ملاحظه عشق عاشقان

پیکره هر جامعه یک سر بیشتر ندارد و آن اندیشمندان و متفکران آن هستند. اگر جامعه‌ای را می‌بینید که ناهمگون و ناتراز است، به دلیل جابه‌جایی اعضاء پیکر است. سر، جای خودش نیست.

همه حرکت‌ها و جریان‌هایی که رخ نشان می‌دهند و با گذشت زمان نتیجه‌ای دیدنی به جا می‌گذارند، در کنار خود، همواره از یک گروه اندیشمند بهره می‌برند. تولید فکر و اندیشه توان حقیقی همه حرکت‌هاست. برخی گمان می‌برند شمار سربازان و تعداد انبارهای اسلحه است که قدرت می‌آفریند. بعضی خیال می‌کنند - و حتی استدلال - سرمایه است که جریان می‌سازد و حرکت ایجاد می‌کند. گروهی صنعت را نشانه می‌روند؛ و دیگران جمعیت، سرزمین یا ذخایر زیرزمینی را. همه اینها می‌توانند حرکت آفرین باشند، اما بدون فکر و اندیشه و صاحبان تولید کننده آن، باری به دست نخواهند داد. اصالت دادن به قدرت نظامی، سرمایه، صنعت، جمعیت و ... منهای اندیشه‌ورزی، یا سرکوب و اختناق می‌آورد، یا اخلاق‌زدایی، یا فردگرایی افراطی و یا خون‌ریزی و آتش افروزی.
پیکره هر جامعه یک سر بیشتر ندارد و آن اندیشمندان و متفکران آن هستند. اگر جامعه‌ای را می‌بینید که ناهمگون و ناتراز است، به دلیل جابه‌جایی اعضاء پیکر است. سر، جای خودش نیست.
این یک معادله ساده است، بدون مجهولات، که هر حرکتی زیر سایه فکر و اندیشه به وجود می‌آید و به نتیجه می‌رسد. در حوزه فرهنگ نیز چنین است. به جریان‌های فرهنگی بنگرید، اگر دیدید یکی از آن‌ها به انجام نیکویی رسیده، بدانید که در پس آن آدم یا آدم‌هایی بوده‌اند که فکر تولید می‌کردند. و اگر دیدید ابتر و وامانده، به جایی نرسیده‌اند، می‌فهمید که جای آن آدم‌ها خالی بوده است. سخت است در این مورد رأی آماری بدهیم و بگوییم که چه میزان از حرکت‌های فرهنگی ما با فکر اندیشمندان همراه بوده و چه اندازه در غیاب آن‌ها. اما با گرفتن نبض جامعه می‌توان حکم داد که بیشتر جریان‌های فرهنگی در کشور ما، بدون حضور گروه‌های متفکر آغاز شده، در نیمه‌های راه جان داده‌اند. بعضی از مراکز فرهنگی ما این چنین هستند. از آن‌ها فقط یک اسم و یک تابلو به جا مانده. به مناسبتی اعلامیه‌ای، فراخوانی، تشویقی و تبشیری و دیگر هیچ. اینها در زمره حرکت‌های فرهنگی بودند که نه با آدم‌های اندیشه‌ورز، بلکه با آدم‌های معتمد، زندگی خود را آغاز کردند و اینک در نیمه راه فقط ظاهری زنده دارند، چرا که با زدن دیرک بودجه و ستون حمایت سر پا نگه داشته شده‌اند.
این معادله ساده و نه چند مجهولی شامل منطقه ادبیات پایداری هم می‌شود. این گونه ادبی چند مرحله طبیعی را پشت سر گذاشته است. از شور و هیجان‌های وقوع انقلاب و آغاز جنگ عبور کرده، دوره نسبتاً طولانی تبلیغ و ابزارگرایی را از سر گذرانده و به برهة تعقل یا بلوغ خود رسیده است. ادبیات پایداری هم یک حرکت فرهنگی آغاز شده است. اما از خوش حادثه، این جریان، با وجود آدم‌های معتمد، از حضور افراد اندیشمند نیز بی بهره نبوده، و به همین دلیل - هر چند لنگان - زندگی خود را به امروز رسانده و چشم به راه آینده دارد.
مالکْ‌منصبان و معتمدان رسمی ادب و هنر پایداری فاصله معلومی با اندیشمندان آن دارند. امکانات جای دیگری است و اندیشه‌ها جای دیگر. گروه اول به پشتوانه حُکم، و گروه دوم به یمن عشق، به حرکت لنگان این پدیده فرهنگی چشم دوخته‌اند؛ یکی خونسرد و دیگری نگران. اگر دست تدبیر این دو گروه را کنار هم قرار ندهد، و یا معتمدان اندیشمندی را برای راه‌برد این حرکت برنگزیند، دست تقدیر کار خودش را خواهد کرد. و اگر آن زمان برسد، امیدواریم ملاحظه عشق اندیشمندان را بکنند.

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 356589

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
1 + 1 =