پایگاه بین المللی همکاری های خبری شیعه نوشت:

جلسه «بازخوانی نظریه امامت جمعی شهید دکتر بهشتی» با سخنرانی میثم محمدی، دانش آموخته علوم سیاسی، عصر دیروز در موسسه مطالعات دین و اقتصاد برگزار شد. محمدی در این جلسه بر ضرورت تشکیل حزب و تبدیل شدن امامت فردی به امامت جمعی از دیدگاه شهید بهشتی پرداخت.

دکتر فرشاد مومنی، مدیر موسسه دین و اقتصاد و استاد دانشگاه علامه طباطبایی، در ابتدای این جلسه گفت: جمله معروفی از توماس کوهن با این مضمون است که وقتی در یک عرصه ای از معرفت علمی و به طور کلی هر عرصه ای با مشکل و بحران روبرو می شویم؛ راه برون رفت از این بحران این است که به بنیادهای آن اندیشه و معرفت علمی برگردیم.

او با بیان اینکه میان آنچه از انقلاب اسلامی انتظار می رفت، با آنچه عملا اتفاق افتاد فاصله های قابل اعتنایی وجود دارد؛ اظهار کرد: در این بین آنچه راهگشاست این است که ما به یک درک عالمانه از اینکه چه چیزهایی به هم مربوط است و چه چیزهایی به هم مربوط نیست؛ برسیم. این مساله منحصر به جمهوری اسلامی نیست، بلکه هر نظام اندیشه ای که مبنای عمل اجتماعی و اداره جامعه قرار می گیرد وقتی وعده ها را نمی تواند محقق کند در برابر این سوال قرار می گیرد که کجای کار ایراد داشت؟ به خصوص مواقعی که داعیه های ایدئولوژیک مطرح است؛ یکی از سوال های بنیادی این است که اکنون که به مشکل برخوردیم آیا این مشکلات به خاطر این است که روی آن مبانی و اصول عمل کردیم و به این مشکلات برخورد کردیم؟ یا نه به دلیل اینکه با هر توجیحی از این مبانی و اصول عدول کردیم به مشکل برخوردیم؟

مومنی ادامه داد: این مساله پس از فروپاشی بلوک شرق در مورد ایدئولوژی مارکسیستی مطرح بود و بخش بزرگی از کارهایی که در این زمینه انجام شد؛ تلاش در جهت پاسخ به همین سوال بود. برداشت شخصی من این است که در ماجرای توحید اسلامی، بخش اعظم چنین سوالهایی را می توان اینچنین پاسخ داد که ما بنیادها و اصول را فراموش کردیم و عمل گرایانه و مصلحت اندیشانه بخش هایی از آن را کنار گذاشتیم. اینطور نیست که ما چون به اصول و مبانی وفادار بودیم به مشکل برخوردیم، بلکه بیشتر به خاطر این است که ما از آن اصول فاصله گرفتیم.

این استاد دانشگاه با اشاره به نقش بسیار تعیین کننده آیت الله شهید بهشتی، در شکل گیری جمهوری اسلامی گفت: نقش ایشان را به وضوح در ماجرای تصویب قانون اساسی می توان مشاهده کرد. به نظر می رسد اگر قرار باشد راهی به سمت عبور از چالش ها و مشکلات فعلی جستجو کنیم، یکی از بنیادهایی که به قول توماس کوهن باید مورد مراجعه مجدد قرار بگیرد؛ نظام اندیشه ای شهید بهشتی است.

در ادامه میثم محمدی، به ارایه سخنرانی خود با موضوع «بازخوانی نظریه امامت جمعی شهید دکتر بهشتی» پرداخت و گفت: به نظر می رسد آنچه آقای دکتر مومنی گفتند، موضوع مهمی است. هم از جهت بازگشت به زمینه تاریخی و زمان بروز انقلاب و اینکه چطور آقای بهشتی به این موضوع توجه می کنند و چطور تجربیات خود را بر این پایه بنا می کنند و هم از این جهت که این بحث، پاسخی به مسایل و مشکلات مطرح شده در جامعه امروز است. پاسخی که تنها سیاسی نیست و معرفت شناسانه است و آقای بهشتی این پاسخ را از مبانی شروع می کنند و به ضرورت تشکل و اقدامات جمعی مردم و اصالت جماعت اشاره نمی کنند و در واقع این پاسخ مبنای انسان شناسی و فلسفی دقیقی دارد.

