در این فرآیند، بی حرمت شدن قانون، بی ثباتی سیاسی و اقتصادی، تغییرات مداوم قواعد و رویه های رسمی، فساد، بی صداقتی و اقداماتی که موجب شکاف بین جامعه و دولت یا بین گروه های سیاسی و حتی بین افراد می شود، زمینه های تضعیف سرمایه اجتماعی دولت را فراهم می کند. پویایی و تکامل جامعه در شرایط کنونی به میزان پتانسیل جنبشی و میزان قوی بودن و قابلیت بهره برداری از سرمایه اجتماعی مقطع کنونی جامعه بستگی دارد. در ادبیات رشد و توسعه اقتصادی سرمایه اجتماعی یکی از علل مهم رشد اقتصادی در کشورها محسوب می شود، اگر چه در گذشته های نه چندان دور رشد اقتصادی را تنها در سرمایه های فیزیکی و انسانی جست وجو می کردند و تفاوت رشد اقتصادی کشورها را محدود به این عوامل می دانستند، اما با گستردگی مفهوم، ابعاد، اثرات و فرآیند تولید سرمایه اجتماعی نظر بسیاری از اقتصاددانان به اهمیت سرمایه اجتماعی در رشد و توسعه اقتصادی کشورها جلب شد. این شاخص با اعداد و ارقام احصا نمی شود و عبارت است از مجموعه یی از قواعد و هنجارهای جامعه که رعایت داوطلبانه آن از سوی مردم، کارکردی در جهت کاهش هزینه های اجتماعی و اقتصادی دارد. سرمایه اجتماعی، قواعد بازی در جامعه را تنظیم می کند و از این حیث یک نهاد غیررسمی محسوب می شود. مهم ترین مولفه های سرمایه اجتماعی عبارتند از: اعتماد، مشارکت، همکاری و رعایت حقوق یکدیگر. در این میان اعتماد جایگاه ویژه یی دارد و دارای ابعاد گسترده یی است. اعتماد مردم به مردم، اعتماد مردم به دولت و اعتماد دولت به مردم نقشی بی بدیل در کاهش هزینه های جامعه ایفا می کند. از سوی دیگر اعتماد مردم به دولت نیز نقشی غیرقابل انکار در اجرای موفقیت آمیز سیاست های اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی دولت ایفا می کند و از این رو هزینه های سنگین اجرای ناموفق برنامه های اقتصادی دولت را از میان می برد، و آنچه پروژه دلواپسگرایی دنبال می کند همین شاخصه اعتماد بین مردم و مردم به دولت است که هم برای مملکت مضر است و هم برای حکومت و منحصر به دولت نمی ماند و اینجاست که دلواپسگرایی تبدیل به دل واپسگرایی می شود.
منبع: روزنامه اعتماد مورخ 30.2.1393
نظر شما