خطیبان کهنه، مخاطبان نو

این یک قانون نانوشته اجتماعی است: زبان کهنه، طرفدار تازه ندارد. پس ما با یک امر ضروری مواجه هستیم نه با یک سلیقه.

طبیعت به ما آموخته است که برای نگهداری هر چیزی باید قالب، پوسته و جامه‌ای وجود داشته باشد. بدون این پوشش‌ها، آفرینش صورت نمی‌گیرد و اگر تولدی در کار باشد، مرگی زودرس نیز در پی خواهد بود.
رویدادهای اجتماعی نیز این گونه‌اند. اگر آدم‌ها بخواهند ماجراهای خود و جامعه‌شان را نگه دارند، قالبی برای آن می‌سازند. از غار نوشته‌های عصر سنگ گرفته تا حافظه‌های عصر رایانه، نمی‌شناسیم حادثه‌ای را که بدون قالب مناسب توانسته باشد ماندگار بشود.
هر رویدادی به تناسب حجم خود نیازمند این پوشش‌هاست. گاه یک خبر کوتاه می‌تواند قالبی برای نگه‌داری یک حادثه باشد. گاه یک کتاب، گاه یک تندیس، یا فیلمی کوتاه و یا نمایش، یک نقاشی، یا نه، یک مراسم آیینی یا یک موزه می‌تواند قالبی مناسب برای نگهبانی رویدادی بزرگ باشد. گاه بیان و گفتار این نقش را به عهده می‌گیرد. به همه اینها می‌گوییم ادبیات، هنر، آداب و رسوم، و یا به طور کلی فرهنگ.
ما از بیشتر این قالب‌ها برای نگهداری یاد دفاع هشت ساله مردم ایران بهره برده‌ایم. از برخی اندک، از بعضی بیشتر. از برخی ناشیانه و از برخی ماهرانه. یک یک این قالب‌ها و چگونگی کاربردشان را برای دوران دفاع می‌توان مورد ارزیابی قرار داد.
روی سخن ما در اینجا با قالب بیان و گفتار است. به تعبیری دیگر، زبان و گویش؛ که هم بیش از دیگر قوالب مورد استفاده بوده، و نیز، مهارت کافی در کاربرد آن صورت نگرفته است.
برای همه کسانی که سی سال اخیر را در بلوغ سنی و فکری به سر برده‌اند، روشن است که زبان و گویش حاکم بر دفاع هشت ساله مردم ایران یکنواخت، یک رنگ، با واژه‌های کم شمار و گاه مستعمل و از دیدگاهی ساکن ادا شده است. تغییر و تبدل، نوآوری و واژه‌گزینی، کوشش برای چرخاندن منشور دفاع و نشان دادن اضلاع دیگر آن، نمایاندن لایه‌های درونی و در نهایت به کارگیری زبانی که بتواند با دگرگونی نسل‌ها خود را دیگرگون کند، پیدا نبوده است.
چرا جامعه ما توان دگرگون کردن زبان و گویش خود را برای بازگویی دفاع هشت ساله ندارد؟ پیش از پاسخ به این پرسش سؤال دیگری را باید جواب داد؛ که آیا این دگرگونی یک ضرورت است یا یک سلیقه؟ می‌گوییم ضرروت، چرا؟ برای اینکه رابطه بین زبان و مخاطب، رابطه‌ای یکسان و همیشگی نیست. این پیوند با گذر زمان، به دلیل دگرگونی مخاطب باید دستخوش تحول گردد و با پوست‌اندازی و نو کردن خود در برقراری آن رابطه بکوشد. اگر این تلاش صورت نگیرد، مخاطب از دست خواهد رفت. تعصب در به کارگیری زبانِ تحول ناپذیر نتیجه‌ای جز فرار مخاطب ندارد. این یک قانون نانوشته اجتماعی است: زبان کهنه، طرفدار تازه ندارد. پس ما با یک امر ضروری مواجه هستیم نه با یک سلیقه.
اما چرا جامعه توان تغییر دادن این زبان را ندارد؟ دلیل عمده آن خصلت غلیظ سنت‌پذیری در شخصیت تاریخی ما است. پدران ما، ما، و شاید فرزندان‌مان عادت کرده‌ایم بین سنت‌ها و اصول تفاوتی قائل نشویم و گاه این دو را مترادف یکدیگر بدانیم. این عادت تاریخی در دنیای پر شتاب امروز، همراه پیدایش نسل‌هایی که خواستار پیوستن به این شتاب هستند، چیزی جز یک مانع فرهنگی نیست. کنار گذاشتن زبان سنتی به مفهوم دوری از زبان اصولی نیست. این واهمه هنوز در پیکر جامعه، به ویژه در نزد کارگزاران به چشم می‌آید که مبادا فاصله گرفتن از سنت‌ها منجر به دور شدن از اصول شود. اینان برای غلبه بر این واهمه راه پر هزینه‌ای را انتخاب کرده‌اند که همانا حفظ همسایگی سنت‌ها و اصول است. در حالی که راه کم هزینه، تعریف منطقی هر یک از اینهاست، تعریفی که منجر به سرند فرهنگی شود، تعریفی که اصول را در جایگاه خود بنشاند و سنت‌ها را در مکان خویش.
ما نتوانسته‌ایم زبانی را که در نخستین سال‌های شروع جنگ برای سخن گفتن از آن به کار بردیم، دگرگون کنیم. با گذشت زمان، آمدن نسل تازه، و پدیدار شدن مناسبات نو در اجتماع، زبان تغییری نکرد و در همان پوسته سال‌های نخست جنگ باقی ماند، چرا که خیلی زود تبدیل به سنت شد و چون سنت شد به اصول نزدیک گردید و در همسایگی آن قرار گرفت.
اکنون دفاع هشت ساله مردم ایران با این زبان سنتی معرفی می‌شود، به همین دلیل ارتباطش با نسل تازه روز به روز کم رنگ‌تر می‌گردد، چرا که زبان، کهنه شده است، اما نسل، نو.
چاره کار کجاست؟ دو راه بیشتر پیش رو نداریم. یا دست به آن سرند فرهنگی بزنیم، یا از قالب زبان برای دوران دفاع حداقل استفاده را بکنیم. ادامه وضع کنونی تابع قانون نانوشته اجتماعی خواهد بود: زبان کهنه، طرفدار تازه در پی ندارد.

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 352875

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
2 + 4 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 2
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • بی نام IR ۰۷:۱۶ - ۱۳۹۳/۰۲/۱۳
    10 2
    هشت سال با صدام جنگیدیم هشت سالم با احمدی نژاد اینا
  • بی نام IR ۰۹:۲۷ - ۱۳۹۳/۰۲/۱۴
    0 1
    تیتر جالبی است