او افزود: اولین بار در یکی از دست نوشته های شهید بهشتی به این واژه(امامت جمعی) برخورد کردم. در جایی که ایشان دو نکته راجع به حزب می گویند و به غیر از این دو نکته راجع به اهداف حزب می گویند که تشکیل حزب خداجویی به جای قدرت جویی است و نشان می دهد ایشان رویکردهای اخلاقی کلانی نسبت به تشکیل حزب دارند. یکی از جملات این بود که حزب تبدیل شدن امامت فردی به امامت جمعی است و این کلیدی ترین گزاره معنایی شهید بهشتی برای این موضوع است. دومین نکته که به نظر می رسد از لوازم گزاره نخست است زمینه شرکت دادن هرچه بیشتر امت در امامت است. آقای بهشتی در موارد مختلفی که راجع به امامت جمعی و شراکت امت در امامت جامعه حرف می زنند از تایید حاکمیت حرف نمی زنند و بحث ایشان مشارکت فرمیک در انتخابات یا نگاه به انتخابات در زمان کوتاه برگزاری هم نیست و نگاه ایشان بسیار عمیق تر از اینهاست.

محمدی با اشاره به اینکه مرحوم بهشتی از شرکت هر چه بیشتر امت در امامت استفاده می کنند، بیان کرد: در آخرین نظریاتی که در مجموعه نظریات حکمران خوب، بعد از تجربیات دولت حداقلی و دولت رفاهی دهه 80 و90 عرضه شده است، برمی آید آنچه در این نظریات برجسته تر است؛ نه همراهی نهادهای مدنی و خصوصی برای اداره جامعه، نه سهم داشتن آنها، بلکه شراکت نهادهای مدنی به نمایندگی از حوزه مدنی جامعه، نهادهای خصوصی با مفهوم اقتصادی و نهادهای حاکمیتی در اداره جامعه است.

این دانش آموخته علوم سیاسی، تصریح کرد: آقای بهشتی این بحث را 35 سال پیش و در آستانه تشکیل نظام جدیدی پس از آخرین انقلاب بزرگ قرن گفتند و در یک زمینه اسلامی هم بیان کردند. یعنی می خواهم توجه کنیم که نقطه قوت بحث آقای بهشتی، جمع کردن بین نیاز به اندیشه جدی و طراحی سازمان جدید برای یک انقلاب جدی با دو رویکرد هم در درون ادبیات و آموزه های مردم سالارانه و هم رویکرد اسلامی است. یعنی رویکردی که رضایت مردمی را مبدا مشروعیت بخشیدن به حکومت می داند و آنرا تزیینی نمی داند، بلکه به عنوان مبدا آغاز برای شکل گیری حکومت می داند.

او ادامه داد: زمان طرح این نظریات اواخر رژیم پهلوی دوم و منجر به انقلاب و دو سال و نیم بعد از انقلاب و تا قبل از شهادت ایشان است. در نتیجه باید در یک نگاه با ارزیابی کلان گفت، به نظر می رسد آن زمان معماران انقلاب اسلامی از دو تجربه تاریخی منهای تجربیات نزدیک انقلاب، مثل تجدید نظر طلبی مجاهدین خلق و تجربه های زندان و اختلاف نظرهای شدید نیروهای مسلمان خارج از کشور متاثر بودند. یعنی نظریه پردازی آقای بهشتی در یک نگاه تاریخی مبتنی بر بازنگری و توجه دادن همیشگی به مشروطه است. آنچه در مشروطه رخ داده است ترس از تبدل مفاهیم، تبدل جامه هایی که در مشروطه به واسطه مراجع بزرگ دینی نظیر آخوند خراسانی و مرحوم نایینی دوخته شد، ولی بعدها این جامه دریده شد و از بین رفت و بعد ترس از تکرار استبداد است. یعنی در آغاز انقلاب مرحوم بهشتی با حوزه نظری و پیشینه تاریخی بحث می کنند که ناظر به تجربه مشروطه است.

