؟
درباره انتخاب پاپ واقع این است که در ظاهر یک شورای کاردینال ها متشکل از 118 نفر این کار را انجام می دهند اما اینطور نیست که این شورا بدون تعین باشد. در اینجا نیز گروه های فشاری وجوددارند که اعمال نفوذ می کنند. این گروه های فشار عمدتا داخلی هستند. بخشی از این گروه های فشار ممکن است مربوط به داخل خود شورا باشد و بخشی دیگر متعلق به تشکیلات کلیسایی و یا حتی خود واتیکان. در حال حاضر انچه که در اروپا زیاد درباره اش صحبت می شود گروهی به نام" آپوس دی" است. آنها یکی از طریقه های جدیدالتاسیسی هستند که در دوران پاپی ژان پل دوم نفوذشان در داخل کلیسای کاتولیک و واتیکان زیاد شد و ان مقدار که من شنیده ام همگی از نفوذ و تاثیرگذاری آنها بر شورای کاردینال ها و این که مبادا پاپی که انتخاب می شود تحت تاثیر آن ها باشد نگران هستند. به هرحال چنین نیست که پاپی که انتخاب می شود در محیطی کاملا بی رنگ و بو و بدون گرایش خاصی باشد و یک کاردینالی به عنوان پاپ انتخاب بشود، انواع و اقسام لابی ها و فشارها وجود دارد، اعم از داخلی یا خارجی اینکه چه هستند و هریک چه ویژگی ها و اهدافی دارند خود بحث مفصلی است.
این مطلب، پیش از این در تاریخ 8 اسفند 1391 در سرویس بین الملل خبرآنلاین منتشر شده است. 

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 359313

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
4 + 5 =