محمدی اظهار کرد: مرحوم بهشتی نگران است. ترس از اینکه حقوق مردم و آزادی های مشروع مردم در قانون اساسی تحت استبداد دینی یا غیردینی از بین رود و همچنین ترس از اینکه اسلام و آموزه های اسلامی در انقلابی که توسط یک رهبر اسلامی به پیروزی رسیده دچار خسارت یا حذف شود. یعنی مشکل به جایی برسد که اسلام مخالف آزادی و حقوق انسانی شناخته شود و بساط اسلام از این جهت برچیده شود. در این فضاست که آقای بهشتی از طرحی به نام امت و امامت و امامت جمعی صحبت می کند.

او با طرح دو مفهوم کار دسته جمعی و خرد جمعی از سوی شهید بهشتی، گفت: دو مفهوم دیگر هم در مفاهیم پیشینی نظریات شهید بهشتی است که به فهم امامت جمعی کمک می کند. یکی مفهوم کار دسته جمعی که اختصاصی ایشان است و یکی مفهوم خرد جمعی که از آن استفاده کرده است. آقای بهشتی در مباحث مختلفی به ویژه در سخنرانی های اتحادیه کنفدراسیون دانشجویان مسلمان اروپا در پیش از انقلاب در حوزه مفهوم کار دسته جمعی سخنرانی های متعددی داشتند که به لوازم و ضرورتهای کار دسته جمعی اشاره می کنند. از جمله آنها، پذیرش تکثر و تنوع کار، پذیرش اینکه بین امور معقول تلاش می شود نه نظریه های مختلف و عقلانیت های مختلف.

محمدی افزود: آنچه مرحوم بهشتی در پذیرش کار و خرد جمعی فرمودند، چیزی است که ما امروز در نظریه پردازی ها می بینیم. در آن زمان که اوج نظریات ضد دموکراتیک و نظریات غالب انقلابی بود، آنچه به زبان امروز تحت عنوان حقوق بشر و مردم سالاری است مطرح نبود و در آن فضاست که نظریات آقای بهشتی عرضه می شود.

او با بیان اینکه اندیشه ای که شهید بهشتی در آستانه انقلاب برای حل و فصل امور جدید به کار می گیرد، نوعی از اندیشه تجدد است؛ گفت: نه به این معنی که ایشان از تجدد شروع کرده باشد، بلکه به این معنی که تجدد را فهمیده است. یعنی اندیشه ای که نقطه عزیمتش مبانی اسلام شناسی و مبانی آموزه های دینی آن فرد است که فرد هم از زمینه دینی وارد بحث می شود. این فرد عامل به زمانه است، یعنی مجموعه حوادث زمان خودش را می شناسد و ناظر به اینهاست که وارد شده است نه در خلا و نه صرفا برای برتری بخشیدن به آموزه های اسلامی. بلکه به معنای گفت وگوی با دیگر مکاتب و به منزله بهره گیری از آنچه اندیشه تجدد به ما عرضه می کند. نظریه تجدد در آن زمان در غالب نظریات مارکسیتی، در غالب نظریات سرمایه داری و لیبرالیستی عرضه می شود و پیداست مرحوم بهشتی این نظریات را خوانده اند و از آنها استفاده می کنند.

محمدی در ادامه تصریح کرد: رویکرد و ورود آقای بهشتی به مباحث جمع بین تجدد و اسلام شناسی، رویکرد صرفا فقاهتی نبوده است. ایشان فقیه بود ولی مداوما تذکر می دهند که اینجا بحث فقهی نمی کنیم ولی اسلام شناسانه بحث می کنیم. یعنی عمیق تر از فقه، یعنی به این دلیل که فقه سالها خصوصی و فردی بوده و فقه جمعی نبوده و مفاهیمی مثل مصلحت و سیاست در آن راه پیدا نکرده است، اکنون با این فقه نمی توان نسبت به حوزه عمومی گره گشایی داشت. در نتیجه در مواردی که ایشان به مباحث مختلف ورود می کند از دریچه آموزه های اخلاقی، انسان شناسی اسلام و توضیح پدیده ها وارد می شود.

او افزود: آقای بهشتی یکی از لوازم شکل گیری امامت جمعی در جامعه را نظارت بی حد و مرز عمومی مردم می داند و امر به معروف و نهی از منکر را مصداق بارز نظارت جمعی مسلمان متعهد می داند، اما امر به معروف و نهی از منکر در حوزه پرسش و نقادی و نه در حوزه عمل کردن. ایشان دقیقا می فرماید:«دخالت نه. نظارت آری.»

محمدی به تعریف انسانِ اسلام از دیدگاه شهید بهشتی پرداخت و گفت: در حوزه انسان شناسی جمله معروف آقای بهشتی موجود است که می فرمایند:«انسان موجودی است که باید انتخابگر به دنیا بیاید، انتخابگر بزرگ شود، انتخابگر زندگی کند، انتخابگر به راه فساد برود و باید انتخابگر به راه صلاح برود تا لحظه مرگ هرگز زمینه انتخاب از او گرفته نشود. نظام اجتماعی و اقتصادی اسلام، نظام تربیتی و حقوق و جزای اسلام، نظام مدنی و حقوق مدنی و اداری اسلام همه را باید پس از توجه به این اصل شناخت. هرجا انسان از انتخابگری بیافتد دیگر انسان نیست.»

او ادامه داد: یعنی همین انسان است که در حوزه زندگی اسلام را انتخاب می کند و بعد این انسان که از حوزه اعتقاد و ایمان و زندگی گذشته است، وارد جامعه می شود و می خواهد ساختار سیاسی بچیند. یعنی انسان شناسی مرحوم بهشتی انتخابگری، جستجوگری و آزادی است. شهید بهشتی در حوزه انسان شناسی اشاره ای به بحث امامت جمعی دارند و می گویند امامی که در جامعه به وجود می آید طبیعتا به خاطر اینکه خصلت الگویی پیدا می کند بخشی از آزادی اش را از دست می دهد.

محمدی با بیان اینکه در حوزه معرفت شناسی، دیدگاه شهید بهشتی تقدم معرفت شناسی عقل بر وحی و دین و بعد بر اسلام است، اظهار کرد: از این می توان در بحث امامت جمعی انسان استفاده کرد. اگر عقل انسان چنین جایگاهی داشته باشد که به لحاظ معرفت شناسی انتخاب راه زندگی، ایمان و عقیده ازطریق آن بگذرد، مبنای تقدم معرفت شناختی عقلانیت و امور عقلایی انسان نشانه ای از این است که عقلانیت جمعی بهره ای از حقیقت دارد و همان است که در قرآن از آن به عنوان شورا یاد شده است و آنچه به عنوان حق با جماعت بودن در سنت اسلامی به آن اشاره شده است. ایشان می فرمایند: «اسلام از وحی پیغمبر شروع نمی شود، اسلام از روشنترین شناختهای بشر شروع می شود و در مسیر خود به وحی و پیغمبر برخورد می کند.» منظور این است که انسان باید با روشن ترین شناختها که منظور عقل است شروع کند و بعد به انتخاب اسلام برسد. ایشان در ادامه می گوید:«...انسان در مسیر خود به وحی و پیغمبر برخورد می کند، ادامه راهش با عقل و وحی هر دو است. اگر بگویم اسلام با عقل شروع می شود باز می ترسم خیال کنید این عقل فلسفی را می گویم.»

او تصریح کرد: در واقع شهید بهشتی به عنوان عالم دینی عالمی است مدرسه ساز نه مسجدساز. یک عالمی است که موسسه فکری و آموزشی می سازد. مسجد سازی را به عنوان نفی مسجد عرض نمی کنم بلکه این همان تقدم است که ایشان به حوزه علم رجوع می کند و باز به عنوان یک عالم دینی عالمی است حزب ساز. در صورتی که بسیاری از علما از حزب اکراه دارند چرا که یک مفهوم غربیست.»

/6262

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 358507

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
1 + 2 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 2
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • گیمر IR ۱۴:۵۵ - ۱۳۹۳/۰۳/۱۴
    23 0
    بله و هیچکس حق نداره به زور ملتو رستگار کنه
  • بی نام A1 ۱۹:۱۵ - ۱۳۹۳/۰۳/۱۴
    23 0
    بعضی ها میخوان زورکی آدم رو اهل بهشت کنند آخه بهشت زوری اصلا فایده نداره